نویسنده
جلیل علیزادهمتافوتبال - نگاهی دیگر به به حضور ایران در جام ملتهای آسیا 2019
معمولا پس از هر شکستی، به خصوص اگر در رده ملی باشد، سیلی ازانتقادها، حرفها و پندهای خردمندانه جاری و روان میگردد. گویی هزاران هزار فیلسوف، ادیب و جامعه شناس در پَس این خاک نهفته بودند و حال پس از شکست به یکباره سر از خاک در آوردهاند. به همین منظور صبر کردم تا چند روزی از این واقعه بگذرد و پس از گذر حالات احساسی و هنگامی که خرد و منطق بر قلبم چیره شده است، لب به سخن بگشایم.
به سراغ خودمان برویم، چهل و سه سال عدد کمی نیست! برای درک بهتر آن کافی است تصور کنید؛ هنگامی که آخرین بار قهرمان شدیم، اگر یک جوان تازه به سن قانونی رسیده و ۱۸ ساله شده باشد، امروز آن جوان ۱۸ ساله، ۶۱ سال سن دارد و چه بسا بازیهای تیم ملی را در کنار نوهی خود تماشا میکند.
مردان سرزمین پارس در حالی وارد خاک امارات شدند، که در ۱۰ دورهی گذشتهی مسابقات، هیچ گاه موفق به حضور در فینال نشده بودند و جایگاه سوم، بهترین مقامی بود، که به دست آورده بودند. به مانند همیشه، به خود دلداری میدادیم که این بار فرق میکند، امید داشتیم، این بار طلسم بشکند، این بار تاریخ سازی کنیم و در نهایت این بار به این حسرت طولانی مدت برای همیشه پایان دهیم و فریاد بزنیم؛ ما قهرمان شدیم!
مسابقات آغاز شد و دور گروهی را با موفقیت به پایان رساندیم، با وجود تمام انتقادها، حاشیهها و دعواهایی که کارلوس کیروش با دیگران داشت یا دیگران با او داشتند، تیمی همدل را شاهد بودیم. ضعفهایی مشاهده میشد، اما نتایج کسب شده واقعا قابل دفاع بود. بدون گل خورده وارد مرحلهی حذفی شدیم و در خوان اول به مصاف عمان رفتیم. چیزی نمانده بود تا در دقیقه اول دروازهمان باز شود و کابوسی شومناک دامنمان را بگیرد، اما بیرانوند با مهار پنالتی تیم را در زمین نگه داشت، تا در همان نیمهی اول کار عمان یکسره شود و آنان را به خانه بفرستیم. در خوان دوم به مصاف چین رفتیم، این بار چالشی سختتر انتظارمان را میکشید، مارچلو لیپی با تجربه هدایت اژدها را برعهده داشت و خودمان نیز خاطرات چندان خوشی از مسابقه با چین نداشتیم، سال ۲۰۰۴ در حالی که تنها یک قدم با فینال مسابقات فاصله داشتیم، در ضربات پنالتی چین گلویمان را گرفت و از راهیابی به فینال مسابقات بازماندیم. اما گویی این بار برای نگاشتن برگی جدید از تاریخ وارد میدان شده بودیم، هنگامی که عقربههای ساعت تنها گذر نیم ساعت از زمان بازی را نشان میداد، نسخه چین را نیز پیچیده بودیم و با خیالی راحت برای حضور در نیمهنهایی مسابقه را تماشا میکردیم و رویای قهرمانی را در سر میپروراندیم. در نهایت چین را با ۳ گل شکست دادیم، تا به بهترین شکل ممکن پا به مرحلهی نیمه نهایی بگذاریم و آمادهی مصاف با ژاپن بشویم. ژاپنی که دقیقا سیری خلاف جهت ما طی کرده بود، مردان سرزمین آفتاب به سختی و با بردهایی اقتصادی و کمی بهرهمندی از چاشنی شانس، به جمع چهار تیم برتر آسیا راه یافته بودند. شاید برای کارلوس کیروش این گونه نبود، اما معالاسف اکثر کارشناسان ما کار را تمام شده میدانستند و تنها کم مانده بود با پخش ترانه وطن، سالار عقیلی، پیشاپیش قهرمانی ایران در جام ملتها را تبریک و تهنیت عرض کنند. یادمان رفت که حداقل ۱۸۰ دقیقه تا قهرمانی فاصله داریم و بازی مهمی در پیش داریم. جوری باورمان شده بود، که حتی تصور اینکه یک درصد قهرمان نشویم، تا سرحد جنون عصبانیمان میکرد و قهرمانی را آن هم در دورهای که استرالیا و کره جنوبی در مرحلهی یک چهارم نهایی حذف شده بودند، حق صد درصد و بلامنازع خود میدانستیم.
