متافوتبال - حرف و حدیثهای مربوط به بازگشت پژمان نوری به ملوان، موضوعی نیست که مربوط به امروز و دیروز باشد. از همان ابتدای فصل که نصرت ایراندوست لیست بازیکنان مدنظرش را به باشگاه داده بود، حرف بازگشت پژمان برسر زبانها افتاده بود
حرف و حدیثهای مربوط به بازگشت پژمان نوری به ملوان، موضوعی نیست که مربوط به امروز و دیروز باشد. از همان ابتدای فصل که نصرت ایراندوست لیست بازیکنان مدنظرش را به باشگاه داده بود، حرف بازگشت پژمان برسر زبانها افتاده بود. این موضوع اما از همان زمان مورد مخالفت بازیکنانی چون مازیار زارع و سید جلال رافخایی قرار گرفت و تهدیدهای آنها مبنی بر ترک ملوان را در پی داشت. همین تهدیدها هم موضوع بازگشت پژمان در ابتدای فصل را منتفی کرد تا با فرارسیدن نیمفصل بار دیگر این موضوع به طور جدی مطرح شود. حالا پژمان در یک قدمی ملوان قرار گرفته و همانطور که پیش از این هم در ایران ورزشی نوشته بودیم همچنان نارضایتی بازیکنانی چون زارع و رافخایی باعث بروز تنشهایی در این تیم شده است.
در این بین اما چیزی که در ماجرای بازگشت پژمان نوری و حواشی ناشی از آن با اهمیت به نظر میرسد، نه ناراحتی مازیار و رافخایی است و نه نیاز مبرم ملوان به تقویت شدن. آنچه در این ماجرا قابل تأمل است، نگاهی به دلیل اصلی بازگشت پژمان به ملوان است. آیا واقعاً میتوان باور کرد که نوری با مشاهده وضعیت ملوان، به فکر بازگشت و کمک کردن به این تیم افتاده است؟ اگر اینطور است ملوان فصلهای پیش هم با بحرانهای گوناگونی مواجه بود و پژمان حتی یکبار هم به فکر بازگشت و کمک کردن نیفتاده بود. حالا اما که او به سالهای آخر فوتبالش نزدیک میشود و دیگر در ترکیب استقلال هم جای ثابتی ندارد، به یاد تیم شهرش افتاده و کمککردن به ملوان.
گویا پژمان که در این سالهای پایانی فوتبال دیگر جایی برای خود در تیمهای بزرگی مثل استقلال و پرسپولیس پیدا نمیکند، مصلحت را در آن دیده که چند سالی به ملوان قعرنشین بازگردد. واضح است که اگر با بازگشت پژمان ملوان در لیگ برتر بماند، او میتواند به اندازه یک اسطوره برای انزلیچیها بزرگ شود. به واسطه همین محبوبیت هم بعد از بازیگریاش مستقیم روی نیمکت ملوان بنشیند و آینده خود را در قامت یک سرمربی تضمین کند.
نکتهای که در این بین اهمیت دارد این است که حتی اگر مازیار زارع به خاطر مصلحت ملوان، با بازگشت پژمان کنار بیاید اما مساله بازوبند کاپیتانی شاید بین آنها به این سادگی حل نشود. هربار که پژمان از تیمهای دیگر به ملوان بازگشته بازوبند کاپیتانی تیم را به بازو بسته و شاید این بار هم چنین انتظاری از باشگاه داشته باشد و مازیار هم که در تمام این سالها با ملوانیها همراه بوده، بازوبند را حق خود میداند!
از دست رفتن بازوبند کاپیتانی ملوان در مقابل تمام مزیتهایی که بازگشت به انزلی میتواند برای پژمان به همراه داشته باشد، آنقدرها قابل توجه نیست که پژمان بخواهد به خاطرش قید بازگشت را بزند. به هرحال پژمان با ملوان به موهبتهای زیادی میرسد و همه این موهبتها ارزش آن را دارد که یک بازیکن نیمکت نشینی در استقلال با آن همه مشکلات مالی را رها کند و به ملوانی بیاید که با قدری تلاش میتواند محبوبیت از دست رفتهاش را بازیابد.
