نویسنده
جلیل علیزادهمتافوتبال - هواداران استقلال شب تلخی را گذراندند، سنگینتر از باخت 6-1 به العین، 3 شکست متوالی در لیگ و قرارگیری در جایگاه پانزدهم جدول شاید همین برنامه نود دوشنبه شب بود. این برنامه به همه نشان داد، استقلال نه تنها درحوزه فنی مدت هاست حرفی برای گفتن ندارد، بلکه در بحث مدیریت و اخلاق مداری هم روزهای فاجعه باری را سپری میکند.
سخنرانیکردن یا فن خطابه از جمله هنرهایی است که بشر همواره در تلاش بوده تا در آن مهارت کسب کند. گذری سطحی بر تاریخ نشان میدهد که اکثر دانشمندان و فلاسفه زمان قدیم به خصوص یونان باستان، مهارت بالایی در سخنوری داشتند و با استفاده از همین روش مردم را به دور خود گرد آورده و نظریات خود را بیان میکردند. تفاوت فلسفه گفتاری با فلسفه عملی شاید از همینجا شکل گرفت، شما میتوانید دربارهی عدم یا هستی اسب تک شاخ تا فردا حرف بزنید و با گرهزدن جملاتی، گاه بیربط به یک دیگر، سخنرانی خود را جذابتر کنید، ولی اگر بخواهید، درباره تاثیر یک برنامه در عملکرد یک سیستم حرف بزنید، دیگر تنها پرتاب کردن کلمات تاثیر گذار نیست، باید مستندات ارائه دهید، علمی حرف بزنید و فاکتورهایی قابل اندازهگیری را بررسی و مطرح کنید. اگر غیر از این باشد، هرچقدر هم جذاب سخن بگویید، فاقد ارزش است و با تکرار مکرر آن تنها اعتبار خود را از بین میبرید. مشکلی که این روزها هواداران با علیمنصوریان دارند، همین تمایز قائل نشدن او بین فلسفه عملی و گفتاری است.
دو فصل قبل، منصوریان با وعده متحول کردن استقلال به این تیم آمد، هنگامی که طرفداران از تاکتیکهای قدیمی و یکنواخت خسته شده بودند، به دنبال فردی بودند که برای آبیپوشان فلسفه بازی ایجاد کند، استقلال را با مدرنترین سیستمهای بازی آشنا کند و در نهایت تیمی را روانه میدان کند که روح فوتبال را به نمایش میگذارد. اما بعد از گذشت دو فصل حال و روز هواداران استقلال؛ به مانند عاقبت زاغ داستان مثنوی هفت اورنگ جامی میماند؛
عاقبت از خامی خود سوخته، رهروی کبک نیاموخته، کرد فرامش ره و رفتار خوش، ماند غرامتزده از کار خویش |
(شعر از مثنوی تحفهالاحرار)
در طول این دو فصل، علیمنصوریان نه تنها نتوانست یک فلسفه بازی برای آبیپوشان تعریف کند، بلکه با تغییرهای متعدد، اندک نظم تاکتیکی همیشگی استقلال را نیز برهم زد و اکنون کار به جایی رسیده که بهترین خط حمله تمام ادوار لیگ، در گلزنی عاجز مانده و بعد از گذشت بیش از 540 دقیقه تنها یک گل، آن هم با چاشنی شانس به ثمر رساندهاست.