پس از چند روز جشن و سرور ملی، کم کم به بازی با ژاپن نزدیک میشدیم، در ۲۰ دقیقهی اول توپ بیشتر دست ژاپن بود و تاکتیک ما به مانند بازی با چین، تمرکز بر روی توپهای بلند و پاسهای هوایی بود. ترکیب بازی نیز، دقیقا مانند بازی با چین بود، با این تفاوت که امیری جایگزین طارمی محروم شده بود. شخصا به عنوان کسی که کمی فوتبال میفهمد، آن قدرها از حضور کنعانی در قلب خط دفاعی خوشحال نمیشوم و از نظرم افرادی بهتر، باتجربهتر و بسیار موثرتر از او برای حضور در این پست وجود دارند، اما میتوان حضور او در بازی مقابل با ژاپن را این گونه توجیه کرد، که کیروش نخواسته است به ترکیب تیم برنده دست بزند!
کنعانی در این بازی تنها ملیپوش ایران بود، که کمتر از ۲۰ بازی ملی داشت و همین بیتجربگی و خامی در بزنگاهی حیاتی کار دست تیم داد. در حالی که چیزی نمانده بود، در دقیقه ۲۱ آزمون دروازه آبیپوشان را بگشاید، اما در نهایت نیمهی اول با تساوی به اتمام رسید. ژاپنیها با تقریب خوبی دست ایران را خوانده بودند و مدافعان باتجربهشان به جز تنها یک مورد، که گوندا با حضوری سریع و جمع کردن توپ، مانع از گلزنی آزمون شد، کاملا بی اشتباه بودند و ایران عملا نتوانسته بود در بازی هوایی به مقصود خود برسد. از طرفی پرس شدید ژاپن، بازیکنان ما را مکررا دچار اشتباه میکرد و پاسهای اشتباه و بیهدف، پدیدهای بود که در اکثر دقایق بازی مرتبا در حال تکرار شدن بود. این پرس به خصوص در کانال راست جایی که رضاییان و جهانبخش قرار داشتند، شدیدتر میشد. در بسیاری از موارد دژاگه یک خط به عقب میآمد، تا ظاهرا جای خود را با رامین عوض کند و مقدمات نفوذ او را فراهم کند، اما ژاپنیها اسیر این حربهی تاکتیکی نشدند.
یکی از نکات مشهود این مسابقه عصبی بودن بیش از حد بازیکنانمان بود و هرچقدر از زمان بازی میگذشت و ایران موفق به گلزنی نمیشد، این عصبانیت شدید و شدیدتر میشد. از درگیریهای لفظی آزمون از همان لحظات اول بازی گرفته، تا پرخاشهای بیمورد رضاییان و صحبتهای مدام ابراهیمی با داور، همه و همه جو بازی را برای ایران متشنجتر میکرد و این در حالی بود، که ساموراییها به هیچ عنوان اسیر بازی روانی ما نشدند و از کنار این جنگ اعصاب بدون درگیر شدن، به راحتی گذر کردند.
نیمهی دوم در حالی آغاز شد که برتری نسبی با ایران بود، اما در یک صحنهی نفوذ ژاپن از سمت راست، درحالی که بازیکنان ایران موفق شده بودند، بدون خطا توپ بازیکن ژاپنی را بزنند، بی هیچ دلیلی و درحالی که داور سوت نزده بود، به سمت داور یورش میبرند و بازیکن ژاپنی بیتوجه به ما، با ارسالی دقیق برای اوساکو، گل اول بازی را به ثمر میرساند. شاید بزرگترین پرسشی که سالها در تاریخ بدون جواب بماند، این است که دقیقا در آن صحنه چه شد؟ چه شد که کنعانی بدون آن که داور سوت زده باشد، به سمت داور هجوم برد و با وجود اشارهی دست داور مبنی بر اینکه بازی جریان دارد به بحث ادامه داد و در ادامه چهار بازیکن دیگر؛ که از قضا باتجربه نیز هستند به این ملغمه پیوستند، تا در لحظهای که توپ در منطقه ماست، به ناگاه ۵ بازیکن تیم، یعنی دقیقا نصف بازیکنان درون زمین، بدون توجه به جریان بازی و پشت به صحنه مشغول جر و بحث باشند. از نظر شخصی من، این گل تاثیر زیادی بر جریان بازی داشت، شاید اگر ما در یک صحنهی معمولی یا حتی گل به خودی، اولین گل را دریافت میکردیم، بار روانی کمتری داشت، تا اینکه چنین گل ناشیانهای دریافت کنیم. در ادامهی بازی نیز واقعا برنامهی خاصی برای حمله نداشتیم و اکثر بازیکنان به صورت انفرادی سعی در باز کردن گرهی داشتند، که به صورت گروهی زده شده بود و تلاش انفرادی این گره را کورتر و کورتر میکرد!
