متافوتبال - "اسکولز یک بازیکن فوق العاده بود. اما من هرگز گول تصویر این پسر را نمی خورم..." این و بسیاری نقل و قول های جنجالی دیگر را در بخش هایی از کتاب جدید روی کین که در همین هفته به انتشار می رسد با هم مرور می کنیم.
منبع: espnfc.com
مترجم: آرش گنجی
در انتهای هفته پیش رو، روی کین دومین کتاب شرح حال خود را با عنوان "نیمه دوم" به دست انتشار خواهد سپرد.
این کتاب که قرار بود روز پنجشنبه از آن رونمایی شود، به نحوی پیش از موعد از طریق یکی از کتابفروشی های حومه منچستر به دست علاقمندان رسید.
کتابفروشی مذکور زمانی از بی احتیاطی خود باخبر شد که کتاب به دست مطبوعات نیز رسیده بود.
در زیر نگاهی داریم به افشاگرانه ترین نقل قول های کتاب جدید روی کین
درباره پل اسکولز: "اسکولز یک بازیکن فوق العاده بود. اما من هرگز گول تصویر آن پسر را نمی خورم، یا این حرف که این پسر خیلی فروتن و متواضع است. آن روی دیگر این آدم را کسی ندیده است. هر کس نداند خیال می کند او در یک آلونک زندگی می کند."
درباره شکرآب شدن رابطه با پیتر اشمایکل: "وقتی در تور پیش از فصل در آسیا بودیم رابطه ام با پیتر اشمایکل به هم خورد. سال 1998 بود، درست بعد از بازگشت من از مصدومیت. گمان کنم در هنگ کنگ بودیم. من مست بودم. اما به مدت سالها کمی تنش میان ما بود، آن هم به دلایل فوتبالی."
"خیلی سر و صدا می آمد ... پیتر مرد بزرگی است. صبح روز بعد از خواب بیدار شدم. خاطره خیلی مبهمی داشتم از دعوایی که با او کردم. دستم کمی درد می کرد یک از انگشتانم به عقب خم شده بود."
"دعوا از طرف من شروع شده بود... نیکی بات من را از ماجراهای شب قبل باخبر کرد. بات ما ها را از هم جدا کرده بود. به هر ترتیب، با پیتر گلاویز شدم و با سر به صورتش کوبیدم ... سالها بود که باهم جنگ داشتیم."
"در کنفرانس مطبوعاتی پیتر عینک آفتابی اش را برداشت. یک چشم اش سیاه و کبود شده بود. بعد هم که سؤالات شروع شد: پیتر، چه بلایی به سر چشم ات آمده؟"
"فرگوسن به ما گفت که شما ها مایه آبروریزی باشگاه هستید، بعد هم بابی چارلتون را از خواب بیدار کرد که بیاید درگیری ما را تماشا کند."
"پیتر مسئولیت آن دعوا را به عهده گرفت، که این از بزرگی او بود. همیشه تحسین اش کرده ام."
درباره درگیری در تونل ورزشگاه آرسنال: "همین طور که در امتداد تونل می رفتم دیدم که در انتهای تونل خبرهایی است. تنها چیزی که می توانستم ببینم تعدادی انگشت بود که به گری نویل اشاره می کردند. کنترلم را از دست دادم. فقط پنج ثانیه قبلش به کلی آروم بودم و خودم را برای مسابقه آماده می کردم."
"از قبل پیش خودم فکر می کردم که این ها برای گری برنامه ای دارند. اما توی تونل؟ اون انگشت های لعنتی... می خواستند اعصابش را خرد کنند. من هم به خودم گفتم، خیلی خب، بیایید جلو..."
"اگر درگیری می شد، پاتریک می توانست من را بکشد."
درباره درگیری با کارلوس کیروش: "به کیروش گفتم: تو یکی دیگه درباره وفاداری واس من وراجی نکن کارلوس. تو چند سال پیش باشگاه را به خاطر رئال مادرید ترک کردی. چطور جرئت می کنی از وفاداری حرف بزنی."
درباره درگیری با سر الکس: "چند روزی بود می دانستم که دارند تلاش می کنند تا شر من را از باشگاه کم کنند. به فرگوسن گفتم: می تونم برای کس دیگه بازی کنم؟ و او جواب داد: بله، می تونی چون ما داریم قرار داد تو را پاره می کنیم. می دانستم اگر این خبر درز کند باشگاه هایی هستند که خواهان جذب من باشند. گفتم: خوبه، من هم فکر می کنم به آخر خط رسیدیم. لعنت به شما. بعد بلند شدم و گفتم: من دیگه نیستم."