حرف و حدیثهای مربوط به بازگشت پژمان نوری به ملوان، موضوعی نیست که مربوط به امروز و دیروز باشد. از همان ابتدای فصل که نصرت ایراندوست لیست بازیکنان مدنظرش را به باشگاه داده بود، حرف بازگشت پژمان برسر زبانها افتاده بود. این موضوع اما از همان زمان مورد مخالفت بازیکنانی چون مازیار زارع و سید جلال رافخایی قرار گرفت و تهدیدهای آنها مبنی بر ترک ملوان را در پی داشت. همین تهدیدها هم موضوع بازگشت پژمان در ابتدای فصل را منتفی کرد تا با فرارسیدن نیمفصل بار دیگر این موضوع به طور جدی مطرح شود. حالا پژمان در یک قدمی ملوان قرار گرفته و همانطور که پیش از این هم در ایران ورزشی نوشته بودیم همچنان نارضایتی بازیکنانی چون زارع و رافخایی باعث بروز تنشهایی در این تیم شده است.
در این بین اما چیزی که در ماجرای بازگشت پژمان نوری و حواشی ناشی از آن با اهمیت به نظر میرسد، نه ناراحتی مازیار و رافخایی است و نه نیاز مبرم ملوان به تقویت شدن. آنچه در این ماجرا قابل تأمل است، نگاهی به دلیل اصلی بازگشت پژمان به ملوان است. آیا واقعاً میتوان باور کرد که نوری با مشاهده وضعیت ملوان، به فکر بازگشت و کمک کردن به این تیم افتاده است؟ اگر اینطور است ملوان فصلهای پیش هم با بحرانهای گوناگونی مواجه بود و پژمان حتی یکبار هم به فکر بازگشت و کمک کردن نیفتاده بود. حالا اما که او به سالهای آخر فوتبالش نزدیک میشود و دیگر در ترکیب استقلال هم جای ثابتی ندارد، به یاد تیم شهرش افتاده و کمککردن به ملوان.
گویا پژمان که در این سالهای پایانی فوتبال دیگر جایی برای خود در تیمهای بزرگی مثل استقلال و پرسپولیس پیدا نمیکند، مصلحت را در آن دیده که چند سالی به ملوان قعرنشین بازگردد. واضح است که اگر با بازگشت پژمان ملوان در لیگ برتر بماند، او میتواند به اندازه یک اسطوره برای انزلیچیها بزرگ شود. به واسطه همین محبوبیت هم بعد از بازیگریاش مستقیم روی نیمکت ملوان بنشیند و آینده خود را در قامت یک سرمربی تضمین کند.
نکتهای که در این بین اهمیت دارد این است که حتی اگر مازیار زارع به خاطر مصلحت ملوان، با بازگشت پژمان کنار بیاید اما مساله بازوبند کاپیتانی شاید بین آنها به این سادگی حل نشود. هربار که پژمان از تیمهای دیگر به ملوان بازگشته بازوبند کاپیتانی تیم را به بازو بسته و شاید این بار هم چنین انتظاری از باشگاه داشته باشد و مازیار هم که در تمام این سالها با ملوانیها همراه بوده، بازوبند را حق خود میداند!
از دست رفتن بازوبند کاپیتانی ملوان در مقابل تمام مزیتهایی که بازگشت به انزلی میتواند برای پژمان به همراه داشته باشد، آنقدرها قابل توجه نیست که پژمان بخواهد به خاطرش قید بازگشت را بزند. به هرحال پژمان با ملوان به موهبتهای زیادی میرسد و همه این موهبتها ارزش آن را دارد که یک بازیکن نیمکت نشینی در استقلال با آن همه مشکلات مالی را رها کند و به ملوانی بیاید که با قدری تلاش میتواند محبوبیت از دست رفتهاش را بازیابد.
ایران ورزشی