من جامعه شناس نیستم و نمیخواهم یک عینک روشنفکری بر دیده بزنم و بگویم ما علاوه بر فوتبال، اخلاق را نیز باختیم و در مدح و ستایش فرهنگ ژاپن طومار بنویسم. اما زد و خوردها و درگیریهای بیدلیلی که پس از خوردن گل، به صورت پی در پی ایجاد میکردیم، تنها و تنها باعث از بین رفتن وقت بازی میشد و ژاپن را یک قدم به فینال نزدیکتر میکرد، که در نهایت نیز چنین شد.
در پایان ۹۰ دقیقه، ۴ دقیقه وقت اضافه اعمال شد، این درحالی است که به جرئت میتوان گفت، بیش از ۱۰ دقیقه از زمان نیمهی دوم بازی صرف درگیری و کشمکش بازیکنان با یکدیگر شد، انتظار میرود یک بازیکن در سطح ملی آگاه به این مباحث اولیه باشد و اندک زمان باقیمانده تا پایان بازی را صرف تلاش برای موفقیت تیم بکند، نه اینکه همان مقدار اندک را با جنجال و یاغیگری از بین برد.
پروندهی جام ملتهای ۲۰۱۹ با قهرمانی قطر پایان رسید و حسرت ۴۳ ساله ما حداقل برای ۴ سال دیگر تمدید شد. شاید در ابتدای جام خوشبینترین افراد هم شانس خاصی برای عنابی پوشان قائل نبودند، اما آنها بدون توجه به تمامی حواشی در مسیر خود متمرکز ماندند و در نهایت با گذشتن از سد ژاپن با ۳ گل در بام آسیا قرار گرفتند.
برای موفق شدن آن قدر مهم نیست، که چه گذشتهای داشتهای یا در چه شرایطی بودهای، مهمترین شاخصه این است که در لحظه برای رسیدن به هدف گام برداری و تلاش کنی!
دو تیم ایران و قطر در جام ملتهای ۲۰۱۹ مصداق بارزی از نمود دو طرز فکر و دیدگاه متفاوت بودند، اکنون که جام به اتمام رسیده است، فرصت خوبی است تا این دو دیدگاه را تحلیل و بررسی کنیم.
در یک طرف ایرانی قرار دارد، که در تمامی بازیهایش از حمایت پرشور هواداران خود برخوردار است. مربیاش فردی در کلاس جهانی و بازیکنانش در عین همدل بودن، هرکدام خود را یک ستاره تابناک میدانند. مردمش به گذشتهای پر افتخار میبالند و همواره خود را مُحِق میدانند و اعتقاد دارند اگر در جایی نیز موفق نشدهاند، حتما حقشان پایمال شده است. عمیقا باور دارند، مردمانی باهوش و باذکاوت هستند و همواره و در هرجایی باید بهترین باشند!
در سوی دیگر، کشوری قرار دارد که از لحاظ وسعت یکی از کوچکترین کشورهای دنیا و جمعیتی کمتر از ۳ میلیون نفر دارد، تاریخچهی خاصی ندارد و در هیچ عرصهای تاکنون موفق به افتخارآفرینی چشمگیر نشده است. نام مربیاش آنچنان آشنا نیست و قطر اولین تیم بزرگسالی است، که تاکنون هدایت آن را برعهده داشته است.
این دو تیم در دو سمت مختلف جدول برای افتخارآفرینی در جام ملتها پای به عرصه گذاشتهاند. هر دو در حالی به نیمهنهایی رسیدند، که گلی دریافت نکرده و 12 گل وارد دروازه حریفان کرده بودند. در آن هنگام، ایران پیشاپیش خود را قهرمان جام میداند و کار مسابقات را تمام شده میبیند، اما قطر با وجود تمام فشاری که کشور امارات به دلیل تنشهای سیاسی به آنان وارد کرده است، لب به اعتراض نمیگشاید و تنها و تنها بر بازی خود تمرکز کردهاست.
در طول بازی ایران و ژاپن از همان لحظات ابتدایی بازیکنان ایرانی بابت هر موضوعی یقهی داور را میگرفتند، گویی در نهایت تیمی که بیشتر یقهی داور را گرفته باشد، پیروز میدان اعلام خواهد شد و در نهایت در چاهی که خودشان وجب به وجبش را با دست خود کنده بودند، سقوط کردند. در سوی دیگر بازیکنان قطر با وجود فشارهایی که هواداران و بازیکنان امارات از همان ابتدای بازی وارد کردند و سعی در به جنجال کشیدن بازی داشتند، کاملا خونسردانه با ۴ گل میزبان مسابقات را درهم میکوبند و پاسخ تمامی توهینها را در داخل زمین مسابقه میدهند. از آن طرف، بازیکنان ایران هنگامی که تمامی تاکتیکها و برنامههایشان به بنبست میخورد، مستطیل سبز را فراموش کرده و استادیوم را به مانند رینگ بوکس تصور میکنند. در نهایت بازیکنان قطری موفق به حضور در فینالی میشوند، اما بازیکنان ایرانی از رسیدن به فینالی که ۴۳ سال است، حسرتش را میکشند، باز میمانند!
