متاگپ | خاطره‌بازی با مرتضی فنونی‌زاده: بعد از دربی ۶۷ اشتباهی سوار یک موتوری شدم که پرسپولیسی نبود / بعد از فوت هادی نوروزی، دیگر لباس پرسپولیس به تن کسی گشاد نیست


چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۵ ۴ ۱۹۱۸
متافوتبال – پیشکسوت باشگاه پرسپولیس از پروژه شکست خورده آکادمی این باشگاه می‌گوید.

 

به گزارش متافوتبال، مرتضی فنونی‌زاده را شاید فوتبال‌دوستان جوان کمتر بشناسند اما او روزگاری برای خودش در پرسپولیس برو بیایی داشت. مدافع مستحکمی که خاطرات فراوانی از این باشگاه دارد و حالا چند سالی است تمرکزش را روی فوتبال پایه قرار داده. فنونی‌زاده در گفت‌وگو با متافوتبال از روهای گذشته و وضعیت فعلی‌اش می‌گوید:

متاگپ | خاطره فنونی زاده از شیطنتی که جهانی شد

خیلی خوش اومدین دلمون تنگ شده بود، شما چرا انقدر دوست داشتنی هستید؟ از قدیم هم اینجوری بودید؟ ارتباط خوب و لبخند و انرژی مثبت...
نظر لطفتونه، مردم دهه شصتی­ها رو دوست دارن فرقی نمی­کنه استقلالی یا پرسپولیسی.

 

تو اون دهه هم پرسپولیسی­ها خوبن هم استقلالی­ها.
صد در صد همینه، شما اگه بازی­های دربی هم ببینید زیر 90000 نفر تماشاچی پیدا نمی‌کنی. فارق از نتیجه مردم دوست داشتن و بازی­هایی هم که میشد اگه دنبال کنید می­بینید با موقعیت­های زیاد هست و صفر-صفر خیلی کم بود و فکر می­کنم مثل رئال­مادرید و بارسلون بود اون موقع. ده تا موقعیت این طرف ده تا موقعیت اون طرف. بازی ها خیلی جذاب بود.

 

ارتباط برقرار کردن با شماها خیلی راحت­تر از نسل فعلی فوتبال ایرانه، این رو خودتون احساس کردید؟
صد در صد، اتفاقا من الان داشتم می­اومدم و با وسیله نقلیه عمومی اومدم و همیشه هم سعی می کنم با همین وسایل تردد ­کنم. بچه­های 10-12 ساله اصلا فوتبال ما رو یادشون نیست ولی پدر، دایی یا عموهاشون بهشون گفتن فوتبالیست­های قدیم با جون و دل بازی می­کردن بدون هیچ دریافتی از لحاظ مالی به هر حال این ارتباط هست و مردم بازیکنان دهه شصت و اوایل دهه هفتاد رو خیلی دوست دارن.

 

والیبالتون هم خیلی خوب بوده، پشیمون نیستید والیبالیست نشدید؟
والیبال باید بالای دو متر باشی ولی من والیبال هم دوست دارم با بچه­ها بازی می­کنم البته پاسور هستم. فکر کنم جای آقای معروف هم باید 2-3 تا بازی کنم.

 

همیشه شما و آقا مهدی در تیررس رسانه­ها بودید. دو برادری که یکی در استقلال بود دیگری در پرسپولیس، خودتون رابطه­تون خوبه یا همیشه کل­کل استقلال و پرسپولیس رو داشتید؟
اتفاقا برادران زیادی بودن تو فوتبال مثل آقایون وطن­خواه­ها، معینی­ها، بیانی­ها... من فکر می­کنم تنها برادرانی که یک خورده به هم نزدیک­ترن الان من و آقا مهدی هستیم. خونه مون هم بهم نزدیکه و یک کوچه با هم فاصله داریم و این ارتباط برمی­گشت به خانوادمون یعنی پدر و مادرمون. الان هم یک پشت­بام فاصله داریم اگه تلفن هم نزنیم از پشت­بام هم رو می­بینیم. الان مهدی هم از لحاظ روحی و روانی خیلی خوب شده و با بچه­های پیشکسوت استقلال تمرین می­کنه.

