بونوچی؛ نه تو نمی‌توانی از روی سایه‌ات بِپری!


شنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۷ ۰ ۲۸۲
متافوتبال - بازگشت بونوچی به یووه، پس از آن جدایی عجیب و غریب، اتفاقی بود که کمتر کسی احتمال رخ دادنش را می‌داد. با این حال، این مدافع باتجربه باردیگر به خانه بازگشته‌است.

یادمان نرفته که با رفتنش چَشم‌ها را گرد کرده‌بود، با یک نامه خداحافظی! از همه گفته‌بود و گفته‌بود به غیر از الگری، از همه تشکر کرده‌بود، اما اسمی از آلگری نیاورده‌بود. دل‌پیرو ابتدا شایعه رفتنش را مانند یک شوخی فرض می‌کرد، مانند هزاران طرفدارتورینی، باورش سخت بود که دیوار بزرگ تورین راهی میلان بشود. از جنس همان شوخی‌هایی که بونوچی با پسرش داشت و به تماشای دیدارهای رقیب سنتی، تورینو می‌رفت زیرا پسرش طرفدار گاوهای وحشی تورین بود، گرچه این شایعه به صورت برق و باد تحقق پیدا کرد. بونوچی رفته و به میلان پا گذاشته، چهره‌اش بعد از شکست چهار بر صفر در جام حذفی بیانگر پشیمانی‌بود، به خصوص بازی برگشت لیگ در تورین که با گلش کار را به تساوی کشاند، همان گلی که سوت طرفداران تورینی گوش‌ها را آزار می‌داد. همان دیداری که او جلوی هم‌تیمی های سابقش زانو زد. همان دیداری که راه‌راه مشکی سفیدپوشان جلوی دیدهای او بریک دیگر می‌پریدند، اما بونوچی آهسته و آهسته گام بر می‌داشت و سرش را پایین انداخته بود. خریدهای میلان آن‌قدر که سرصدا بر پا کرد به شرایط این تیم کمکی نکرد، دیاولو در خواب ماند و گویی افسانه‌ها راست گفته‌اند که او برای همیشه به خواب رفته‌است.
بونوچی فصل گذشته جواب خیر را به چلسی و کونته‌ای داد که زمانی در کالچو بهترین‌ روزها را سپری کرده‌بودند، جواب رد را به سینه سیتی‌زن‌ها کوباند، گواردیولایی که همیشه از بونوچی جزو بهترین‌های جهان یاد می‌کرد جوابی منفی شنید.

8b2b9be3415a02478e10da418d6ca.jpeg
اما بونوچی بازگشته، باری دیگر به تورین، نشان‌داده که مرد خداحافظی همیشگی نبوده‌است، آمده تا باز تعریف شدن‌ها را به افراطی‌ها نشان بدهد، باری دیگر در کنار کیلینی، زوج افسانه تدافعی را شکل داده و از شیطان دِل کَنده و مانند فصل‌های گذشته این‌بار به جنگ او می‌رود. 
 از تورین تا میلان شاید مسافت طولانی نباشدT اما داستان‌هایی مبنی بر جنگ‌های فوتبالی وجود دارد که می‌توان با سفر در تمامی دنیا، باز هم توصیف کرد؛ زیرا این داستان ها تمامی ندارد. بونوچی بعد از یک فصل ناکام با روسونری چنان از شهر میلان خاطرات را با خود به پایان می‌رساند که اینجا هرگز جای او نخواهدبود، او هرگز نمی‌تواند از روی سایه‌اش بپرد، او می‌داند که با میلان کاری جز جنگ ندارد، فوتبال به جنگ معنا شده و ایتالیایی‌ها این حس را به خوبی درک می‌کنند. روزگاری در همان شهر، اینتری‌ها به استعدادش پِی نبردند و او را به صورت قرضی روانه پیزا در سری‌ب کردند و برای همیشه از دستش دادند، تا اینکه مانند یک سرباز با تعصب به جدال مارهای افعی نراتزوری رفت. لئو یک سرباز است، برای نبردهای جانانه به دنیا آمده برای پیروز شدن‌، برای لِه کردن نه لِه شدن. او به خانه بازگشته، او را ستایش کنید یا انکار؛ او را دریابید یا به سُخره‌اش بگیرید که چرا باری دیگر سرباز مربی‌ای شده که در نامه‌اش اسمی از او نبرده است. اما فراموش‌نکنید که سربازافسانه‌ای بانوی‌پیر آمده تا آخرین قطره‌های خونش را برای بانوی خود فدا کند. 

1533279368_81993.jpg
جبران می‌کند و به دست می‌آورد همان دل‌هایی که زمانی با رفتنش شکانده بود. در اولین مصاحبه‌اش گفته است که یوونتوس خانه من است، خوشحالم که بازگشتم و روز احساسی برای من بوده است. بونوچی و تورین؛ ما بازگشته‌ایم درکنارهم، مانند پسری که خانه‌اش را ترک کرده بوده و حال بادیگر، به آغوش خانواده‌اش بازگشته‌است...

نویسنده: ابولفضل کریم‌آبادی(صدر)

*تیم نویسندگان متافوتبال*


برچسب ها

کانال خبری متافوتبال در تلگرام

کانال خبری متافوتبال در تلگرام

اشتراک گذاری این صفحه در شبکه های اجتماعی

نظرها