مترجم
سهیل متولیمتافوتبال - استیون جرارد روزهای پایانی خود را در باشگاه لیورپول پشت سر می گذراند، باشگاهی که نوزده سال تمام برای آن بازی کرد و به عنوان عنصری محوری نقش مهمی در موفقیت های آن ایفا کرد، این مقاله که اظهاراتی از مربیان سابق جرارد هم در آن گنجانده شده به بررسی ارتباط ستاره آنفیلدی با باشگاهش اختصاص دارد.
به روز هشتم دسامبر سال 2004 باز می گردیم جایی که لیورپول برای صعود از مرحله گروهی لیگ قهرمانان اروپا باید المپیاکوس یونان را با اختلاف دو گل شکست می داد و در حالی که دو بر یک از حریف جلو بود نیاز به یک گل دیگر داشت و این جا بود که پاسِ نیل مِلور و شوت رعد آسایِ استیون جرارد نتیجه را سه بر یک کرده و قرمزهای آنفیلدی را راهی مرحله بعد نمود، شاید این گل جرارد را به سمت جاودانگی و ابدیت در نزد هواداران آنفیلدی می برد.
شوتی که آن شب جرارد زد و آنتونیس نیکوپولیدیس دروازه بان یونانی را مات و مبهوت ساخت، ضربه ای وحشتناک بود که استیون با تمام قدرت و توان خود آن را نواخت. این ضربه سرنوشت لیورپول را در آن مسابقات تغییر داد. این گل تیمِ رویاهای کودکانه جرارد را تا فینال رقابت ها بالا برد و نهایتا به قهرمانی قرمزهای آنفیلدی در معتبرترین رقابت های باشگاهی اروپا ختم شد، افتخار بزرگی که لیورپول از آن سال تاکنون موفق به تکرار آن نشده است، در واقع گل جرارد به المپیاکوس نقطه عطفی در تاریخ باشگاه لیورپول به شمار می رود.
سلسله ای از اتفاقات بعد از گل جرارد به المیپاکوس، آن گل را به نقطه عطفی در راه تبدیل جرارد به یکی از اسطوره های بی بدیل باشگاه آنفیلدی کرد. هافبک لیورپول در این باره می گوید: "این تنها من هستم که به عنوان یک هوادار آرزوهایم در زمین فوتبال هم برای لیورپول به وقوع پیوسته است. لحظه هایی در تاریخ این باشگاه هستند که من خواب آن ها را از قبل می دیدم، من تدریجا رشد کردن و بزرگ تر شدن فیلمِ فوتبالِ بعضی از اسطوره های بزرگ لیورپول را دیده ام، من همچنین به اتفاقاتی که سرنوشت حرفه ای آن ها را تغییر می داد توجه می کردم و آرزوی آن را داشتم که برای من هم این اتفاقات بیفتد که آرزویم به حقیقت پیوست."
مشخص است که گل جرارد چگونه لیورپول را در مرحله گروهی لیگ قهرمانان اروپا نجات داد و چه قدر در راه رسیدن این تیم به فینال رقابت های آن فصل لیگ قهرمانان مهم بود، صدای قدرت زیاد آن تیم لیورپول ده سال بعد هنوز هم طنین انداز است.
در جریان دیدار فینال لیگ قهرمانان فصل 2005_2004 بین لیورپول و میلان، قرمزهای آنفیلدی ابتدا با سه گل از حریف خود عقب افتادند، اما اینجا بود که روحیه و انگیزه کاپیتان لیورپول یعنی جرارد خودش را نشان داد و باشگاهی که سال ها به عنوان دومین تیم برتر انگلستان شناخته می شد، تصمیم گرفت در مقابل نماینده ایتالیا سر خم نکند و بازی را با سه بار گلزنی به تساوی کشانید. در واقع قرمزهای آنفیلدی نشان دادند که هیچ چیزی غیر ممکن نیست.
البته استیون قبل از لیگ قهرمانان اروپای آن فصل هم در مقاطعی عملکرد عالی خود را نشان داده بود، به عنوان مثال او در فینال مسابقات کارلینگ کاپ و جام یوفا گلزنی کرده بود، همچنین در جریان مسابقات جام ملت های اروپا برای سه شیرها گل زده بود، اما اگر بخواهیم همه ابعاد را در نظر بگیریم واقعا لحظه ها و مقاطع اندکی هستند که ستاره آنفیلدی را به شکل امروزی اش در آوردند!
اما مرز مشترکِ تمام مقاطع درخشش او در تیمش به نقش موثری بر می گردد که در برگرداندن نتیجه و نجات لیورپول ایفا کرده است و این نکته هم در دیدار با المپیاکوس در مرحله گروهی لیگ قهرمانان سال 2004 وهم در دیدار فینال آن جام و هم در مسابقه فینال جام اِف اِی کاپ سال 2006 با وستهام به چشم می خورد.
