نویسنده
نوید صرافمتافوتبال – خوزه مورینیو 52 سال پیش در چنین روزی یعنی 26 ژانویه 1963 چشم به جهان گشود.
خوزه ماریو دوس سانتوس فلیکس مورینیو در 26 ژانویه 1963 در شهر ستوبالِ پرتغال در یک خانوادهی پرجمعیت به دنیا آمد. پدرش فلیکس مورینیو؛ دروازبان حرفهای فوتبال بود و در تیمهای بلنسسه و ستوبال به فوتبال مشغول بود و توانست یک بازی ملی را در تیم ملی پرتغال تجربه کند و مادرش ماریو ژولیا کاروژولا دوس سانتوس معلم کلاس ابتدایی بود که از خاندانی ثروتمند آمده بود. فوتبال بخشی از زندگی خوزه شده بود و وی همیشه مشتاق دیدن بازی پدرش بود. وی آخر هر هفته، برای دیدن بازی پدرش به شهرهای مختلف میرفت تا اطلاعاتش را از فوتبال، افزایش دهد.
زمانیکه دوران بازیگری پدرش تمام شد، به مربیگری روی آورد و خوزه به یک دانشجوی ورزش تبدیل شده بود. وی تمرینات تیم را با دقت نگاه میکرد و در مواقع لازم، بازی تیمهای رقیب را زیر نظر میگرفت و آنها را آنالیز میکرد. خوزه میخواست جا پای پدر بگذارد و فوتبالیست شود و برای همین بود که به تیم پایهی بلنسسه پیوست. سپس به تیم اصلی Rio Ave راه پیدا کرد و زیر نظر پدرش که سرمربی تیم بود، به بازی پرداخت. بعد از آن، به تیمهای بلننسه و سسیمبرا پیوست اما گذشت زمان نشان داد که وی قدرت و سرعت لازم برای تبدیل شدن به یک فوتبالیست حرفهای را ندارد. بههمین دلیل بود که وی تصمیم گرفت تا به یک سرمربی حرفهای تبدیل شود. اما مادرش نام وی را در یک مدرسه بازرگانی نوشت. ماریو تنها یک روز به آن مدرسه رفت و پس از آن، تصمیم گرفت تا تمام فکرش را روی ورزش بگذارد و به دانشگاه صنعتی لیسبون رفت و در رشته تربیت بدنی، شروع به تحصیل شد. وی توانست دیپلمش را با نمرات خوب دریافت کند و سپس در کلاسهای مربیگری شرکت کرد و آنجا بود که تصمیم گرفت تا شیوه متفاوتی را در مربیگری بکار بگیرد و تئوریهای مربیگری را با تکنیکهای روحی و روانی در هم آمیزد. وی دوره مربیگری خود را در اسکاتلند گذراند و سپس به پرتغال برگشت و مربی ورزش یک دبیرستان شد.
مورینیو جوان، در اوایل دههی 90 و پس از آنکه شغل معلم ورزشی را رها کرد، تصمیم گرفت تا به سمت رویایش برود و در اولین قدم، مربی تیم پایهی شهرش شد. وی پلههای ترقی را طی میکرد و دستیار مربیهای تیمهای بهتر شد. در سال 1992، فرصتی استثنایی نصیب خوزه شد. ســِـر بابی رابسون، بهعنوان سرمربی جدید اسپورتینگ لیسبون انتخاب شد و مسئولین تیم، مورینیو را بهعنوان مترجم وی انتخاب کردند.
رابسون به مورینیو احترام میگذاشت و با وی صمیمی شده بود و به همین دلیل، این دو درباره تاکتیکها و شیوهی مربیگری با هم به گفتگو میپرداختند. در دسامبر 1993، مسئولین اسپورتینگ رابسون را اخراج کردند. اما اینبار مدیران تیم رقیب، یعنی پورتو وی را استخدام کردند و خوزه ماریا کماکان در نقش دستیار و مترجم رابسون بهکارش ادامه میداد.
بعد از دوسال یعنی در سال 1996، این دو مجدداً در کنار هم، به یک باشگاه دیگر و اینبار به اسپانیا و دیار کاتالانها رفتند. در باسلونا، مورینیو کماکان به یادگیری ادامه میداد و تصمیم گرفت تا زبان کاتالونیا را یاد بگیرد. خوزه در کنفرانسهای مطبوعاتی در نقش مترجم حضور پیدا میکرد، تمرینات را طرح ریزی میکرد، به بازیکنان در یادآوری تاکتیکها و شیوهها کمک میکرد و به آنالیز حریفان میپرداخت. همکاری رابسون و مورینیو جواب داد و بارسلونا در آن فصل، توانست قهرمان جامدرجام اروپا شود.
