متافوتبال - علي كريمی، كمکمربي تيمملی و دستيار كیروش شد. حالا كه يکهفته از اين اتفاق گذشته، شايد بتوان تحليل جامعتری داشت، خارج از جو انتخاب و ديدگاههای احساسی.
علی عالی/روزنامه اعتماد| عينكش را روي بينياش جابهجا كرد، دستي روي ريش پروفسوريش كشيد و به ليوان آب روي ميز خيره شد، مشخص بود كه ذهنش درگير ناكاميهاست، بحث ما درباره علي كريمي بود و او بزرگترين خاطره را از او دارد، هرچه باشد او يكي از نفراتي بود كه با تيم ملي به آلمان رفته بود. چشم در چشممان كرد و گفت: «دادكان مقصر ناكامي تيم ملي در جام جهاني بود!» اين نخستين بار بود كه ناكامي آلمان را به نام دادكان گرهزده بحث ميكرديم، اما او موضوع را فني ميدانست و نه مديريتي و سياسي! چشم را روي ليوان ثابت كرد و گفت: «كريمي بايد اخراج ميشد، كريمي نبايد در جام جهاني بازيكن ميبود، او يك روز قبل از پرواز بايد اخراج ميشد اما دادكان نگذاشت». ماجرا از اين قرار بود كه بازيكنان قبل از اعزام به آلمان قرار شد به ديدار محمود احمدينژاد بروند، همه آماده رفتن بودند، بازيكنان و مربيان در لابي هتل منتظر اتوبوس با لباس متحدالشكل بودند كه ناگهان كريمي از پلهها پايين آمد، تيشرت آستين كوتاهي پوشيده بود و خودش را به يكي از مبلها رساند، برانكو تا اين صحنه را ديد با عصبانيت از او خواست برود و مثل همه بازيكنان لباس متحدالشكل را بپوشد اما كريمي قبول نكرد و درگيري لفظياي رخ داد، برانكو حرف آخر را همان اول زد: «تو اخراجي! ساكتو وردار و از هتل برو بيرون... » كريمي با همان خونسردي هميشگي آهسته آهسته به اتاقش رسيد و ساكش را جمع كرد و از هتل بيرون رفت... چند دقيقه بعد دادكان رسيد و وقتي همايون شاهرخي ماجرا را براي رييس آن روزهاي فدراسيون فوتبال تعريف كرد، رييس با سرعت بيرون هتل رفت و كريمي را مقابل ماشينش گير انداخت، دستش را گرفت و به هتل برگرداند... از آن روز علي كريمي سوگلي تيم ملي شد و بدترين بازيها را به نمايش گذاشت و... شترق! لگد جانانانه به ساك پزشكي! كريمي بزرگتر از سرمربي تيم ملي و خود تيم ملي شد! او سقوط كرد... ميگويد: «نبايد يك بازيكن بزرگتر از مربي شود، آن موقع سم ميشود براي همه تيم، آن موقع هيچ كس حرف مربي را نميخواند، تقصير دادكان بود، كريمي همان روز بايد اخراج ميشد تا تيم ملي موفق شود.» خبر غافلگيركننده بود.
علي كريمي، كمكمربي تيمملي و دستيار كيروش شد. حالا كه يكهفته از اين اتفاق گذشته، شايد بتوان تحليل جامعتري داشت، خارج از جو انتخاب و ديدگاههاي احساسي. انتخاب علي كريمي دو رو دارد؛ يكي خوشبينانه و ديگري بدبينانه. فوتبال ايران متاسفانه حد وسطي نگذاشته است، حد وسطي كه ميتوانست منجر به توسعه فوتبال شود اما دريغ از اين نگاه! سه سوال كليدي بايد پرسيد:
1- علي كريمي با چه هدفي به تيم ملي آمد و بعد از جلسه با دبيركل فدارسيون فوتبال چگونه قانع شد؟
2- علي كفاشيان با چه هدفي اين گزينه را به كيروش معرفي كرد؟
3- كارلوس كيروش با چه هدفي، علي كريمي را به عنوان دستيار انتخاب كرد؟
هيچكدام از ما نميتوانيم پاسخ روشني براي هر سه سوال داشته باشيم و براي همين تحليلهايمان ناقص است. هيچكس نميداند كريمي چه فكري كرد، كفاشيان چه برنامهيي دارد و كيروش چه نقشهيي در سر دارد. هرچه هست، انتخاب علي كريمي است و عدهيي خوشحالند و عده ديگري هم ناراحت. قطعا اگر فدراسيون فوتبال 10 بازيكن قديمي همانند علي كريمي را انتخاب ميكرد و چند نفر را به تيمهاي پايه ميفرستاد، چند نفر را به اروپا و چند نفر ديگر را هم همزمان مشغول به كار ميكرد تا از دل آنها چند مربي خوب نصيب فوتبال ايران شود، هيچكس بدبين نبود ولي وقتي دو نفر برگزيده ميشوند و يكي ماركار آقاجانيان و ديگري علي كريمي است، نميتوان چندان خوشبين بود.
