نویسنده
رومینا تیموریمتافوتبال - رومینا تیموری، گزارشگر فوتبال بینالملل وبسایت متافوتبال از این پس در ستون ویژهاش به نام «متاخاطره»٬ کتاب «تنهای تنها»ی ریموند دومنک٬ سرمربی سابق تیم ملی فرانسه و لیون که در سال ۲۰۱۲ به زبان فرانسوی منتشر شد را برای مخاطبان ترجمه میکند. این اولین قسمت ترجمه او از این کتاب است و از این پس هر جمعه میتوانید آخر هفتههای خود را با ستون متاخاطره سپری کنید.
بعد ازظهر یک شنبه ۲۰ ژوئن ۲۰۱۰ کنیسنا، آفریقای جنوبی
روزی را به خاطر میآورم که درست پیش از بازی دوممان مقابل مکزیک در بازیهای جامجهانی در رختکن بودم. خودم را نمیشناختم. در طول گرم کردن، وانگهی احساس کردم در حاشیه هستم، همچنین نه چیزی را احساس میکردم و نه میتوانستم پیش بینی کنم، در آن واحد به واسطه موفقیت آتی وسوسه شده بودم. همان طور در زمین هم، به زحمت میتوانستم خودم را از این احساس واهی رها کنم. در طول خواندن سرودهای ملی، عکاسان در مقابل ما تلاش کردند تا من را از زمین و مردم جدا نگه دارند، کسانی که با آینده ما بازی کردند. من دیگر بیش از این نمیتوانستم این نمایش کمدی را که در آن چند ماه ادامه داشت، تحمل کنم، نمایشی از دهها موضوعی که بی شک سعی در دزدیدن چیزی از خود ما داشت، یک نگاه و یا یک حرکتی چیزی. من میدانستم که این عکسها فقط پس از مشخص شدن نتیجه بازی معنا پیدا خواهد کرد.
ما بازی را دو بر صفر باختیم، ولی باخت ما گویای همه چیز نبود. ما می توانستیم با یک حمله از شکست فرار کنیم ولی در مقابل مکزیک، ما بدون برتری باختیم.
و بعد این صحنه٬ در بین دو نیمه اتفاقی که در رختکن افتاد قابل توجه است٬ صحنه ای که بین سرمربی تیم ملی فرانسه٬ که برای چند روزی هنوز خود من بودم و یا چیزی همچون شبه سرمربی و نیکلاس آنلکا که بهتر است بگویم سایه تیم ملی. در آن یکشنبه، ۴۸ ساعت پس از بازی مکزیک - فرانسه، آن صحنه اثرهای بدتری از شکست بر جا گذاشت.
شب آن روز، در مقابل صفحه نمایش کامپیوترم به سختی میتوانستم لغات مناسبی برای شرح آن وضعیت پیدا کنم، بی شک به این دلیل بود که به درستی نفهمیدم چه شد. جلوی بازیکنان، سعی کردم که ظاهرم را حفظ کنم و با اقتدار ظاهر شوم، تیم را هدایت کنم و همچنان به کار خودم ادامه دهم. ولی این یک نقاب و یک نقشی بیش نبود. شب، در اتاقم، یک بار آن نقاب را برداشتم، نقابی که آشفتگیم را در مقابل چشمان دنیا مثل بازیکنانم پنهان میکرد، نقاب، من را با احساساتم، خسته، تهی و خرد شده در لبه چاه باقی گذاشت.
پس از آن اتفاق، روز قبلش اعلام کردم که نیکلاس آنلکا خودش از تیم کناره گیری کرده و جامجهانی برای او به پایان رسیده است. ولی پس از آنکه او از معذرتخواهی در ملاعام خودداری کرد، فدراسیون تصمیم گرفت که او را محروم کند و این محرومیت در راهروهای پزولا، هتل ما در کنیسنا هیاهویی به پا کرد. بازیکنان نمیتوانستند تحمل کنند. متاسفانه، آنها شکست مقابل مکزیک را به خوبی هضم نکرده بودند.
در طول آن شنبه، اعضای کادر فنی در تلاش بودند تا تیمی را که با شکست و به دنبال آن افشای بیرحمانه اخبار در رسانه ها، در بحران غرق شده بود را به نجات دهند. به خاطر خبر آن پنجشنبه صبح بود، خبری که روزنامه اکیپ در شش ستون عکس من همراه با انلکا را به تصویر کشیده بود در حالی که آنلکا در حال گفتن این جمله بود: « برو مرتیکه بی شعور...!» من از این خبر و از این واقعه که این چنین با این خشونت بی سابقه همراه بود شوکه شدم. ولی من سریعا متوجه شدم که بازیکنان بیشتر تحت تاثیر افشای خبر قرار گرفتند تا خود این رسوایی.
در آن دوره بحران، ما به دنبال پاسخهای غیرممکن برای بدترین سوال ها بودیم. در درون تیم، یک سوال می چرخید: موش کور کیست؟ موضوع رختکن هیچ وقت نباید به بیرون درز پیدا میکرد تا به چشم بعضی از بازیکنان به موضوعی مهم تبدیل شود، تا افتخارات و وحدتی که آنها را به یکدیگر وصل کرده بود را به خطر بیندازند. آنها تمام تلاششان را کردند تا دیگران را متقاعد کنند. سرایت وحدت در زمین کمتر به چشم می خورد جایی که ما بیشتر انتظارش را داشتیم. از آن پس جو پزولا در تمامی طبقاتش پر از آشوب و هیاهو شد.
نمیتوانستم فشار را کم کنم، فاصله هر ساعت میان بازیکنان و اعضای کادرفنی بیشتر و بیشتر میشد. صبح روز یکشنبه، وقتی به آنها نزدیک میشدیم، نگاههایشان را از ما میدزدیدند و صحبتشان را قطع میکردند. ارتباط کاملا قطع شده بود. اواسط بعد از ظهر، هر کس نمیدید که اتفاقی در حال رخ دادن است احتمالا کور بوده است.
چه اتفاقی در حال وقوع بود؟ ما هیچ جوابی نداشتیم ولی پیشبینیهایی میکردیم و گاها گویا بود. آقای مدیر، اسکلت، فقط از یک چیز میترسید: که بازیکنان به جمعیتی که برای تشویق تمرین آمده بودند سلام نکنند که میان آنها بچه های بومی کنیسنا هم بودند و در جشن حضور داشتند. این کابوس او بود: دوربینها از این مراسم فیلم میگرفتند. او را منصرف نکردم، هیچ چیزی نگفتم. فقط به این فکر می کردم که اگر آبیها خودشان را محدود به درخشش در این جام میکردند همه چیز خوب میشد. برای من مشکل بود که باور کنم این یک سناریوی معمولی است٬ اینکه اعلامیه اساسی است یا یک اعتصاب ساده بازیکنان.
متافوتبال - نوید صراف٬ گزارشگر ویژه فوتبال اسپانیای وبسایت متافوتبال از دیار ماتادورها و حواشی فوتبال این کشور میگوید.
متافوتبال - نوید صراف٬ گزارشگر ویژه فوتبال اسپانیای وبسایت متافوتبال از دیار ماتادورها و حواشی فوتبال این کشور میگوید.
متافوتبال - نوید صراف٬ گزارشگر ویژه فوتبال اسپانیای وبسایت متافوتبال از دیار ماتادورها و حواشی فوتبال این کشور میگوید.
متافوتبال - شهراد باغستانی٬ گزارشگر ویژه فوتبال آلمانِ وبسایت متافوتبال در ستون خودش به نام ژرمنبال از فوتبال دیار ژرمنها میگوید.