در انتهای فصل، رابسون از آبیواناریها جدا شد اما مورینیو با وی تیم را ترک نکرد و بهعنوان دستیار سرمربی جدید تیم یعنی فانخال در تیم باقی ماند. لویی فانخال به مورینیو اجازه داد تا هدایت تیم دوم بارسلونا را به تنهایی به عهده بگیرد. وی همچنین، در جامهای خاص که اهمیت کمتری داشتند، به خوزه اجازه میداد تا هدایت تیم اصلی را نیز بر عهده داشته باشد. مورینیو نیز این فرصت را مغتنم شمرد و در سال 2000 مقام قهرمانی جام کاتالونیا را به ارمغان آورد. بارسلونا با فانخال به دو قهرمانی پیاپی در لالیگا دست پیدا یافت.
رویای مورینیو برای سرمربی شدن سرانجام در سال 2000 تحقق یافت و او در بنفیکا بهعنوان سرمربی جانیسن یوپ هانکس شد ولی با تغییر مدیریت باشگاه، مورینیو در 5 دسامبر 2000 برکنار شد. خوزه در آوریل سال بعد، سرمربی لییرا شد و توانست این تیم را به رده پنجم جدول برساند که بهترین عنوان تاریخ این باشگاه بود. موفقیت خیرهکنندهی او در لییرا از دید باشگاههای بزرگ پرتغال دور نماند و مسئولین تیم پورتو به سراغ وی آمدند.
پورتو در اولین فصل حضور خوزه در این تیم به مقام سومی دست یافت اما مورینیو قول داد سال آینده تیم را قهرمان کند و همین کار را هم کرد. وی با رکورد 27 برد، 5 مساوی و تنها 2 شکست، با کسب 86 امتیاز و با اختلاف 11 امتیاز نسبت به بنفیکا، قهرمان لیگ پرتغال شد. کسب 86 امتیاز از 102 امتیاز ممکن، بهترین رکورد امتیازگیری در تاریخ لیگ پرتغال شد. خوزه در می 2003، دو جام دیگر را نیز بهدست آورد. وی ابتدا لییرا را در جام حذفی شکست داد و قهرمان شد و سپس در جام یوفا موفق شد با شکست سلتیک قهرمانی را برای پورتو به ارمغان بیاورد.
روند موفقیتهای پورتو و مورینیو، در فصل بعد کاملتر شد. او جام حذفی را در می 2004، به بنفیکا واگذار کرد اما در عوض، قهرمانی لیگ قهرمانان اروپا را برای این تیم و هوادارانش به ارمغان آورد. آنها مقتدرانه و با 3 گل، تیم موناکو را در کشور آلمان شکست دادند. پورتو برای رسیدن به فینال، تیمهایی چون منیونایتد، لیون ودیپورتیوو لاکرونیا را شکست داده بود و تنها در دور گروهی رقابتها باخت را تجربه کرد که آن باخت نیز در مقابل تیم رئال مادرید بود.
بعد از این موفقیت، باشگاههایی چون لیورپول، رئال مادرید و چلسی برای جذب وی ابراز علاقه کردند. مورینیو نیز یکبار از علاقهاش برای کار در لیورپول خبر داده بود و گفته بود: "لیورپول از آن باشگاههایی است که انسان را وسوسه میکند در حالیکه چلسی، یک پروژهی جدید است که مقدار زیادی پول در آن صرف شدهاست و چندان من را مشتاق نمیکند. چلسی از آن پروژههایی است که معلوم نیست نهایتش به کجا میرسد. برای یک مربی داشتن پول کافی برای خرید بازیکنان با کیفیت مورد نظرش، خیلی جذابیت دارد اما حقیقت این است که هیچ کس نمیتواند تضمین دهد که با وجود خرج زیاد، تیم موفق خواهد شد یا خیر."
اما در نهایت لیورپول به سراغ رافائل بنیتز رفت و مورینیو نیز پیشنهاد عالی رومن آبراموویچ را پذیرفت و هدایت چلسی را بر عهده گرفت.
او در ژوئن سال 2004 به باشگاه چلسی پیوست و عنوان گران قیمتترین مربی فوتبال را به خود اختصاص داد. مورینیو در یکی از کنفرانسهای مطبوعاتیاش در انگلیس گفت: "امیدوارم من را آدم مغروری خطاب نکنید اما من مربیای هستم که قهرمان اروپا شدهام. پس فکر میکنم که آدم خاصی هستم."
این جمله مورینیو باعث شد از آن زمان به بعد، مطبوعات انگلیس وی را «آقای خاص» صدا کنند.