 

سر از نکا درآوردید، چه خبره اونجا؟ استعدادیابی می­کنید؟
در زمان سردار رویانیان آقای استیلی رئیس آکادمی بود. من به اتفاق آقای رحیم یوسفی، ضیا عربشاهی، بهروز سلطانی و نجم­الدین بخشی شدیم استعدادیاب باشگاه پرسپولیس و اگه آکادمی­هایی بود در سطح کشور ما باید دوتا دوتا می­رفتیم برای افتتاحیه و اختتامیه خیلی از فوتبالیست­هایی که در رده پایه تو این 3-4 سال اخیر بازی می­کردن همشون به نوعی کشف شدن؛ نمونه­اش آقای حمیدرضا طاهرخانی از تاکستان یا آقای علی خدایی که با بزرگ­ها کار می­کنه و در قدیم هم فرشاد احمدزاده و آقای کمندانی، بچه­هایی بودن که از تیم پایه­ها اومدن ولی متاسفانه مدیرعامل وقت میگه شما هیچ کاری برای تیم بزرگ­ها انجام ندادید به هر حال این رو زمان ثابت می­کنه.

 

برای همین رفتید از پرسپولیس؟
به هر حال نخواستن دیگه. وقتی آقای طاهری آقای پنجعلی رو که جزو بزرگان پرسپولیسه نخواستن آدم دیگه چی بگه. حمید درخشان و آقای پنجعلی جزء شناسنامه­های پرسپولیس هستن. وقتی عذر آقای پنجعلی رو خواستن و چون ما توسط آقای پنجعلی اومده بودیم خدا رو خوش نمیومد پنجعلی رو تنها بذاریم ما هم به اتفاق و اتوبوسی اومدیم بیرون.

 

و الان نکا.
نکا توسط یکی از دوستانمون آقای خوش­رو دوسال قبل هم دعوت شدیم. پیشکسوت­های نکا خیلی پذیرایی کردن از اونجایی که مردم شمال خصوصا مازندران فوق­العاده مهمون­نواز هستن از من دعوت به کار کردن. پارسال ولی چون پرسپولیس بودم نتونستم برم ولی امسال دعوتشون رو پذیرفتم. الان 3 ماهه در خدمت بچه­های خوب مازندران و تیم پرسپولیس نکا هستم و فکر می­کنم قراره از اواخر آبان ماه در مسابقات استانی سطح جوانان شرکت کنن.

 

بازیکن خوب داره؟
من فکر می­کنم 4-5 تاشون به درد جوانان پرسپولیس می­خورن و یکیشون امیرحسین بخشی همین الان من جای برانکو بودم فیکس می‌ذاشتم بازی کنه. 17 سالشه. بزرگ­ترین حسن این بچه­ها اینه که از روستا به تیم ما منتقل شدن و دوندگی فوق­العاده­ای دارن.

 

شما با برانکو و کادرفنی یا کریم باقری ارتباطی دارید که این موارد رو منتقل کنید؟
آقا کریم یکی از اسطوره­های باشگاهه ولی نه به اون صورت ارتباطی ندارم. هفته­ای یا دو هفته­ای با آقا کریم در ارتباط هستیم. تیم بزرگسالان پرسپولیس هم تو این 2-3 ماه اخیر بازی های زیبایی انجام دادن که زبان زده. اینه که تیم رو به رشده و امیدواریم پیشرفتشون همینجوری ادامه داشته باشه.

 

هنوزم معتقدید که لباس پرسپولیس به تن بعضیا گشاده؟

راستش الان دیگه نه. یعنی بعد از فوت هادی نوروزی واقعا شرایط فرق کرد. حتی همون ربیع خواه هم که به گمانم از تیم لیگ یک اومد به پرسپولیس اضافه شد آقای برانکو اینقدر بهش بازی داد که الان جزو مهره های تاثیرگزار میتونه باشه. توی این دو تا تیم (استقلال و پرسپولیس) باید بازی کنی تا دیده بشی.
اگر تیم ملی نبود من به شما قول میدم رامین رضاییان یک دقیقه هم تو پرسپولیس نمیموند! به نظر من آقای برانکو باید به رامین بیشتر بازی بده.

 

شما خودتون گفته بودید به آقای برانکو که لجبازی بسه و بازی بده به رامین. درسته؟
من فکر می­کنم بین این دو تا مربی خارجی کی­روش و برانکو اختلافه چون کمال کامیابی­نیا همه می‌دونیم یکی از بهترین هافبک دفاعی­هاست ولی ایشون میاد به یک بچه(عزت­اللهی) میدون میده که خداییش هم حقشه. انقدر به این بچه میدون داد که الان وسط زمین با وجود بودن امید ابراهیمی داره فیکس بازی می­کنه. تو تیم ملی ایران چون سیستم دفاعیه این بچه دیده میشه چون فیزیک خوبی هم داره مثل پدرش. پدر سعید عزت الهی که فوق­العاده فوتبالیست خوبی بود هم­دوره ماست و در ملوان کنار مرحوم قایقران میدون­ داری می­کردن.
به هر حال من فکر می­کنم تو این دو تا تیم باید بازی کنی تا دیده بشی.