اگر بخواهیم با دقت و بررسی دقیق به عامل اصلی پیشرفت جرارد از یک بازیکن معمولی به ستاره ای بزرگ در لیورپول نگاه کنیم، باید به این مسئله اشاره کنیم که از زمان اولین حضور جرارد در ترکیب لیورپول با هجده سال سن تا آخرین مسابقه ای که او همراه تیمش بود، مسئولیت پذیری و تلاش او را به این موفقیت رسانید.
زمانی که هجده ساله بود و اولین مسابقات خود را با تیم رویایی اش تجربه می کرد، دغدغه اش مقصد صحیح پاس هایش بود. اما شجاعت او در ریسک کردن و مسئولیت پذیری او را تبدیل به ستاره ای تکرار ناشدنی کرد.
ستاره سابق خط میانی لیورپول در این باره می گوید: "در مدت زمان کوتاهی بعد از گلزنی به المپیاکوس اهمیت این گل را درک کردم. مسابقه در حال پایان یافتن بود و ما با پیروزی دو بر یک حذف می شدیم، شما فقط این موضوع را تصور کنید، که زمان در حال تمام شدن است و شما به یک گل نیاز دارید اما شما یا یکی از هم تیمی های شما گلزنی می کند و اهمیت این گل در حد صعود به مرحله بالاتر مسابقات لیگ قهرمانان است و اینجا جایی است که شما این شانس را دارید برای این که قهرمان نامیده شوید."
ستاره تیم آنفیلدی ادامه می دهد: "هر وقت که در لحظات مهم فرصتی نصیب من شد، سعی کردم به نحو احسن از آن استفاده کنم. من به جای یک فوتبال بی دغدغه و آرام به دنبال ریسک کردن هستم، به همین دلیل گاهی بر خلاف نظر مربیان دست به ریسک های نه چندان منطقی می زنم تا اگر بتوانم موفقیتی را در لحظات حساس و سرنوشت ساز نصیب تیمم کنم."
جرارد اضافه می کند:"در سطحی که ما در آن فوتبال بازی می کنیم، اگر شما برجسته نباشید و ریسک پذیر نبوده و تلاش نکنید نمی توانید بدرخشید و تعیین کننده باشید و من هم اگر ویژگی های فوق الذکر را نداشتم نمی توانستم لحظاتی طلایی را برای خودم در لیورپول رقم بزنم، لحظاتی که زندگی حرفه ای من را دستخوش تغییر نمود."
این بازیکن سی و چهار ساله همچنین تاکید می کند که فینال لیگ قهرمانان اروپای فصل 2005_2004 دیگر برای او آن قدرها مهم نیست مگر این که کسی خاطره آن دیدار را دوباره برای او زنده کند، چون آن مسابقه مربوط به گذشته است و تمرکز جرارد بر روی زمان حاضر قرار دارد، هر چند تاکید می کند که هر موقع در حضور او بحث یادآوری آن دیدار مطرح می شود، خاطرات خوشحال کننده و خوبی به ذهن این بازیکن می آید.
هافبک لیورپول در این باره می گوید: "لحظه مشخص و خاصی وجود ندارد که درباره آن بخواهم صحبت کنم. من هر هفته به مسابقات تیمم فکر می کنم به دیدارهایی که باید آن ها را برگزار کنیم و به حوادث بعد از مسابقه و همچنین آمادسازیِ مسابقات و سیر و سیاحت در شهرهایی که در آن مناطق بازی داریم."
جرارد ادامه می دهد: "فکر می کنم مسابقات با همه اتفاقات قبل و بعد از آن به یک رخداد بیشتر شبیه است تا یک مسابقه ساده..... "
ستاره سابق تیم ملی انگلستان می افزاید: "اما شاید دیدارِ ده سال قبلِ فینال لیگ قهرمانان در ترکیه به دلیل نتیجه نهایی آن که قهرمانی لیورپول بود، اهمیت خاصی داشته باشد. البته اگر در دیدار با میلان موفق نمی شدیم نتیجه سه بر صفر به سود حریف را بر گردانیم، خاطره این مسابقه خیلی زود پاک می شد و در مورد فینال جام اِف اِی کاپ هم همین وضعیت وجود دارد."
42937e586c219839f226b1a93f1630bb_crop_exact
هر چه به زمان خروج جرارد از آنفیلد نزدیک تر می شویم، یادآوری خاطره مسابقه فینال لیگ قهرمانان فصل 2005-2004 قلب او را بیشتر به تپش وامی دارد. استیون روز شنبه برای آخرین بار با پیراهن لیورپول در دیدار با کریستال پالاس آنفیلد به میدان رفت تا در سی و پنجاه و چهارمین مسابقه خانگی اش برای لیورپول در آنفیلد با استقبال وصف ناپذیر هواداران مواجه شود.