در فینال نیز عنابیپوشان، تمامی حواس خود را معطوف اجرای صحیح برنامههایشان میکنند و بدون ترس از ابهت ساموراییهایی که بیشترین قهرمانی در قارهی کهن را دارند، فوتبال بازی میکنند. نتیجه واضح است؛ هنوز ۳۰ دقیقه از بازی نگذشته است و دروازهی ژاپن ۲ بار باز شده است. در ادامه نیز، مردان فلیکس سانچز بالغانه به مدیریت میدان پرداخته، تا در نهایت فاتح آسیا نام بگیرند.
بررسی مدیریتی این دو تیم نیز جالب است؛ در یک سو کشور قطر برنامهی توسعهی ۲۰ سالهای تصویب میکند و با خرجی کلان از سال ۲۰۰۴ اقدام به افتتاح کمپ اسپایر کرده است و روز به روز آن را مجهزتر و کارآمدتر میکند. فلیکس سانچزی که امشب به همراه قطر فاتح آسیا شد، ۱۳ سال قبل از کمپ لاماسیا بارسلونا به قطر کوچ کرد و ۸ سال مدیریت کمپ اسپایر را برعهده داشت. سپس هدایت تیمملی زیر ۱۷ سال، زیر ۱۹ سال، زیر ۲۳ سال و در نهایت با برکناری فوساتی هدایت تیم بزرگسال عنابیپوشان را بر عهده گرفت و امشب پس از گذراندن یک دورهی پیوسته ۱۳ ساله به همراه قطر مهمترین افتخار ورزشی زندگی خود و تاریخ فوتبال قطر را کسب کرد!
در کشور ما اما خبری از ردههای پایه نیست، هرازگاهی هم که سر و صدایی به راه میافتد، خبر ناکام ماندن تیم ملی امید از راهیابی به المپیک برای چهل و چندمین سال متوالی است!
حقیقت همچون یک اسپرسو تلخ و گزنده است، اما بهتر است این فنجان اسپرسو را به یکباره سر بکشیم و شروع به حل کردن مشکلات کنیم، تا اینکه با مز مزه کردن آن، زمان را از دست دهیم و تلخی را برای خودمان دوچندان کنیم!
شاید با تکیه کردن بر تاریخ و با نسبت دادن جملاتی از قبیل؛ دلارهای نفتی و تیم بی اصالت به تیم ملی قطر کمی حالمان را خوش کنیم، اما واقعیت این است که آینده متعلق به آنان است و از تمامی موفقیتها تنها حسرت سهم ماست!
در آخر ای کاش یادمان باشد، این جهان با تمام سیارههایش، این کرهی زمین با وسعت بیکرانش و در نهایت این فوتبال با تمام جذابیتش، نه به ما و نه به هیچکس چیزی بدهکار نیست! این ما هستیم که باید در تک تک لحظات بجنگیم و حق خود را بگیریم و دقیقا در همان لحظهای که دستمان را از طناب رها کنیم، به بدترین شکل سقوط خواهیم کرد...
متافوتبال - به راستی انسان موجود عجیبی است، قدر داشتههایش را تا زمانی که از دست ندهد نمیداند، همین مرد پرتغالی،همان که برخیها اجنبی صدایش میکردند؛ هنوز نرفته دلمان برایش تنگ شده و هضم اینکه قرار است، او را به عنوان سرمربی کلمبیا ببینیم، ثقیل است!
متافوتبال - در مرحله نیمه نهایی، تیم ملی کشورمان به مصاف مردان سرزمین ساموراییها رفت و در نهایت بازی را واگذار کرد، تا حسرت قهرمان شدن که بیش از 4 دهه از آن میگذرد، برای حداقل 4 سال دیگر تمدید شود!
متافوتبال - ایران از رسیدن به فینال بازماند و نتیجه را سه بر صفر به تیم ملی ژاپن واگذار کرد!
متافوتبال - تیم ملی فوتبال کشورمان با شکست چین و رسيدن به چهار تیم برتر قاره کهن، تنها دو گام دیگر تا قهرمانی در آسیا و شکستن طلسم 44 ساله خود فاصله دارد، جایی که با حذف تیمهای کره جنوبی، استرالیا و حضور ژاپن نه چندان آماده و از طرفی هماهنگی و قدرت بالای تیم ملی ایران، بیش از بیش امیدهایمان برای تحقق این رویا بالا رفتهاست!