 

از عباس آقا سرخاب خبر دارید؟
فکر می­کنم آلومینیوم هرمزگان هست، یک موقعی جلوش بازی داریم یا میریم بندرعباس.

 

با هم رفاقت دارید؟
صد در صد، اون صحنه زشت که 25-26 سال ازش گذشته.

 

از قصد زدید تو صورتش؟
یک کلمه شیطنت­واری به من گفت و من هم انتظار نداشتم. ایشون 6 ماه تو خونه پدر من زندگی کرده بود از این طرف هم ما 1-0 عقبیم جلو  100 هزار نفر، روی یه ضربه کرنر اومدم سر بزنم پاش رو گرفت جلو من و منم زمین خوردم بعدش یک چیزایی من گفتم یک چیزایی اون گفت. البته مال اون یک خورده تندتر بود و منجر به اون درگیری شد که الحمدلله به خوبی گذشت.

 

کلا عادت داشتید که کسی رو از قبل بگید باید بزنمش یا یه حالی به این بازیکن بدم تو زمین؟
زمانی که من اومدم پرسپولیس ناصر محمدخانی قبل از اولین بازی که با دارایی داشتیم گفت مرتضی کسی رو نزنی! گفتم ناصر جون، من پدرم هم باشه از من رد بشه مجبورم بزنمش! گفت اینجا پرسپولیسه فرق می­کنه خیالت هم راحت باشه آقای پنجعلی مثل شیر پشتته و راست هم می­گفت من بازی­هایی که تیم ملی و پرسپولیس با آقای پنجعلی بودم یک صحنه من ندیدم ایشون یک نقطه ضعفی داشته باشه. من فکر می­کنم بهترین دفاع وسط تاریخ فوتبال ایران و پرسپولیس آقای پنجعلی هست که مشتی و تو دل برو و البته رفیق­باز هم هست.

 

شما هم رفیق­بازید؟
من زیاد اهل رفیق­بازی نیستم ولی ده تا رفیق خوب دارم البته اکثریتشون هم بیچاره­هایی مثل خودمون؛ گشنن. متمول هم 1-2 تا هست ولی همه از لحاظ انسانیت خوب هستن.

 

اون موقع پول نبود بگیرید یا خودتون دنبال پول گرفتن نبودید؟
اون زمانی که آقای پنجعلی ترانسفر شد قطر مدارک من هم با خودش برد منتها مربی آقای پنجعلی برزیلی بود و اعتقادی به آقای پنجعلی نداشت! می‌ذاشتنش هافبک چپ! به هر حال مدارک ما هم برگردوند اگه می­رفتیم وضعمون خیلی خوب میشد. باز هم خدا رو شکر می­کنیم ولی پول در زمان ما به هیچ وجه نبود من آخرین قراردادی که 71 با پرسپولیس بستم 100 هزار تومن بود ماهی 10 هزارتومن! همه اون­هایی که فیکس بازی می­کردیم هم ملی بودیم هم پرسپولیس. تازه اون پول رو هم آقای پروین از بازاری­ها و رفقا می­گرفت و خورد خورد میدادن. باز هم دستشون درد نکنه تمام این پرسپولیسی­هایی که این پرسپولیس رو نگه داشتن اولش برمی­گرده به آقای پروین بعد قدیمی­های پرسپولیس به خصوص هوادارهای قدیم.

 

از کسی دلخور هستید؟

نه. فقط من یک خورده از آقای طاهری که بچه­های ما رو نخواست ناراحتم. متاسفانه پایه­های پرسپولیس همیشه دیر شروع می­کنن و آقای رحیم یوسفی حرف قشنگی میزد می­گفت آقای طاهری ما اگه پنجم هم بشیم انگار اول شدیم چون در سطح پایه پرسپولیس و استقلال اصلا خوب کار نمی­کنن. اینها هم فقط به خاطر تغییرات مدیریتی هست. مسئله دلخوری هم که میگین نه حس­های خوبی خدا به من داده ولی یکی از بزرگترین حسن­هام اینه که عین آقای پروین، کینه­ای نیستم و این رو یاد گرفتیم.

 

خیلی ممنون که اومدید متافوتبال، براتون آرزوی موفقیت داریم ایشالا که همیشه شما رو سر حال و همینجوری با دلی باز ببینیم.
تشکر می­کنم از شما که به یاد ما بودید. اگر اجازه بدید یه خاطره ای از دربی بگم که این رو هیچ جا نگفتم.

 

خیلی هم عالی.