در سپتامبر سال 2007، خوزه بهطور ناگهانی و با رضایت مدیران باشگاه، قردادادش را فسخ کرد و از چلسی رفت. دلیل اصلی اینکار دخالتهای رومن آبراموویچ و آورام گرانت در امور فنی تیم عنوان شد. مورینیو بهعنوان موفقترین مربی تاریخ چلسی، این تیم را ترک کرد. وی در 3 سال، 6 جام برای چلسی به ارمغان آورد و در تمام این بازیها، حتی یک باخت خانگی را تجربه نکرد!
در 2 ژوئن سال 2008، مورینیو با قراردادی 3 ساله، سکان هدایت تیم اینترمیلان را در دست گرفت. در نخستین رقابت خود در ایتالیا، مورینیو تواسنت آاسرم را در ضربات پنالتی شکست دهد و اینتر را قهرمان سوپر جام ایتالیا کند. مورینیو در ادامه توانست اینتر را به قهرمان سریآ نیز برساند. با وجود قهرمانی در لیگ با اختلاف 10 امتیاز نسبت به تیم دوم، بعضی هواداران اینتر، معتقد بودند اینتر در لیگ قهرمانان بسیار ناامیدکننده ظاهر شدهاست.
مورینیو در کنفرانسهای مطبوعاتیش در ایتالیا که ناشی از جو پرتنش فوتبال این کشور بود، با برخی مربیان بزرگ ایتالیا درگیری لفظی داشت. یکی از معروفترین این اتفاقات و جنجالها، در مارچ 2009 رخ داد که مورینیو سایر تیمها را که مدتها زیرسایه اینتر بودند را کم توفیق خطاب کرد و گفت که این تیمها آخر هر فصل، بدون جام میمانند. اصطلاح «بیجامها» بعدها بسیار بین هواداران اینتر و خبرنگاران ایتالیایی رواج پیدا کرد و حتی یکی از مهمترین شعار هوداران در زمان کسب 18 اُمین قهرمانیشان شده بود. حتی شرکت نایکی نیز برای معرفی لباس مخصوص قهرمانی اینتر، از این شعار استفاده کرد. اما این شعار و جنجالهایش به همینجا ختم نشد و بعد از فینال جام حذفی ایتالیا در فصل 09-2008 که با قهرمانی لاتزیو به پایان رسید؛ هواداران لاتزیو در حالی به جشن و پایکوبی میپرداخت که لباسی با شعار "من قهرمان شدم، اما تو بی جامی" را بر تن داشتند.
در 6 آوریل 2010، مورینیو به یک افتخار بزرگ دست یافت. وی تبدیل به نخستین و تنها سرمربی در تاریخ فوتبال شد که توانست با 3 تیم مختلف، به نیمهنهایی لیگ قهرمانان اروپا برسد. (البته لویی فانخال نیز یک روز بعد به چنین افتخاری دست یافت)
روند موفقیت آمیز اینتر در آن فصل ادامه داشت و یک هفته بعد نیز، اینتر برای نخستین بار تحت هدایت مورینیو، توانست به فینال جام حذفی ایتالیا برسد. آنها در مجموع فیورنتینا را با نتیجهی 0-2 شکست دادند و فینالیست شدند.
اینتر و مورینیو در 28 اوریل توانستند با شکست قهرمان دوره قبل رقابتها یعنی بارسلونا، به فینال لیگ قهرمانان اروپا راه پیدا کنند. دومین فینال مورینیو در لیگ قهرمانان در حالی رقم خورد که آنها در بازی برگشت خود در برابر بارسلونا، 0-1 شکست خورده بودند اما با توجه به برد 1-3 در بازی رفت، توانستند جواز حضور در فینال را دریافت کنند. سرانجام مورینیو بعد از 38 سال، اینتر را به فینال این رقابتها رساند.
در 2 می، اینتر تقریباً قهرمانیاش در سریآ قطعی شده بود. آنها در 5 می، با پیروزی برابر آاس رم به قهرمانی جامحذفی نیز دست یافتند. بدین ترتیب اینتریها صاحب دو جام شدند و با توجه به حضورشان در فینال لیگ قهرمانان، میتوانستند به نخستین تیم ایتالیایی تبدیل شوند که تریپل انجام داده است. در 22 می این رویا نیز به تحقق پیوست و نرآتزویها با نتیجهی 0-2 باواریاییها را شکست دادند و توانست پس از سالها، قهرمان لیگ قهرمانان اروپا شوند. اینتر نخستین تیم ایتالیایی شد که 3 جام کسب میکند و مورینیو هم به سومین مربی تاریخ بدل شد که موفق شده با دو تیم مختلف قهرمان لیگ قهرمانان اروپا شود.
مورینیو روز بعد از این قهرمانی ابراز ناراحتی کرد که این احتمالاً این آخرین حضور وی در اینتر بوده و بعد هم ابراز علاقه کرد تا هدایت رئال مادرید را به عهده بگیرد. وی گفت: "اگر که شما در طول دوران مربیگری خود، هدایت رئال مادرید را نتوانید بر عهده بگیرید، همیشه احساس میکنید که چیزی در پرونده کاریتان کم بوده است."