اصلا مشخص نيست علي كريمي با «چه عنوان و سمت» به تيمملي دعوت شده است؟! اگر هدف كمك كيروش شدن است كه قطعا بهتر از كريمي و ماركار در فوتبال ايران وجود دارد و اگر هدف ياد گرفتن از كيروش است كه باز هم مربيان جوانتر، آيندهدارتر، تحصيلكردهتر از اين دو هستند. اشتباه نشود! مشكل اصلا انتخاب كريمي و ماركار نيست. مشكل «نحوه» انتخاب است كه «پيشرفت هليكوپتري» را به ذهن متبادر ميكند. مشكل پاك كردن صورت مسالههاست. روزي كه هياترييسه پنج مربي پيشنهاد داد و كفاشيان و آيتاللهي و نبي مخالفت كردند و گفتند بايد كميته فني به رياست آيتاللهي تصميم بگيرد و ناگهان از دل مشورت كفاشيان و كيروش، علي كريمي اعلام ميشود برگرديم به همان سه سوال اساسي. اگر پاسخ هر سه سوال «يكسو» نباشد، چه اتفاقي براي تيم ميافتد؟
«من احتياج به ليدر دارم، من يكي را ميخواهم كه بازيكنان از او حرف شنوي داشته باشند، يكي كه از هيچ كسي خط نگيرد و استقلال داشته باشد، يكي كه فرمانده من وسط ميدان باشد، علي اينطوري است، او خيلي چيزها را ثابت ميكند و فرمانده تيم من است». اينها بخشي از صحبتهاي افشين قطبي قبل از اردوي اتريش است، اما بعد از اردوي اتريش و براي بازي با ارمنستان، خبري از نام علي كريمي در فهرست مدعوين نيست. فرمانده تيم ملي كجاست؟ ماجرا بسيار ساده است، در اواسط يكي از تمرينها، ناگهان علي كريمي اعتراض ميكند و با ركيكترين كلمات، سرمربي تيم ملي را مورد خطاب قرار ميدهد. سرمربي به روي خودش نميآورد اما كريمي همچنان ادامه ميدهد و دست بردار هم نيست. او تصميم بزرگي گرفت، ميتوانست همانند دادكان باشد كه چشمانش را ببندد و او را دعوت كند يا ديگر راهي براي تيم ملي براي او باز نگذارد. او تصميم دوم را عملياتي كرد و در فهرست جديد، كريمي را به كعبي در ليست سياه اضافه كرد و هرگز دعوتش نكرد.
علي كريمي مثل اميد نمازي و مجيد صالح نيست كه حرفهاي كيروش را تحمل كند. نخستين نكته براي مربيان اين است كه در شرايط سخت، خودشان را كنترل كنند اما اين موضوع تا به حال درباره كريمي صدق نكرده است. حالا ماييم و علي كريمي. او كه نماد اعتراض به ساختار فوتبال ايران بود و حالا خودش در همان ساختار است. ترس بزرگ ما شبيهشدن همين معترضان به ساختار فرسوده و معيوب است. بايد به كريمي اميدوار بود اما وقتي فوتبال كشوري را ميبينيم كه از عددها تا رفتارهايش «نمايشي» است، نميتوان به اين انتخاب اعتماد كرد. فوتبال ايران و ساختارش، از محبوبيتها و ظرفيتهاي چهرههايش، سوءاستفاده ميكند. ترس بزرگتر از علي كريمي است. او كه در بالاترين سطح هم قدر خودش را ندانست و درحالي كه ميبايست يكي از چهرههاي تكرارناشدني فوتبال دنيا ميشد، بازي در فوتبال اعراب را بههمهچيز ترجيح داد، دير از فوتبال خداحافظي كرد و به بدترين شكل از پرسپوليس رفت. او شايد مثل علي دايي فكر ميكند كه محبوبيتش تمام ناشدني است، اما محبوبيتش مصرف شد تا مثل تيمملي، از پرسپوليس هم اخراج شود. حالا هم يك نفر با شناسنامه ايران روي نيمكت نشسته اما «مربي ايراني» نيست! طنز تلخي است...