البته آقای رامبد جوان من رو به برنامه خندوانه دعوت کرده که این رو میخواستم اونجا بگم ولی تصمیم گرفتم همینجا نقل کنم. ما سال 67 که استقلال رو یک هیچ بردیم مثل الان یه دفعه 200 تا خبرنگار و عکاس که نبود یه چهار پنج نفر بودن که یکیشون آقای حسن صبری بودن که یه چندتایی عکس از ما انداخت. ما هم چون تیممون اون سال خیلی ضعیف بود و بچه ها همه ترنسفر شده بودن قطر و آلمان و جاهای دیگه من پیش خودم گفته بودم راحت سه چهار تا می خوریم ولی یک هیچ با گل عابدیان تیم خیلی خوب استقلال که تازه از بازی های آسیایی اومده بود رو بردیم. بعدش که رفتیم رختکن گفتم حسن این عکسایی که انداختی رو چه جوری بگیریم؟  گفت تیممون هم که برده چون اون هم پرسپولیسی بود، فردا بیا هم ناهار رو با هم بخوریم هم عکسا رو بهت بدم. فرداش ساعت 10 خوشحال از خونه زدم بیرون همه مردم هم خوشحال برام بوق میزدن چراغ میزدن می گفتن آقا مرتضی کجا میری بیا برسونیمت. همه رو تشکر می کردم و پیاده به راهم ادامه میدادم. یه خورده که گذشت دیدم دیر شده همون لحظه یه موتوریه بوق زد گفتم دمش گرم این موتوریه بهتره و سریع میرسم تازه پرسپولیسی هم هست و خوشحال هم میشه. ما هم تا سوار شدیم چون هنوز از برد دربی خوشحال بودیم گفتم دیدی داداش بازی رو، کیف کردی چیکار کردیم. گفت حرف نزن چی میگی بابا! من تعجب کردم. یه خورده دیگه رفتیم جلو باز دوباره گفتم داداش خیلی ضعیف بودیم ولی بازم بردیم بازی رو. دوباره شاکی شد گفت حرف نزن. خلاصه رفتیم رسیدیم گفت 300 تومن میشه! اونجا بود فهمیدم که طرف با موتور کار می کنه و اصلا فوتبال هم نمیدونست چیه.

 

راستی داستان شامپو چی بوده؟

والا این قضیه بر میگرده به بازیهای آسیایی سئول. قبل بازی با کره جنوبی توی نیمه نهایی یه تمرینی داشتیم که بعدش رفتیم برای دوش گرفتن. آقای وطنخواه هم تاکید کرده بودن که سریع دوش بگیرید چون مرحوم پرویز خان دهداری هم خیلی روی نظم حساس بودن. آقا ما رفتیم زیر دوش آب گرم بعد از اینکه شامپو زدم هر چقدر سرم رو میشستم کف روی سرم تموم نمیشد! نگو اینور آقای پنجعلی و حاجیلیو هی داشتن شامپو میریختن رو سرم. منم هر چقدر میشستم تموم نمیشد. از اون ور هم یه دفعه آقای وطنخواه اومد گفت بیاید دیگه دیر شد. من هم دیدم دیگه نمیشه کاری کرد همونجوری خودم رو خشک کردم گفتم میرم هتل دوباره سرم رو میشورم. اومدیم هتل اینقدر خسته بودم خوابم برد و صبح هم دیگه وقت نشد دوش بگیرم. رفتیم برای بازی نیمه نهایی با کره جنوبی که مستقیم هم داره پخش میشه برای تمام دنیا. طرفای دقیقه 30 بود که بارون گرفت. آقا هیچی دیگه ما سرمون شروع کرد به کف کردن. من هم هر بار بلند می شدم برای سر زدن یه دفعه کلی حباب و کف هم کنار توپ درست میشد. دیگه کاپیتانشون شاکی شد رفت داور رو صدا زد گفت این چه وضعشه ما توپ رو نمیبینیم! می گفت این دفاع ایران که سر می زنه 10 تا توپ میاد. منطورش حباب ها بود. میتونید از آقای درخشان، پنجعلی، بیانی بپرسید وسط بازی داور بهم گفت برو بیرون سرت رو بشور. کاش بشه فیلمش رو پیدا کرد، پنج دقیقه کنار زمین داشتن سر من رو میشستن. آقای دهداری هم سرش رو با افسوس تکون میداد. بعدش هرچقدر آقای دهداری گفت کار کیه منم هیچی نگفتم و گفتم که شامپو مجانی بوده منم زیاد زدم.

 

 

I23A9193.jpg

I23A9199.jpg

I23A9201.jpg


برچسب ها

کانال خبری متافوتبال در تلگرام

کانال خبری متافوتبال در تلگرام

اشتراک گذاری این صفحه در شبکه های اجتماعی

نظرها