درباره عذخواهی بابت این درگیری: "رفتم به دیدن مربی و کارلوس، و عذرخواهی کردم. گاهی وقت ها احساس می کنید که خشمتان موجه بوده، گاهی هم احساس می کنید که بی خودی تند رفتید."
"من عذرخواهی کردم. اما بعد پیش خودم فکر کردم که: واقعاً بابت چه کوفتی از این ها عذرخواهی کردم. فقط می خواستم کار درست را انجام داده باشم. بابت چیزی که اتفاق افتاده بود عذرخواهی کردم."
"اما بابت رفتار خودم عذرخواهی نکردم. من هیچ کاری نکرده بودم که حالا بخواهم عذرخواهی کنم."
درباره ترک باشگاه: "به مدیر برنامه ام گفتم: بیا این جا مایکل، به اندازه کافی از این ها به ما رسیده، مرده شورشون را ببرن. دیگه هیچ احترامی برای هم نداریم. امروز که نگاه می کنم، طوری که من از باشگاه جدا شدم به نفع منچستریونایتد بود.
"اگر مربی و کارلوس خیال می کردند که من همه جوره با باشگاه هستم، اگر تا این حد ناشی بودند، پس به نفع همه بود که من بروم. مهم نیست بعد چه اتفاقی برایم می افتاد، مهم نیست که داخل ماشین دو دقیقه اشک ریختم، اگر این به نفع منچستر یونایتد بود، مهم نیست."
درباره نگه داشتن ماشین باشگاه تا سه ماه بعد از جدایی: "من چند کیلومتر با آن ماشین کوفتی رانندگی کردم. یک مو از خرس کندن غنیمت است."
درباره پیوستن به باشگاه جدید: "وقتی به سلتیک نقل مکان کردم خیلی زود به پروازهای بامدادی به ادینبورگ یا گلاسکو عادت کردم. یک روز صبح سوار تاکسی شدم تا به فرودگاه منچستر بروم."
"ساعت شش صبح بود که سوار تاکسی شدم. پرواز ساعت هفت بود. وسط زمستان. راننده تاکسی از من پرسید: دلت برای یونایتد تنگ نمی شه؟ ساعت شش صبح بود و هوا هم یخبندان بود. پشت شیشه های ماشین هیچ چیز دیده نمی شد، هوا تاریک تاریک بود. نگاهی به راننده انداختم و گفتم: شما چی فکر می کنی؟ بعد هر دو زدیم زیر خنده."
درباره کریستیانو رونالدو: "از همان اول از رونالدو خوشم آمد. حضورش خوب بود و رفتار خوبی هم داشت. بعد از چند روزی که تمرینات او را دیدم پیش خودم فکر کردم: این پسر به یکی از بهترین بازیکنان دنیا تبدیل می شود."
"17 سال بیشتر نداشت، اما یکی از سختکوش ترین بازیکنان یونایتد بود. خوش قیافه بود و خودش هم این را می دانست. به خودم می گفتم بابا عجب تیکه ایه... اما رونالدو خیلی پاک تر از این حرف ها بود."
متافوتبال - شب گذشته در ورزشگاه آنفیلد اتفاق غیرمنتظره ای رخ نداد ، تیم ژوزه مورینیو مطابق انتظارها و بنا بر عادت سه سال اخیر خود برای نباختن و با رویکردی محافظه کارانه پای به یکی از حساسترین و مهمترین مسابقات فصل خود گذاشت.
متافوتبال - در شبی که پیروزی بانوی پیر بر شیاطین سرخ، حتمی به نظر میرسید، به ناگاه در کمتر از 5 دقیقه ورق برگشت و در نهایت آقای خاص و مردانش پیروز از میدان بیرون آمدند!
متافوتبال - مورینیو و شیاطین سرخ دوران سختی را پشت سر میگذارند، پس از گذارندن یک پیش فصل نسبتا ضعیف، شکست قرمزپوشان در هفته دوم مقابل برایتون، اوضاع را بحرانیتر از پیش کرده است.
متافوتبال - به مناسبت تولد، فنپرسی اسطورهی فوتبال هلند در قرن 21 به زندگی او میپردازیم!