پسرکی که با استیشن قرمز آمد و همه ما را جادو کرد


یکشنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۳ ۱ ۳۰۷
متافوتبال - علی کریمی امروز برای همیشه رفت،مردی که خیلی ها را عاشق فوتبال کرد.

مهدی طاهرخانی | نوشتن در مورد علی کریمی در عین پیچیدگی ساده است از این جهت که نویسنده لازم به خلق حماسه دروغین ندارد. نمی خواهد اسطوره سازی کند تنها لازم است یک نگاه گذرا اما دقیق به گذشته کند و همین خودش کل داستان یک مرد متفاوت می شود. مردی که شروعش شبیه همان داستان های دوست داشتنی است؛از هیچ به همه چیز رسیدن.

سکانس اولش را که حالا خیلی ها فراموش کردند اصلا مربوط به فوتبال نبود.یک سالن دوازده هزار نفری بود و دوازده هزار استقلالی که آمده بودند با هنرنمایی مجیدی و منصوریان شاهد قهرمانی تیم شان در فوتسال جام رمضان باشند. اما فتح تیم عقب افتاده این بازی ناگهان یک بازیکن ناشناس را وارد زمین کرد و قصه دریبل های جادویی از همین جا شروع شد. این اولین جادوی مردی بود که هیچکس نمی شناختش جز مسافران مارلیک به آزادی.همان هایی که سوار پیکان استیشن قرمز رنگش می شدند.این اولین جادوی او بود که جام را ناباورانه از استقلال گرفت، فضای ورزشگاه دوازده هزار نفری را ملتهب کرد و پخش مستقیمی که بهم خورد، صندلی هایی که با خشم از جا کنده می شد و به وسط زمین می آمد. این نطفه تولد یک جادوگر بود.

فوتبال ما این پتانسیل را داشت تا این استعداد بکر را درهمان استیشن قرمز رنگش رها کند. اما فوتبال این یک بار را شانس آورد. به پرسپولیس آمد. مت کوویچ در اوج بی سلیقگی برای نخستین بار او را به جای نعیم سعداوی محروم به خاطر دوپینگ، در پست پیستون راست گذاشت. بازی با پلی اکریل در تهران. یخ پسر خجالتی و زرد مو هنوز باز نشده بود. نشان به این نشان که در اولین جلسه تمرین که در کارگران برگزار می شد وقتی به در ورودی مجموعه رسید و ماشین های نسبتا مدل بالای آن روز را دید عوض ورود، دور زد و استیشنش را دو کوچه پایین تر پارک کرد. شروع بد قرمزها با مت کوویچ مصادف شد با بازگشت پروین بعد از سال ها غیبت. تنها سه بازی لازم بود تا به میانه زمین برگردد. کنار حامد و اسماعیل. جادو حالا آغاز می شود. هواداران تراکتورسازی شاید یادشان مانده که چگونه بازیکن ناشناس پرسپولیس نصف تیم شان را دریبل زد و سپس گل. ورزشگاه پیر آزادی گواهی می دهد در آن روزها که چمنش آبله داشت و به درد کاشت سیب زمینی می خورد تا فوتبال، چگونه پسرک مو زرد همه مدافعان پاس بزرگ تهران را دریبل زد و بازهم گل. از بهزاد غلامپور که حالا ناباورانه در پرسپولیس حضور دارد و کریمی نه، سوال کنید چگونه از وسط زمین دروازه اش باز شد. هیچکدامشان شانسی نبود که اگر بود گزارشگر دوبی اسپورت به او لقب ساحر را نمی داد.

علی کریمی امروز برای همیشه رفت، مردی که خیلی ها را عاشق فوتبال کرد. شاید نصف بیشتر نوجوانان و جوانان دهه پنجاه و شصت شهادت بدهند اگر کریمی ها نبودند و فوتبال آن روز ما از حیث ستاره شبیه امروز بود خیلی از آنها سراغ درس و مشقشان می رفتند تا اسیر این لعنتی اعتیاد آور نشوند.

عکس علی کریمی وقتی وارد اتاق ها شد که پیش از آن دایی،خداداد،کریم و مهدوی کیا و شاید بالاتر از همه آنها عابدزاده،همه دیوار را قرق کرده بودنداما علی آمد و برای همیشه آن بالا بالاها باقی ماند. او همانند دایی جبهه پر فشار آذری ها را پشت سر خودش نداشت، همانند عابدزاده آن شخصیت جادویی کاریزماتیک را نداشت که با یک خنده قلب ها را تسخیر کند،همانند پروین،سیاست سلطان شدن را نداشت.علی کریمی با هیچ کدام اینها، با زبانی تلخ و مهار نشدنی بدون بلیت وارد قلب ایرانی ها شد.

خیلی پیش تر از اینکه با آجورلوهای این فوتبال درگیر شود و خیلی پیش تر از خیلی چیزها او محبوب دل ها شد.

هنوز استیشن قرمز در آن کوچه خجالت پارک است، فریب این روزهای او و زندگی کاملا تغییر یافته اش را نخورید. هنوز علی کریمی هنگام مصاحبه سرش را پایین می گیرد، هنوز شبیه همان روزها حرف می زند، هنوز به قول خودش خون به مغزش نمی رسد که اینچنین فوتبال را می گذارد و می رود. خوش به حال بچه های دهه هشتاد به بعد، دیگر فوتبال افسونگرهایش را ندارد و آنها فریب ترک درس و مدرسه را نمی خورند. دیگر کسی زنگ دوم به هوای آب خوردن از کلاس بیرون نمی زند و با مینی بوس خودش را به آزادی نمی رساند. امروز آخرین ستاره از آن نسل اغواگر رفت برای همیشه. تا تولد نسل جادویی بعد فقط درس هایتان را بخوانید. اینجا جادویی وجود ندارد.


برچسب ها

کانال خبری متافوتبال در تلگرام

کانال خبری متافوتبال در تلگرام

اشتراک گذاری این صفحه در شبکه های اجتماعی

نظرها

مقالات مرتبط