اگر سنگینی نتایج ضعیف و مشکلات فنی استقلال را در یک کفه ترازو و مصاحبه های گاه و بیگاه سرمربی استقلال را در کفه دیگر ترازو بگذاریم، پربیراه نیست اگر بگوییم سنگینی سخنان منصوریان بر دوش هواداران بیشتر از نتایج ضعیف است. علیمنصوریان اشتهای زیادی به حرف زدن و گفتوگو با رسانهها دارد و در اکثر مصاحبههای خود، جملاتی غیرمعمول به زبان میآورد که هیچ سنخیتی با واقعیت ندارد، گویی او در جهانی موازی سیر میکند و در آن دنیا آبیپوشان با کسب تمامی امتیازات بر صدر جدول تکیه زدهاند. اما حقیقت شکلی دیگر دارد، حقیقت این است که تیم منصوریان تمامی رکوردهای منفی تاریخ استقلال را یکی پس از دیگری میشکند؛ ضعیف ترین شروع لیگ، سنگین ترین شکست آسیایی، ضعیف ترین خط حمله و سه شکست متوالی؛ اینها گوشهای از تمام رکوردهای منفی بودند که به لطف کادرفنی در کمتر از یک فصل و نیم شکسته شدهاست. در ابتدای متن اشاره کردم، که اگر شما یک سنجش متریک(قابل اندازه گیری) را بر مبنای احساسات خود تفسیر کنید، تنها به اعتبار خود لطمه زدهاید و تکرار مکرر جملاتی فاقد ارزش علمی به نوعی توهین به شعور مخاطب محسوب میشود، این همان چیزی است که هواداران استقلال را شاکی کردهاست. گفتن جملاتی نظیر؛ استقلال در سال 1402 قدرت اول آسیا خواهد بود و ... در ظاهر خیلی زیبا و فریبنده است، ولی آیا مردی که دم از تبدیل به قدرت اول آسیا شدن میزند، برای همین فصل یک برنامه تدوین شده دارد؟ تبدیل شدن به قدرت اول آسیا یک هدفگذاری دقیق وآنالیزی هوشمند میخواهد، تیمی که آنقدر دیسیپلین در درون خود ندارد، تا اعضایش را مدیریت کند و در یک برنامه زنده[هنگامی که حداقل 10میلیون انسان نظارهگر هستند] بزرگان تیم، اسرار باشگاه را فاش میکنند و سوژه طنز شبکههای اجتماعی میشوند، چگونه میخواهد قدرت اول آسیا بشود. زمانیکه مغز متفکر تیم کوچکترین ایرادی را به خودش وارد نمیداند، زمین و زمان را عامل ناکامیاش معرفی میکند، اما برای دلخوشی هوادار یک عذرخواهی نمیکند، چگونه میتوان انتظار داشت تیم موفق شود.
قطعا علیمنصوریان به تنهایی مقصر حال وخیم و تب دار استقلال نیست، اما بدون شک او یکی از مقصران اصلی است. "داشعلی" معروف داستان ما از حرفهای بودن تنها در آغوش گرفتن بازیکن حریف و زدن لبخندهای عصبی را آموخت. او بهکلی فراموش کرد که اولین قدم حرفهای بودن داشتن اندیشه و فکری برتر است، از یادش رفت که حتی بهترین بازیگران تئاتر هم در نبود یک متن قوی، نمیتوانند کاری از پیش ببرند و شومن بودن او، وقتی که نتیجهای برای تیمش به دنبال نداشتهباشد، او را تبدیل به یک دلقک خواهدکرد. علیمنصوریان دوشنبه شب زیر آواری ماند که آجر به آجرش را خودش چیده بود، او به مانند یک افتاده در آب به هرچیزی چنگ زد تا غرق نشود؛ به زمین و زمان قسم خورد، افراد مختلف را شاهد گرفت، داستانسرایی کرد و خطاب به عادل فردوسیپور گفت؛"دوست ندارد بعدها فرزندش، پدرش را یک دروغگو بنامد." آقای منصوریان، شما هنوز در ابتدای راه مربیگری قرار داری و میتوانی مسیرت را قبل از آنکه دیگر خیلی دیر بشود عوض کنی، اما با این مسیری که در پیش گرفتهای، نهتنها هیچ موفقیتی کسب نمیکنی، بلکه تمام محبوبیت و خاطرات خوبت را نابود خواهی کرد و ده سال بعد پسرت؛ امیرمنصوریان میگوید؛ پدر من یک پوپولیست بود... و در آن زمان تو تنها سرت را پایین گرفتهای.
متافوتبال - آینده تیم ملی فوتبال کشورمان چگونه خواهد شد؟
متافوتبال - به راستی انسان موجود عجیبی است، قدر داشتههایش را تا زمانی که از دست ندهد نمیداند، همین مرد پرتغالی،همان که برخیها اجنبی صدایش میکردند؛ هنوز نرفته دلمان برایش تنگ شده و هضم اینکه قرار است، او را به عنوان سرمربی کلمبیا ببینیم، ثقیل است!
متافوتبال - در مرحله نیمه نهایی، تیم ملی کشورمان به مصاف مردان سرزمین ساموراییها رفت و در نهایت بازی را واگذار کرد، تا حسرت قهرمان شدن که بیش از 4 دهه از آن میگذرد، برای حداقل 4 سال دیگر تمدید شود!
متافوتبال - ایران از رسیدن به فینال بازماند و نتیجه را سه بر صفر به تیم ملی ژاپن واگذار کرد!