اگر چه انتقال جرارد از لیورپول به باشگاه آمریکایی اِم اِل اِس باعث ناراحتی عمیق استیون نخواهد شد، اما مسلما او در هنگام ترک آنفیلد دچار احساسات خاصی است، آنفیلد جایی که استیون 19 سال از بهترین سال های حرفه ای فوتبال خود را در آن سپری کرد.
این روزها کمتر برای جرارد پیش می آید که به مرکز شهر لیورپول برود و ترجیح می دهد که در آستانه ترک انگلستان اوقات خود را با سه دختر جوان خود در یک خانه شخصی در حومه شهر سپری کند، البته این گوشه گیری استیون جرارد تا حدودی به سن او هم باز می گردد، اما این بازیکن سی و چهار ساله در طی یک زمان طولانی این مسئله مهم را دریافته که رسیدن به قله های شهرت و موفقیت مشکلات خاص خود را دارد.
زندگی این هافبک اسطوره ای با تعصب و وفاداری گره خورده است در زمین مسابقه عملکرد جرارد به گونه ای است که نمونه آن را در هیچ باشگاه و بازیکنی نمی بینید، او نهایت همکاری را با هم تیمی هایش دارد و به همه خطوط تیمی یاری می رساند. از سوی دیگر تعصب او به پیراهن باشگاهش به اندازه ای است که دو پیشنهاد آبی های لندن در سال های 2004 و 2005، پیشنهادات دو باشگاه بزرگ رئال مادرید و اینترمیلان در زمان سرمربی گری مورینیو به وسیله ستاره آنفیلدی رد شده. یک بار هم بحث حضور او در بایرن مونیخ مطرح شد که باز هم جرارد حاضر نشد تیم محبوبش را ترک کند.
در حالی که عملکرد جرارد در زمین مسابقه چشم فوتبال دوستان و هواداران لیورپول را به خود خیره ساخته، موقعیت این بازیکن به عنوان منبع انگیزه و امید وظایف سنگینی را بر روی دوش او قرار داده است. احساس مسئولیت زیاد جرارد رفتار و انظباط حرفه ای خاصی را به او تحمیل می کند.
ژرار هولیه سرمربی سابق باشگاه لیورپول کسی است که برای اولین بار استیون جرارد را در هجده سالگی به عنوان بازیکن تیم بزرگسالان به میدان فرستاد، این سرمربی که بنا داشت اخلاق حرفه ای خاصی را در باشگاهش به وجود بیاورد، تصمیم گرفت که بازیکنان تیم بزرگسالان را از جوانانِ آکادمی باشگاه انتخاب کند، تا باشگاهی که راه خود را گم کرده به مسیر صحیح پیشرفت گام بگذارد.
هولیه در این باره می گوید: "من به یاد می آورم زمانی که سرمربی لیورپول بودم به جوانان این باشگاه توصیه می کردم که اگر از حضور در کلاب های شبانه و کارهای شبیه به آن دست بردارند، بعد از پایان فوتبال حرفه ای می توانند خود صاحب یک باشگاه شوند."
سرمربی سابق باشگاه آنفیلدی در حالی که خنده بر لبانش نقش بسته می گوید که به طور مرتب با جوانانی که هدف های بزرگی داشته و تلاش می کردند، به طور مرتب صحبت می کرد و آن ها را راهنمایی می نمود.
ژرار هولیه می گوید: "البته این موضوع درست است که معمولا در جوانان هیجان و انگیزه زیادی وجود دارد، اما مقاطعی هم در زندگی جرارد بود که نیاز به درد دل با کسی داشت و من مثل یک پدر در کنار او بوده و با او صحبت می کردم. در عین حال پدر استیون کمک زیادی به او کرد. جرارد خیلی به پدر و مادر خود نزدیک و یک پسر فوق العاده خوب بود. الان هم شما می توانید این ویژگی ها را در او ببینید. استیون یک انسان وفادار به مردم و خانواده اش است و من همیشه این ویژگی او را تحسین می کنم."
در حالی که آن جوان با استعداد در انگلستان به زودی به مرکز توجهات تبدیل شد، مقصد بعدی جرارد جایی است که بیشتر گمنامی را می طلبد و شانس ستاره لیورپول برای یک زندگی عادی و معمولی در آمریکا بیشتر است. شهرت و نامداری در شهر لیورپول برای جرارد تبدیل به یک مشکل شده بود، چون جرارد ذاتا شخصیتی است که میانه ای با آگهی های تبلیغاتی حاوی عکس یا نشانی از او ندارد و با وجود سال های طولانی حضورش در فوتبال انگلستان و نام آوری در این عرصه عکس او مانند سایر بازیکنان مطرح این کشور بر روی آگهی های تجاری و تبلیغاتی نیست. عکس استیون حتی بر روی آخرین پوسترهای تبلیغاتی شرکتِ لوکوزید (تولید کننده نوعی نوشابه انرژی زای ورزشی) هم نقش نبسته، از معدود شرکت هایی که با جرارد برای قرار گرفته عکس هایش بر روی تبلیغات خود قرارداد امضا کرده بود.