ميروسلاو بلاژويچ عاشق علي كريمي بود، مثل پسرش او را دوست داشت، مشخص نبود چرا كريمي در دوران او آنقدر آزادي عمل داشت، هيچ كس اين راز را كشف نكرد، البته «چيرو» را هم دوست ميداشت. تيم ملي به يكي از كشورهاي حوزه خليج فارس رفته بود، شام به همه ماكاروني داده بودند، بلاژويچ در برنامه غذايي با هيچ كس شوخي نداشت، همه در حال خوردن بودند اما هيچ كس از غذا و دستپخت راضي نبود، علي كريمي ناگهان از صندلياش برخاست و غذايش را با خودش بلند كرد، مستقيم رفت ميز بلاژويچ و به او گفت: «من ماكاروني نميخواهم، من الان پيتزا ميخواهم.» همه فكر ميكردند كار كريمي تمام است، بلاژويچ اهل باج دادن نبود، اما پاسخش همه را شگفتزده كرد، خنديد و گفت: «هركي هرچه دوست دارد بخورد، كريمي هم پيتزا بخورد». بلاژويچ آنجا به كريمي باج داد...
با كاسميروف در لابي هتل نشسته بوديم، او سرمربي صنعت نفت آبادان بود. بحث ما از فوتبال آبادان به تيم ملي رسيد و در نهايت تعجب جمله جالبي از دهانش خارج شد. او درباره ياغيگري در فوتبال ايران گفت: «آنها خودشان را بسيار بزرگتر از تيم ميدانند و اين سم مهلكي است، مربي هرچه بگويد آنها ميگويند كه من از تو بزرگتر و معروفترم، كي به حرف تو گوش ميدهد؟! به نظر من علي دايي سرمربي هيچوقت نميتواند علي دايي بازيكن را تحمل كند و هميشه با هم دعوا خواهند داشت... » كريمي همان علي دايي بازيكن بود!
فوتبال براي ما ايرانيها مثل «پذيرايي مراسم ترحيم» است، همه ما براي حضور در مراسم برنامهريزي ميكنيم، همه ما لباس مخصوص ميپوشيم، همه ما برايش حرف ميزنيم و همه ما غذاي آن مراسم را ميخوريم. اما در اين ميان نكته اين است كه «همه» ما حرفي براي زدن داريم، اگر غذا بد باشد غرولندهاي بيامان ما تا سالها ادامه دارد و اگر غذا خوب باشد، مطمئنا حرفهايمان را در قالب ناسزا به «مرحوم» بيان ميكنيم. كلا ايراد گرفتن در خون ما است، همه ما عينكي شدهايم و عينك «سياه و سفيد» بر چشمانمان گذاشتهايم. فوتبال با همين ذايقه براي جامعه ايراني به نمايش در ميآيد، همه ما «ناسزا» را در آستين داريم، تكليفمان با خودمان مشخص نيست و هنوز نميدانيم كه در اظهارنظرها و تحليلهايمان به دنبال چه هدفي هستيم. در حقيقت تحليلگران فوتبال ايراني نسبت مستقيمي با «موج» مردمي دارند، آنها نه تنها «هاديان» موج نيستند، بلكه همراه با موج حركت ميكنند و مطابق خواسته جامعه حرف ميزنند. حالا ما هستيم و علي كريمي؛ تكرار تجربيات گذشته يا راهي تازه براي فوتبال ايران. زمان همهچيز را مشخص ميكند.
متافوتبال - سرمربی سابق میلان و سویا به نیمکت تیم ملی فوتبال ایران نزدیک شده و به احتمال جانشین کارلوس کی روش میشود.
متافوتبال - شریه «تیمپو» کلمبیا نوشت که انتخاب کارلوس کیروش به عنوان سرمربی تیم ملی این کشور قطعی است و او فردا (پنجشنبه) رسماً به عنوان جانشین قطعی خوسه پکرمن معرفی خواهد شد.
متافوتبال - سرمربی هلندی و مطرح فوتبال جهان بها فدراسیون فوتبال ایران به توافقات اولیه دست یافته است.
متافوتبال - در این گزارش به معرفی چند مربی شناختهشده و بیکار حال حاضر دنیا با رنجهای سنی متفاوت و با تفکرات گوناگون پرداختهایم. کسانی که قیمت معقولی دارند و میتوان به حضورشان در تیمملی ایران خوشبین بود.