متافوتبال - به بهانه پیوستن ویدال به بارسلونا، به مروری بر زندگی این هافبک جنگنده شیلیایی میپردازیم
شخصیت قصه من 31 ساله است و راهی بارسلون شده، از تورین تا مونیخ و حالا شهر هزارویک داستان بارسلون که سیاست و ورزشآن به یک دیگر گِره خورده است. بازیکنی است که برای به چنگ آوردن توپ جان میدهد؛ برای تصاحب کردنش هرکسی را محو خود میکند؛ در لورکوزن و از سکوهای بایآرنا نامش را Killer گذاشته بودند، به معنای قاتل، جنگندگیاش به آنها میآمد، مانند یک شیر درنده، کسی که اصالتی شیلیایی دارد؛ از آن منطقههای پایین شهر آمده، از خانوادهای پُرحاشیه، از پدری همیشه مَست و خواهری که خیابانها را به خانه ترجیح داده. آرتور در دوران کودکی همبازیهای زیادی نداشته؛ اخلاق او خاص بوده و بسیار عصبانی جلوه میداد، در دوران مدرسه او را دیوانه خطابش میکردند و در عینحال از او ترس داشتند که مبادا آنها را زیر مشتها و پاهایش لِه کند. آرتور بزرگ شده و حال از او به عنوان یکی از بهترینهای تاریخ فوتبال کشورش یاد میکنند، او را میتوان جزو بهترینهافبکهای قرن 21 دانست. قاتل رفته رفته بزرگتر شده و از بایآرنا راهی تورین شد. همان جایی که به خُلق او میآید، به معبدگاهی که میتواند همیشه و همه حال در آن جنگ کُند. سیدلاو گفته بود اگر آرتور به چند قرن پیش تعلق داشت، قطعا میتوانست چهرهای ترسناک و به فرماندهای خونریز و بی رحم درتاریخ تبدیل شود. ویدال در قلب تیمی بازی میکرد که مارکیزیو به عنوان یک جواهر تورینی؛ تا پُل پوگبا که بازیکنی که از ربایندگان توپ طلا در آینده یاد میشد. مثلث آنها برای هر تیمی تضمینی برای آن وسط زمین بود.
ویدال درخشید و دوران حضورش در تورین با فتح جامهای کالچو بود. در چهارسال حضورش در بانویپیر؛ چهاربار پیاپی سریعشق را فتح کردند و یک بار هم کوپا ایتالیا را به چنگ آوردند. آرتور ویدال پس از یک فصل فوق العاده با یوونتوس در فصل 2014-2015 تا مرز قهرمانی در اروپا و کسب سهگانه پیش رفتند، اما در نهایت مقابل بارسلونا زانو زدند. همان سال در سیاهه بهترینهای جهان برای توپ طلا نامش آمد.
ویدال تورین را به مقصد مونیخ ترک کرد؛ نامه احساسیاش را با اشک نوشت و از افراطیهای یوونتوس آرنا دِلکَند، بازگشت به آلمان و حال یک تیم دیگر، به شهری که میگویند آفتاب از آسمان این شهر طلوع و غروب میکند. به تیمی که افتخاراتش بیش از هر تیم آلمانی دیگر است. ویدال در بایرن خیلی زود جا افتاد، رابطهاش با بازیکنان روز به روز بهترشد و جنگندگیاش برای بایرن دل هواداران را بدستآورد. ویدال میدانست که قهرمانی در لیگ را در ویترین خود میبیند، میگفت به بایرن آمدهام تا بهترینها را تجربه کنم، به اینجا آمدهام تا فاتح اروپا باشم. جنگ ویدال برسر کسب جام اروپایی آغاز شد و بزرگترین چالش زندگیاش را شروع کرد. روزگاری که او با پیراهن بایرن در زمین حاضر میشد، پدرش به علت حمل مواد مخدر در زندان بود، چندی قبل هم همسرخواهرش به ضرب گلوله کشته شد. اتفاقات عجیب در زندگی آرتور روح و روانش را دگرگون کرده بود، جوری دیگر تکل میزد؛ رابطهاش با داوران طعنه آمیز بود، اما Killer همان قاتلی بود که همه انتظار داشتند.