اگر هم گاهی میبینیم که عکس استیون جرارد بر روی صفحه اول مجلات ورزشی چاپ می شود، این به خاطر درخشش خیره کننده او در زمین مسابقه و در نتیجه اجبار رسانه ها برای انتشار عکس او بر روی صفحه اول خودشان می باشد. در سال 2003 بعد از این که ژرار هولیه سرمربی وقت لیورپول بازوبند کاپیتانی را از سامی هیپیا گرفت و آن را به جرارد بخشید، میزان توجه رسانه ها به هافبک قرمزهای آنفیلدی بیشتر شده و عکس و نام او بیشتر در رسانه های مختلف انگلستان مطرح شد.
ژرار هولیه در این باره می گوید: "جرارد ظرف زمان کوتاهی از حضورش در ترکیب تیم بزرگسالان لیورپول بازوبند کاپیتانی را متعلق به خود کرد، به این دلیل که او در درجه اول از شخصیت خوب و بالایی سود می برد. استیون یک پسر بسیار باهوش بود و قابلیت های رهبری و مدیریت در داخل زمین از ویژگی های بارز او بود و به همین دلیل من او را در سن بیست و سه سالگی کاپیتان لیورپول کردم، بازیکنان بسیار اندکی هستند که در این سن و سال به کاپیتانی تیمشان برسند."
هولیه همچنین به یاد می آورد که بعد از دیدار تیمش با بازل سوئیس در سال 2002 که نهایتا به حذف لیورپول از رقابت های لیگ قهرمانان اروپا ختم شد، در رسانه ها و به شکل عمومی از عملکرد استیون جرارد انتقاد کرد، چون ستاره لیورپول در آن مسابقه آمادگی چندان مناسبی نداشته و عملکرد چندان قابل قبولی را از خود نشان نداده بود.
سرمربی سابق لیورپول در مورد جرارد می گوید: "جدا از تکنیک و مهارت های فردی شما باید هوش مناسب و انگیزه بالایی داشته باشید و استیون هر دو را در خود داشت. وقتی بازوبند کاپیتانی تیمی مثل لیورپول را می بندید فشارها بر روی شما زیادی می شود، اما استیون جرارد به خوبی از پس این وظیفه بر آمد و در واقع فشار بیشتر در این موقعیت اتفاقا باعث شکوفایی او شد و من به خوبی این مسئله را در مورد او دیدم، من فکر می کنم که این شکوفایی نه فقط برای پیشرفت خود جرارد بلکه برای موفقیت تیم هم مهم بود."
هولیه افزود: "و این مسئله وقتی اثبات می شود که شما به عملکرد و کارایی او در مسابقه با میلان در فینال لیگ قهرمانان سال 2004 در ترکیه و همچنین دیدار مهم با کاردیف ستی توجه می کنید."
افراد کمی هستند که موقعیتی مشابه جرارد را تجربه کرده اند یعنی از آکادمی و تیم جوانان باشگاه به تیم بزرگسالان راه یافته اند و این ها کسانی هستند که بهتر می توانند در مورد پیشرفت گام به گام استیون و انتقال او از آکادمی باشگاه به تیم اول لیورپول صحبت کنند. جیمی کاراگِر یکی از بازیکنان اسطوره ای تاریخ باشگاه لیورپول از جمله این افراد است. کاراگِر که خودش هم پست جرارد و یک هافبک دفاعی بود،؛ در این باره می گوید: "وقتی کارشناسان در مورد پیشرفت و آینده بزرگ شما صحبت می کنند احساس مسئولیت بیشتری می کنید، چون می خواهید پیش بینی آن ها را به تحقق برسانید و این وضعیت در هم در مورد من و هم در مورد استیون مصداق دارد. این کلید پیشرفت من و جرارد بود و این موضوعی بود که ما را به تلاش برای موفقیت ترغیب می کرد."
جیمی کاراگِر ادامه می دهد: "وقتی شما فوتبال خود را از آکادمی باشگاه آغاز می کنید و تدریجا پیشرفت کرده و به تیم اصلی راه می یابید، در واقع نماد باشگاه و معرف آن محسوب می شوید و در مورد من و استیون این موضوع کاملا صادق است و این مسئلله از عوامل مهم و تاثیر گذاری است که شما را ناچار به تلاش و پیشرفت هر چه بیشتر می کند."
کاراگِر می افزاید: "اما همین انتظارات ممکن است مسئولیت های سنگینی را بر روی دوش شما قرار داده و کارتان را سخت کند و این وضعیت شاید در مقاطعی شاید بیشتر از من برای جرارد اتفاق افتاده باشد، چون استیون بازیکنی است که حتی بیشتر از من به هم تیمی هایش در نقاط مختلف زمین کمک می رساند. در زمان حضور در ترکیب اصلی لیورپول می دیدم که هر گاه مشکلی پیش می آمد، نگاه ها به سوی جرارد بود که او مسئله را حل خواهد کرد و شاید این همه مسئولیت هیچ گاه بر روی دوش بازیکنی در کل تاریخ باشگاه قرار نداشته است."