در ۲۷ مه، مسئولین تیم رئال مادرید موفق شدند تا با پرداخت غرامتی سنگین به اینتر بابت یکسال باقیمانده قرارداد مورینیو، و پرداخت دستمزدی خوب به خود مورینیو، وی را به عنوان سرمربی خود انتخاب کنند.
در 30 نوامبر، اولین جنجال بزرگ مورینیو در رئال مادرید و در بازی برابر آژاکس در لیگ قهرمانان اروپا رقم خورد. خوزه در این بازی، به دودِک؛ دروازبان ذخیره تیم، مطلبی را گفت و این بازیکن نیز آن را به کاسیاس منتقل کرد. ایکر نیز دستور مورینیو را به راموس و آلونسواعلام کرد و در نتیجه این دو بازیکن بهطور عمدی از بازی اخراج شدند. مورینیو 33,500 یورو جریمه و 1 بازی از نشستن روی نیمکت تیم محروم شد. سایر بازیکنانی که جزیی از این اتفاق بودند هم بمانند مورینیو، جریمه مالی شدند اما مورینیو به خواسته خود رسید. وی میخواست تا این دوبازیکن در بازی تشریفاتی بعدی محرومیت خود را بگذرانند تا در بازیهای دور حذفی، خیالشان راحت باشد که همین اتفاق هم افتاد.
در 20 آوریل سال 2011، خوزه ماریا اولین جام خود را در اسپانیا و با رئال مادرید بدست آورد. رئال مادرید در فینال کوپادلری موفق شد تیم بارسا را شکست دهد و پس از 18 سال، قهرمان این جام شود.
پس از پایان فصل اول مورینیو در رئال مادرید، درگیری بین وی و مدیرورزشی تیم؛ خورخه والدانو به اوج رسید که در نهایت، پرز مدیرعامل رئال، تصمیم به اخراج والدانو گرفت. سپس به درخواست خوزه، زینالدین زیدان بهعنوان مدیر ورزشی جدید باشگاه، انتخاب و معرفی شد. در پایان این فصل رئال موفق به قهرمانی در لالیگا شد.این نخستین قهرمانی مورینیو در لالیگا بود.
در 3 ژوئن 2013، مورینیو پس از 6 سال دوری از چلسی، با قراردادی 4 ساله مجدداً به این تیم بازگشت و اکنون بههمراه آبیپوشان لندنی در صدر جدول لیگ برتر جزیره قرار دارند.
مورینیو همسرش (ماتیلدا فاریا)، را در ستوبال پرتغال و در زمانی که نوجوان بود، دید. این دو در سال 1989 با هم ازدواج کردند. نخستین فرزندشان، یک دختر بود که در سال 1996 بهدنیا آمد و مورینیو به رسم مذهبی خود، نامش را از روی نام همسرش انتخاب کرد و ماتیلدا نهاد. فرزند دوم این زوج نیز در سال 2000 بهدنیا آمد و خوزه، نام خود را بر روی وی گذاشت؛ خوزه ماریو جونیور. با وجود آنکه مورینیو زندگی خود را وقف فوتبال کردهاست، خانواده اش را بخش اصلی و مرکزی زندگیاش میداند: "خانوادهام، مهمترین بخش زندگیام است و پدری خوب بودن، مهمترین کار زندگیام."
متافوتبال - شب گذشته در ورزشگاه آنفیلد اتفاق غیرمنتظره ای رخ نداد ، تیم ژوزه مورینیو مطابق انتظارها و بنا بر عادت سه سال اخیر خود برای نباختن و با رویکردی محافظه کارانه پای به یکی از حساسترین و مهمترین مسابقات فصل خود گذاشت.
متافوتبال - در این مقاله به بررسی حضور زیدان در شیاطین سرخ میپردازیم. آیا مرد خوش فکر فرانسوی، پس از فتح قلههای افتخار به همراه لوسبلانکوس به دنبال حضور در لیگ جزیره است؟
متافوتبال - مورینیو و شیاطین سرخ دوران سختی را پشت سر میگذارند، پس از گذارندن یک پیش فصل نسبتا ضعیف، شکست قرمزپوشان در هفته دوم مقابل برایتون، اوضاع را بحرانیتر از پیش کرده است.
متافوتبال– پنجشنبه عصر، قرعهکشی مسابقات فصل جدید لیگ قهرمانان اروپا در موناکو انجام شد و تیمهای حاضر در این مسابقات، حریفان خود را شناختند و از هم اکنون پیشبینیها در مورد تیمهای صعود کننده به مرحلهی بعد آغاز شده است.