محمد آقايي فرد | در ستایش آخرین تاریخ ساز


چهارشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۴ ۱ ۸۲۸
متافوتبال - برای نوشتن از نابغه ای مثل علی کریمي‌هزاران واژه را باید کنار هم قرار داد و بهترین‌هایش را انتخاب کرد. همان بهترین‌ها هم مقابل او کم مي‌آورند. خیلی‌ها معتقدند اگر یکی مثل کریمي‌متعلق به نسل 98 بود، فرانسه را یک تنه به هم مي‌ریخت

برای نوشتن از نابغه ای مثل علی کریمی‌هزاران واژه را باید کنار هم قرار داد و بهترین‌هایش را انتخاب کرد. همان بهترین‌ها هم مقابل او کم می‌آورند. خیلی‌ها معتقدند اگر یکی مثل کریمی‌متعلق به نسل 98 بود، فرانسه را یک تنه به هم می‌ریخت.   پاییز1377، استادیوم آزادی بود و چمن عجیب و غریبش. دیگر گمان نمی‌رفت کسی بر روی آن چمن طنازی کند و توپ را تسخیر. این موانع اما همه برای کریمی‌بازیچه بود. نمایشی ارائه می‌کرد از انواع و اقسام هنرها. گویی گل کوچیک بازی می‌کرد و جدیت فوتبال چمنی را به سخره می‌گرفت. با تنها 4 بازی، ملی پوش شد و تا بازیکن سال آسیا پیش رفت. از آن روزها شد روح یک فوتبال بی روح. برای مردی که آمده بود دلخوشی ما باشد در میان انواع زد و بندها، تبانی و هزار و یک جور کثافت کاری، چه می‌توان نوشت؟ ما با او زندگی کردیم، با پیروزی‌هایش خندیدیم و با شکست‌هایش اشک ریختیم. 
کریمی‌یک «ضد اقتدار» به تمام معناست. در تمام این سال‌ها مقهور هیچ اقتداری نشد و سرخم نکرد، چه اقتدار علی پروین، چه علی دایی و چه حتی یکی مثل مصطفی آجورلو. شاید به همین دلیل وقتی به جرم‌های مختلف از تمرینات بیرونش کردند، حتی وقتی ام الفساد نامیدندش و حتی وقتی به خاطر کینه‌های کهنه، او را به تیم محبوبش راه ندادند، کریمی‌در دل مردم بزرگ و بزرگ‌تر شد. آنقدر بزرگ که دیگر هیچکس جای او را پر نکرد. جادوگر انگار ترکیبی است از نوعی سرکشی، طغیان و صداقت. اگرچه غالبا سرش در لاک خودش است اما فغان از روزی که طغیان کند. بزرگ‌ترین بازیکن مملکت را به گواه «آمار» متهم می‌کند که از دریبل کردن حتی یک نفر عاجز است، که خدا بغلش کرده است. به رئیس‌جمهور در حال سان دیدن از فوتبالیست‌ها ریشخند می‌زند، مقابل کودکان دستفروش ترمز می‌زند و با فروتنی همه گل‌ها و فال‌هایشان را یک جا می‌خرد،
 او مرد لحظه و آن است. به گمانم کریمی‌از آخرین فوتبالیست‌هایی است که اساسا خاطره تولید کرده اند. فوتبالیست‌های امروزی از تولید خاطره برای ملت عاجزند، امری که نسل‌های گذشته و به ویژه نسل 98 استاد آن بودند. حتی از علی‌اکبر استاد اسدی و نعیم سعداوی خاطره‌ها داریم. یکی با گل به خودی زیبا که البته می‌خواست آمادگی عابدزاده را محک بزند و دیگری با استارت‌های سریع و البته مواد نیروزا. کریمی‌آلبومی‌از خاطرات به‌جا گذاشته است. ازگل زدن به بهزاد غلامپور از نیمه زمین، گیج کردن بالاک،  تا پاس گل دیدنی اش به‌هاشمیان در بازی با ژاپن و حتی موقعیت‌هایی که مقابل ایرلند از دست داد. فوتبالیست‌های امروزی حتی با 100 بازی ملی نیز خاطره بر جای گذارند.
کسی چه می‌دانست چند سال بعد از همان روزی که پیراهن استیل آذین را مقابل دیدگان هزاران تماشاگر پرسپولیسی، از تن خارج و به گوشه ای پرتاب کرد تا نشان شان دهد هنوز مرد شماره هشت ارتش سرخ است، دور از خانه اش، از فوتبال خداحافظی کند؟ کسی چه می‌دانست یک روز علی کریمی‌هم به پایان عمر فوتبالی خود برسد؟
جادوگر اما پس از بازنشستگی برخلاف خیلی‌ها، از تجربیات اروپایی اش نگفت، به گوشه ای رفت و فوتبال را در میان هزاران کار انسانی اش تماشا کرد. خیلی‌ها نالیده اند که علی کریمی‌قدر خودش را ندانست و باید بیشتر تلاش می‌کرد. اما هیچکس نگفت مگر ما برای او چه کردیم؟ همو که کف گرگی زد به کاپیتان تیم ملی تا مبادا بازیکن خودی را پیش چشمان تماشاگران خار کند. ما برای او چه کردیم جز اندکی تشویق؟ او را به حال خود بگذاریم مگر نه اینکه همیشه خواسته خودش باشد و لذت خودش را ببرد؟ او را به حال خودش بگذاریم، ما از جنس کریمی‌نیستیم.


برچسب ها

کانال خبری متافوتبال در تلگرام

کانال خبری متافوتبال در تلگرام

اشتراک گذاری این صفحه در شبکه های اجتماعی

نظرها

مقالات مرتبط