اسطوره باشگاه لیورپول ادامه داد: "این اعتماد به هیچ بازیکنی در آن زمان نمی شد (زمان حضور هم زمان جرارد و کاراگر در لیورپول) البته همیشه هم ارجاع به جرارد در سختی ها گره گشا نبوده، اما به هر حال استیون وظیفه خود می دانسته که به کمک تیم بشتابد و فکر و عمل خود را بر روی این مسئله متمرکز کند. البته این انتظارات فقط از طرف هواداران نبود و بازیکنان هم در زمانی که به مشکل برمی خوردیم، نگاهشان به سوی جرارد بود و استیون به خوبی با این موضوع کنار آمده و از عهده اش بر می آمد."
یک مسئله که در استحکام پیوند جرارد با لیورپول تاثیر گذاشته، موضوع جوان ترین قربانی حادثه ورزشگاه هیلزبورو در سال 1989 است. ورزشگاه هیلزبورو در جریان مسابقه تیم های لیورپول و ناتینگهام فارست در سال 1989 شاهد حادثه ای تلخ بود که به دلیل ازدحام انسانی 96 نفر از هواداران آنفیلدی جان خود را از دست داده و 766 نفر هم مجروح شدند. اما تحقیقات متعاقب این حادثه نشان داده که جوان ترین قربانی این رخداد تلخ جان پائول گیلهولی پسر عموی ده ساله استیون جرارد بوده که در جریان مسابقه مذکور در استادیوم حضور داشته است. به همین دلیل جرارد از نظر مالی به خانواده های قربانیان این حادثه کمک کرده و دلیل اقدام خود را حضور یکی از اقوام نزدیک خود در این ماجرا دانسته است.
اما این نظر که استیون جرارد پرنده نجات لیورپول است، تا همین الان که جرارد در آستانه خروج از باشگاه است، فشار ها را بر این بازیکن افزایش داده است. در سال های پایانی حضور استیون در لیورپول از او همچنین انتظار می رفت که درست مانند یک مهاجم بیست و پنج ساله در مسابقات هر فصل بیست بار برای لیورپول گلزنی کند! اگرچه او دیگر آن بازیکن تند و تیز گذشته نیست.
جو آلن بازیکنی است که می تواند مسابقه را آرام نگه دارد و با پاس های آرام و ایمن خود از شدت و سرعت مسابقه بکاهد و به خاطر این گونه عملکرد همه از او تعریف و تمجید می کنند، اما اگر جرارد همین کار را انجام دهد متهم به ارائه یک عملکرد متوسط و یا نه چندان مناسب خواهد شد.
اما جرارد کجا مورد ستایش و تمجید قرار می گیرد؟ آن جایی که پاس های ویران کننده اش باعث گلزنی لیورپول می شود؟ آن جایی که با دخالت های به موقع خود در دقایق پایانی مسابقه سرنوشت را به سود تیمش رقم می زند؟ یا آن جایی که با انرژی وصف ناپذیر خود هم تیمی هایش را به سود موفقیت رهنمون می سازد و انگیزه ای مضاعف به آن ها می بخشد؟ بازیکنان مختلف ویژگی های متفاوتی دارند. آن دسته از فوتبالیست ها که تمام عمر حرفه ای خود را در یک باشگاه سپری می کنند معمولا مورد قضاوت های سخت تری قرار می گیرند و جرارد جزو همین دسته از بازیکنان می باشد، بازیکنانی که کم کم نسلشان رو به انقراض است!
بازیکنانی نظیر جرارد و سابقا برایان گیگز وضعیتی دارند که انگار سند مالکیت آن ها به نام باشگاه هایشان خورده است! برایان گیگز که روزی در خط میانی منچستر یونایتد می درخشید و ستاره ای محبوب در نزد هواداران شیاطین سرخ بود، بعد از مدتی و در پایان فوتبال خود با صداهای اعتراض از سوی سکوها مواجه شد. این یک نشان مهم و البته منفی از فوتبال مدرن می باشد و البته همین مسئله نظر جرارد را مبنی بر گذراندن بهترین دوران حرفه ای اش در لیورپول توضیح می دهد چون در میان استقبال و احساسات شورانگیز هواداران آنفیلدی باشگاه را ترک می کند.
استیون جرارد می گوید: "در ابتدای حضورم در ترکیب لیورپول آدم بسیار خجالتی بودم و ضمن ساکت بودن احترام زیادی به کادر فنی می گذاشتم. من همیشه سعی می کردم هر چند کم بر عملکرد تیمم تاثیر مثبت گذاشته و توجه مربیان را جلب کنم."