در فصل اول بعد از لواندوسکی-نویر-مولر بیشترین بازی را برای باواریاییها انجام داده بود، خیلی کم توپ را روانه دروازهها میکرد؛ در فصل اول هفت بار موفق به گلزنی شد، اما در لیگ قهرمانان توسط اتلتیکومادرید حذف شدند
جنگ شاه آرتور با کهکشانیها
آرسنال را در طی دوبازی لِه کردند و طی یک قرعه به کهکشانیها رسیدند، این قرعه روی کاغد سختترین جدال ممکن بود، اما ویدال خونسردانه رئال را ضعیفتر از موناکو و منچسترسیتی میدانست. پیش از دیدار حساس مقابل رئالیها اعتقاد داشت، که کار آنها را در نیمهاول به پایان میرساند و با تحقیر، مادریدیها را بدرقه خانههایشان خواهند کرد. اما بایرنیها چطور؟ چنین حسی را داشتند؟ آنها طی آخرین تقابل در آلیانز مقابل رئال خُرد شده بودند، چهاربار دروازهشان گشوده شده بود و حال استرس از چشم طرفداران کاملا پیدا بود. بازی آغاز شده و ویدال مانند همیشه، با مدل موهایش مانند یک خروسجنگی میدوید و خیلی کم آهسته قدم برمیداشت، در تمام مناطق زمین دیده میشد. بله ویدال از هم تیمیهایش برابر حمله حریفان دفاع میکرد، بله او بیش از هر بازیکنی تکل میزد و البته بیشترین مناطق میدان را هم پوشش میداد. چنانکه دربرابر رئال فقط او بود که بیش از هرکس دیگر انگیزه داشت. دویدنهای او نه فقط برای دفاع کردن بلکه برای یافتن فضا بود، برای به جلو راندن تیم و چرخش توپ. بلهاو بود که دقیقه 25 قفل دوازه رئالیها را باز نمود، با یک ضربهسر طاق قفستوری ناواس را گشود و از فِرط خوشحالی فریاد میزد. ویدال مرد اول آن دیدار بود، گویا احساس میکردیم با پیروزی آنها، قهرمان از پیش تعیین میشوند.
زمانی که عقربههای ساعت حکم پایان نیمهاول را نشان میداد، بایرنیها به یک پنالتی رسیدند. ضربه ریبری به دست کارواخال خورده و از سوی داور پنالتی اعلام شده بود. ویدال پشت توپ، با چهرهای خونسرد، میخواست گفتهاش را به حقیقت برساند، کار رئال را در نیمه اول تمام کند، به سوی توپ رفت اما ضربهاش بر خلاف مسیرآرزوهایش گذر کرد؛ ضربه به بالاها رفت و به بیرون، با این حال او بود که گل را به ثمر رساند و بایرن را برنده یه رختکن فرستاد. با این وصف که رئالیها در نیمه دوم تیم دیگری بودند، قویتر، از فرصتها بهتر استفاده کردند و توسط رونالدو دو بار دروازه را گشودند. بایرن بازی را باخت، چهره ویدال بیش از رونالدو که دو گل را زده توسط دوربینها زوم شده بود. پریشان بود، باور نمیکرد که باختهاند، خودش را از درون میخورد که آیا اگر پنالتیاش گل میشد بازهم بازنده بودند؟ خیر خیر هرگز! باز سرش را تکان میداد و افسوس میخورد. پیش از بازی برگشت باز هم امیدوارانه به این دیدار نگاه کرد. این امیدواری مربوط به دورانی بود که در تورین حضورداشت. یکی از شعارهای قدیمی و تکرارشونده طرفداران بیانکونری “Fino Alla Fine” بوده، به مفهوم “نبرد تا آخرین لحظه”
حال ویدال آماده برای نبردی دیگر، اینبار در مادرید. واقعا چه توقعی از او باید داشت، کسی که آنسوی شیلی بزرگ شده، در آکادمیهای گمنام، مربی کارگشایی بالای سرش نبوده و فقط جنگیدن را آموخته. توسط مادریستا هو شد؛ طرفدارانی که با سوتهایشان میخواستند او را آزار بدهند.