کاپیتان لیورپول می گوید: "من عاشق آن روزها هستم روزهایی که در کنار سایر بازیکنان جوان باشگاه لیورپول می خندیدیم، کف و دیوارهای باشگاه را گردگیری و تمیز می کردیم، توپ ها را باد نموده و بعد سوار بر قطار می شدیم و برای مسابقات یا اردوها لیورپول را ترک می کردیم. من و سایر هم تیمی هایم در لیورپول با هم بزرگ شدیم. ما امتحانات رانندگی مان را با هم گذراندیم و از یکدیگر پول قرض گرفتیم. الان همه دوربین دارند و همه وقایع و اتفاقات ثبت می شود. در حال حاضر من هر روز برای ارتقای عملکرد و تاثیر گذاری تلاش می کنم. اما وقتی شما جوان هستید تمام تلاش خود را برای پیدا کردن روزنه ای جهت جلب توجهات می کنید و وقتی موقعیت و فرصت مناسبی به دست می آورید سعی می کنید آن را با چنگ و دندان حفظ نمایید."
هیو مک آلی که در کنار دِیو شانون از نخستین مربیان استیون جرارد بود، در مورد ستاره لیورپول می گوید: " استیون در زمانی که تنها هشت سال داشت به لیورپول پیوست و تحت تمرین و آموزش قرار گرفت. در همان سنین کم وقتی وارد زمین می شد, فوق العاده بود." این صحبت مردی است که شاگرد اسطوره بزرگی چون بیل شانکلی بود، اما خود هیچ وقت نتوانست به رویاهایش جامه عمل بپوشاند.
مک آلی ادامه می دهد: "به محض این که تمرین آغاز می شد، استیون مثل یک ماشین کار می کرد. او به مرور استعداد ذاتی فراوان خود را نشان داد و اعتماد به نفس بیشتری کسب کرد، اما هیچ وقت دچار غرور نشد. او می دانست که در رده سنی خودش بهترین بازیکن است اما این مسئله هیچ گاه در کار او اختلال ایجاد نکرده و او را مغرور نکرد. تنها زمانی که شرایط او مربیانش و از جمله من را کمی دچار نگرانی کرد بین سیزده سالگی تا پانزده سالگی استیون بود، که جرارد در این مقطع زمانی تمایل زیادی به پیروزی در نبردهای فردی و تن به تن به خرج می داد، که شاید از نظر فیزیکی حق برتری در این رویارویی ها با او نبود. اما استیون به زودی این عادت را هم ترک کرد، چون بازیکنی بود که به صحبت های مربیانش به خوبی گوش داده و آن ها را به کار می بست."
سرمربی سابق جرارد می گوید: "هیچ شکی وجود نداشت که استیون جرارد به سطح بسیار بالایی از فوتبال خواهد رسید."
وقتی استیون 14 سال داشت، باشگاه لیورپول او و مایکل اُوِن را به مسابقاتی معتبر (که مخصوص زیر هجده ساله ها بود.) در اسپانیا برد، جایی که قرمزهای آنفیلدی باید مقابل تیم هایی چون رئال مادرید قرار می گرفتند. البته جرارد برای بازی کردن به اسپانیا نرفت، بلکه همراه کاروان باشگاه لیورپول به آن جا رفت تا به عنوان عضوی از باشگاهش تجربه مسافرت به کشورهای دیگر و مسابقه با نمایندگان آن ها را به دست بیاورد. در این سفر استیونِ جوان هم متوجه پیام های مهم آن مسابقات برای تیمش شد و هم اهمیت این پیام ها را به خوبی درک کرد.
جرارد در آن سال ها به عنوان یک بازیکنِ بسیار جوان منتظر بود تا بتواند یک قرارداد حرفه ای سه ساله با باشگاهش ببندد. در این بین مصدومیت هایی برای جرارد اتفاق افتاد که جلوی پیشرفت او را گرفت، اما ستاره لیورپول می گوید که اگر با لیورپول قرارداد حرفه ای نمی بست و در این باشگاه نمی ماند، نمی توانست در هیچ کجای دیگر رابطه ای چنین نزدیک با هواداران تیمش داشته باشد.
استیون در این باره می گوید: "من می توانستم به باشگاه دیگری رفته و سعی کنم که در آن جا موفق باشم، اما فکر نمی کنم که در هیچ باشگاه دیگری چنین رابطه نزدیک و مناسبی با هواداران داشته باشم. رابطه من با هواداران لیورپول بی نظیر است و این هم به خاطر محل تولد من و هم به دلیل این است که من خودم را هوادار لیورپول می دانم، مسئله ای که برای یک بازیکن فوتبال نادر است. وقتی لیورپول شکست می خورد من بیشتر از سایر بازیکنان آن را درک کرده و ناراحت می شوم و از پیروزی ها نیز بیشتر از سایرین خوشحال می شوم. در فوتبال این روزها این مسئله به ندرت اتفاق می افتد که بازیکنی بازوبند کاپیتانی تیم ِ شهر محل تولدش را بر بازو ببندد، آن هم باشگاهی که سال های طولانی هوادار آن بوده و در آن به سر برده است."