نیشخندهایش براعصاب آنها رفته بود و سر صدا بیشتر میشد. بازی که آغاز شد، چنان با سرعت میدوید که دندانهایش بر رویلَبَش چسبیده بود، پزشکهای یوونتوس گفتهبودند که او در طی بازی آنقدر به دندانهایش فشار میآورد، که دهانش خونریزی میکند اما به کارش ادامه میدهد. دقیقه شش بود که کارت اول را گرفت. خیلی زود، بسیاری عقیده داشتند که اخراج شدن او قطعی است. خطاها تکرار شد، به شکلهایی متفاوت، قتلهای زنجیرهای، تا اینکه دقیقه 84 کارت دوم را گرفت و اخراج شد. زمانی که آنها دوبریک پیش هستند و با این نتیجه کار به وقتهای اضافه میکشد. که همان هم شد، بایرن خستهتر از رئال، یک بازیکن کمتر، آن هم نبود ویدال در وسط زمین. بایرن سهگل را در وقتهای اضافه دریافت کرد، آنها نابود شدند، تحقیر شدند و باری دیگر توسط رئال از اروپا کنار رفتند. داستان ویدال با کهکشانیها پایان نیافت؛ باز هم اروپا و این بار او بر روی سکوها. مصدوم بود و دیدار رفت را از دست داده، میگفتند که به دیدار برگشت خواهد رسید. بایرنیها در غیاب ویدال در خانه بازهم به رئال باختند. به تیمی که رابطه عاشقانهای را با اروپا دارد، در حالی که ویدال به بازی برگشت نرسید، تا بایرن با یک تساوی از اروپا کنار برود.
ویدال شروع کرد به نیشوکنایه گفتن، بر داور تاختند، از اخراجش در فصل قبل و قضاوت کورکورانه چاکر در بازی برگشت، با این وصف که قهرمانیهای رئال در چند فصل اخیر را به چالش کشید.
ویدال چندی پیش در حالی که همگان او را در کمپ بایرنیها دیده بودند، شایعات پیوستنش به بارسلونا را به حقیقت رساند، این در حالی بود که گفته بودند به ایتالیا میرود و در برنامههای اسپالتی مربی اینتر جای دارد. اما مسیرش متفاوت بود. او سرانجام بعد از 79 بازی در افسیهالیوود، این بار پیراهن آبیاناریپوشان بارسلونا را برتن خواهد کرد، او در بایرن 14گل به ثمررساند و سه بار متوالی طعم قهرمانی در بوندسلیگا را چشید.
اما همچنان ناکامی فتح اروپا از تورین همراه او مانده و در ویترین افتخاراتش دیده نمیشود. آرتور بعد از داگلاسکاستا دومین فروش گرانقیمت تاریخ بایرن لقب گرفته، حتی گرانتر از کروس که در رئال مادرید به میدان میرود. اوست که هرجا رفته فاتح لیگش شده، حال باید دید میتواند طلسم ناکامی در اروپا را پایان بدهد؟ آنهم با تیمی که در چند فصل اخیر در اروپا آن بارسای همیشگی نبوده است. اینبار ویدال غیراز اروپا، در لیگ مقابل کهکشانیها و به قول خود آدمفضاییها جدال میکند. با این وصف که سن برایش یک عدد میباشد اکنون ویدال و مادریدیها آمادهاند تا جنگ قدیمی را از سر بگیرند!
نویسنده: ابولفضل کریمآبادی(صدر)
*تیم نویسندگان متافوتبال*
متافوتبال کاتالان ها یکشنبه بدون مسی به مصاف رئال خواهد رفت
متافوتبال - لیونل مسی ستاره آرژانتینی بارسلونا در جریان بازی دیشب تیمش با سویا از ناحیه دست مصدوم شد و طبق اعلام پزشکان تیم کاتالانی او حدود 3تا 4 هفته قادر به همراهی تیمش نخواهد بود.
متافوتبال - بارسلونا و هوادارانش روزهای خوبی را سپری نمیکنند و در شیب تند فوتبال قرار گرفتهاند، کاتالانها که در سه هفته اخیر موفق به کسب پیروزی نشدهاند و تنها به یک امتیاز از بازی خانگی برابر بیلبائو آن هم با گل دقایق پایانی مونیر رضایت دادهاند تا والورده به شدت خطر را احساس کند اما دلایل این افت فاحش چیست؟
متافوتبال - مقایسه دوتیم رئال مادرید و بارسلونا برای یافتن حتی کوچکترین شباهتی تا چند ماه پیش کاری غیر عاقلانه و عبث بود، چون این دوتیم باهم در تضاد کامل هستند و مگر میشود شباهتی یافت میان روز و شب! اما اکنون این ناممکن، ممکن شده دوتیم آنقدر به هم شبیه شدهاند که انگار یک تیم تنها در دو لباس هستند!