جرارد افزون بر فعالیت های ورزشی در سال 2011 موسسه ای خیریه را افتتاح کرد که کار آن جمع آوری پول برای موسسات و پروژه هایی است که برای کمک به کودکان محروم و آسیب پذیر در سراسر جهان اختصاص یافته اند. جرارد از این طریق میلیون ها پوند پول در اختیار موسسات و سازمان های فوق گذاشته و کمک بسیاری به افراد ضعیف تر از خودش کرده است.
مک آلی در این باره می گوید: "او به عنوان یک فوتبالیست پرچم کمک به کودکان فقیر را بلند کرده و از طریق خدمات انسانی او میلیون ها پوند در اختیار موسساتِ خیریه کمک به کودکان و فقرا قرار گرفته است. به عنوان مثال یکی از کارهای انسان دوستانه موسسه جرارد برگزاری مسابقات خیریه فوتبال است که از طریق به شکل غیر مستقیم کمک بسیاری به خانواده های محروم شده."
بعد از سال ها تلاش و اقدامات انسان دوستانه جرارد اکنون دیگر وقت آن رسیده که زندگی روی خوش خود را به جرارد و خانواده اش نشان داده و لبخندی از رضایت را بر روی لبان استیون بنشاند.
با توجه به مبلغ قراردادی که جرارد را راهی لیگ اِم اِل اِس آمریکا می کند، عدم ارائه نمایش های مناسب و ناکامی استیون با اِل اِی کگلکسی مسلما باعث ناامیدی هواداران جرارد و کسانی خواهد شد که اخبار مربوط به او را پیگیری می کنند، اما در هر صورت انتظار نمی رود که ناکامی های تیم جدید به اندازه شکست های لیورپول باعث ناراحتی جرارد شود.
جیمی کاراگِر بازیکن اسطوره ای لیورپول و هم تیمی سابق جرارد در این باره می گوید: "نکته ای که همیشه باید به آن اشاره کنم، این است که وقتی شما برای تیم محل تولدتان بازی می کنید، دچار احساسات خاصی نسبت به آن هستید، مثلا شکست ها و پیروزی های آن را عمیق تر حس می کنید. وقتی در چنین شرایطی هستید اگر تیمتان پیروز و موفق باشید بیشتر از سایرین خوشحال می شوید و بالعکس اگر تیمتان در مقطعی دچار مشکل شود، ناراحتی شما بیشتر از سایر هم تیمی هایتان است، به همین دلیل فکر می کنم که در اِل اِی گلکسی شرایط برای استیون کاملا متفاوت خواهد بود. استیون در لیگ آمریکا بازی خواهد کرد اما به شکلی که شکست ها به اندازه باخت با تیم آنفیلدی او را آزار نمی دهند و پیروزی ها هم آن قدرها شادی برای این بازیکن نمی آفرینند و شاید این مسئله به سود جرارد باشد."
استیون جرارد در مدت حضورش در ترکیب تیم بزرگسالان لیورپول نهایتا نتوانست قهرمانی لیگ برتر با با پیراهن این تیم تجربه کند و یکی از خاطرات بد او می تواند لغزشی باشد که او در دیدار با چلسی در رقابت های پایانی لیگ برتر فصل گذشته مرتکب شد، لغزشی که به گلزنی دروگبا و پیروزی آبی های لندن انجامید و لیورپول را از کسب عنوان قهرمانی محروم کرد، این خاطره هنوز استیون را آزار می دهد.
جرارد در طول فصل جاری مقاطعی را در آکادمی کیربیِ لیورپول سپری کرد، که در فاصله پنج مایلی محل اصلی باشگاه قرار دارد. او برای به دست آوردن مدرک بی یوفا در این آکادمی با جوانان مستعد کار می کرد. بعد از پایان هر فصل و شکست لیورپول در کسب مقام قهرمانی لیگ برتر، توجه جرارد به سمت آینده و مسابقات فصل بعدی جلب می شود، تا شاید تیم محبوبش که در حضور او نتوانست به این مهم دست یابد، فصل بعد این عنوان را به ویترین افتخاراتش اضافه کند.
هافبک لیورپول می گوید: "حتی وقتی به آمریکا بروم مسابقات لیورپول را دنبال خواهم کرد. من اقوام و دوستان زیادی دارم که برای دیدن دیدارهای لیورپول به استادیوم می روند و من بعد از پیوستن به اِل ایِ گلکسی باز هم در مورد لیورپول صحبت های بسیاری انجام خواهم داد. من خیلی مشتاقم بدانم که در چند سال آینده بازیکنان به شکل انفرادی و همچنین مجموعه باشگاه چه کار خواهند کرد و چه دستاوردی خواهند داشت."
اگر به روز یکم ژانویه برگردیم، روزی که جرارد تصمیم خود را برای جدایی از لیورپول علنی کرد، می توانیم این سوال را مطرح کنیم که آیا لیورپول برای نگه داشتن او اقدامات کافی را انجام داد. این که زودتر از تصمیم جرارد برای ترک آنفیلد، پیشنهاد تمدید یک ساله قرارداد او را مطرح کنند، تا استیون بتواند در این یک فصل به رویاهای هنوز تحقق نیافته خود جامه عمل بپوشاند. اما در حال حاضر به نظر می رسد جرارد در زمان مناسبی تصمیم به ترک لیورپول گرفته است.
شمارش معکوس خداحافظی جرارد با لیورپول با آسیب دیدگی ها و محرومیت های این بازیکن از حضور در میدان همراه بوده، در حالی که استیون در این مقطع گل های حساس دقیقه آخری هم برای تیمش می زند. درست مانند همه مواقع و سال های دیگر حضور جرارد در لیورپول، این ستاره سی و چهار ساله در فصل جاری هم فراز و نشیب های زیادی را تحمل کرده است و البته گل های او به کریستال پالاس و چلسی در طول فصل جاری نشان می دهد که اجازه نداده آمادگی اش از بین برود.
اسطوره باشگاه لیورپول (جرارد) می گوید: "وقتی شما در تیمی مثل لیورپول بازی می کنید، توقعات و انتظارات فشاری را بر روی دوش شما ایجاد می کند، که تیم های بزرگ دیگر چه کار کرده اند و شما در چه وضعیتی نسبت به آن ها قرار دارید و این که بازیکنان بزرگ قبل از شما چه دستاورد و کارنامه ای داشته اند."
استیون جرارد می افزاید: "در جایی که من الان ایستاده ام، تنها به این مسئله افتخار می کنم که توانسته ام برای لیورپول افتخار آفرین باشم و حالا بازیکنان دیگر و جانشینان شایسته باید این راه ادامه دهند و برای تیم آنفیلدی تاریخ ساز شوند. من فکر می کنم که تمام دوران حضورم در باشگاه لیورپول در بهشت سپری شده است. من به خوبی به لیورپول کمک کرده ام و قسمت عمده ای از زندگی خودم را به این باشگاه اختصاص داده ام و باشگاه آنفیلدی هم متقابلا کمک زیادی به من کرده است. من فکر نمی کنم که باشگاه چیزی به من بدهکار باشد و من هم چیزی به باشگاه بدهکار نیستم. ما یک دوران رویایی را با هم پشت سر گذاشته ایم. با هم به دنبال آرزوهای مشترک رفته ایم و به همراه یکدیگر به بیشتر این آروزها رسیده ایم."
هافبک لیورپول می گوید:"اگر وقتی جوان و در سنین پائین بودم، از من می پرسیدید که آیا می توانی به تاریح باشگاه کمک کنی؟ این تمام خواسته من بود. خواسته ای که هیچوقت نمی تواند تغییر کند. باشگاه لیورپول جایی است که به من کمک کرده تبدیل به استیون جرارد امروزی شوم."
لیورپول جنگندهترین سهگانهی تهاجمی فوتبال حال حاضر جهان را دارد، از یک سو ترکیبهای مختلف بارسا و رئال و از سویدیگر سیستم چرخشی بارینمونیخ و منچسترسیتی، مثلثتهاجمی پیاسجی را به تنها رقیب خط حملهی آتشین لیورپول تبدیل میکند، اگرچه سه شگفتانگیزتیم پاریسی هم بهدلیل مصدومیت و اختلافات شخصی از هم گسیختهاند!
متافوتبال - سال 1981، شاهد رخدادهایی بودیم که اکنون نیز پس از 37 سال مجدداً به وقوع پیوستهاند، در آن سال لیورپول که موفق به صعود به فینال لیگ قهرمانان شدهبود، با برتری مقابل رئال مادرید به قهرمانی اروپا رسید. آیا اکنون نیز با رخ دادن همان اتفاقات مشابه باز هم تاریخ برای لیورپول تکرار خواهد شد؟
متافوتبال - فوتبال خود زندگی است؛ پر از عشق، اشک، لبخند، اميد، تلاش و جنگیدن تا آخرین لحظه برای بدست آوردن هدف...
متافوتبال- قرمزهای آنفیلد آخرین دربی مرسیساید این فصل را، صفر صفر مساوی به پایان رساندند و با یک امتیاز گودیسون پارک را ترک کردند؛ کلوپ با تک امتیاز این بازی، به نظر چیز خاصی را از دست ندادهاست اما آیا مرد آلمانی قرار است روزهای سختی را پیشروی خود ببیند؟ در این مقاله این موضوع را بررسی کنیم. با ما همراه باشید.