متافوتبال - نسلها میآیند و میروند و قهرمانها و ضد قهرمانهایش میمانند...
به گزارش متافوتبال٬ هر نسلی را باید با نشانههایش شناخت. با سمبلش، با آرمان و ضد آرمانش... با یاغیهای قانون گریز و با قانون نگهداران فرا قانونش... نسلها و عصرها را باید با آدمهایش شناخت. با آدمهایی که خوب و بد بدل میشوند به نشانههای عصر خود... به مردمانی که انگار نشانه خوبی و بدی زمانه خودند حتی اگر این بار سنگین را به دوش کشیدن، میلشان نباشد...
نسلها میآیند و میروند و قهرمانها و ضد قهرمانهایش میمانند... نسلها و عصرها و دههها و زمانهها میروند و میآیند و دست آخر، در کتاب خاک خورده تاریخ نام آنها میماند که فرزند زمانه خویشتنند... این فرزند زمانه خویشتن بودن صد البته اعتبار نیست که گاهی ضد اعتبار است... گاهی اعتبار در این است که خودت را با افتخار، اولد فشن بخوانی و به ارزشهایی پایبند بمانی که دیگر در این روزها ارزشی ندارند... که از مد افتادهاند و دیگر حفظ کردنشان پشیزی ارزش ندارد در دل جماعتی که انگار از زیستن تنها چیزی که نیاموختهاند در کنار یکدیگر زیستن است...
نسلها، آدم ها، زندگیها، جامعهها، سنتها، قبیلهها و تمدنها میآیند و میروند... قانونها و سنتها و تابوها میآیند و میروند و از یاد برده میشوند انگار که اصلا وضع نشده بودند... با این همه آدمهایی میمانند که مردان و نامردان عصر خودند... انسانهایی که مایه اعتبار یا بی اعتباری زمانه خودند... میتوانی از صورتشان، سیمای نسل و قرن و عصرشان را دریابی... آدمهایی که میتوانی در والا بودن ارزشها یا پوچی بی آرمانی زندگی شان به فلسفه جامعه شان برسی یا دستکم، تصویری بیابی از زمانهایی که در دل خود اینگونه نشانهای را پرورش داده...
سیمای جامعه را باید در هر دو روی سکهای شناخت که نشان میکنی و بالا میاندازی تا چرخ بخورد و چرخ بخورد و پایین بیاید و در کف دستت قرار بگیرد. درست مثل آنچه نویسنده رومانیایی دهههایی پیش نوشته بود : حقیقت را باید از دو سمت جبهه درآورد که هر یک حرف خود میزنند و اگر دو روایت را با هم ترکیب کنی میرسی به آنچه رخ داده! نمیتوان جامعه را تنها با قهرمانهایش شناخت. باید بروی در دل ضد قهرمان ها... در دل یاغیهای زمانهات تا دریابی آنسوی نادیدنی مرزهای جامعه ات را... باید دل بزنی به دل بخشی از جامعه که نمیبینی و نمیشناسی. باید در دل این نشانهها جامعه ات را بشناسی که دارد به کدام سمت پیش میرود...
برای شناختن جامعه نشانهای وجود دارد به نام ستاره... ستاره همیشه نه بهترین نشانه جامعه که اتفاقا نمایشیترین نوع آن است. با ستارهها میتوانی آرزوها و آمال جامعه ات را متر کنی و ببینی چشم سیرناشده دل مردمانت در جست و جوی چه چیزی است... ستارهها بیش از آنکه قهرمان جامعه باشند «فنتسی» یا محصول خیالپردازی جامعه خویشند. جامعه ستارههایش را طوری میپروراند که خودش حسرتش را میخورد. او قهرمانانش را خود انتخاب میکند و خود بر زمین میزند. جامعه قهرمانهایش را آنگونه انتخاب میکند که بر زمین میزند. اگر لمپنهایش را قهرمان کند با بی سوادی و به روز نبودن بر زمین میزندشان و اگر با ثروت و بی قید و بند بودن به اخلاقیات قهرمانی را بر گزیند آخر سر همینگونه بر زمینش خواهد زد...
از همین روست که قهرمان نسلهای مختلف در معیارهای نسل خویش با هم تفاوت دارند. اینکه روزگاری در این مملکت محمد علی فردین بفروش بازار باشد و در عصری دیگر محمدرضا گلزار؛ تفاوت نسلها نیست که تفاوت آرمان نسلها و مقتضیات زندگی مردمان زمانه خویش است...
از مجتبی محرمی تا مهدی هاشمی نسب و از مهدی هاشمی نسب تا پیام صادقیان، آرمانها و ارزشها و حتی ضد ارزشها چه شکاف عمیقی برداشتهاند... نسل ما، جامعه ما دیگر جامعه مجتبی محرمی نیست که از دل آن یاغی عصیانگری مثل محرمی بیرون بیاید که بتوانی دوستش داشته باشی... نسل ما، نسلی که این روزگار با آن زندگی میکنیم هم نسلی نیست که از دلش مهدی هاشمی نسب بیرون بیاید...
پیام صادقیان ستاره و ضد ستاره و ضد قهرمان همین نسل است. نسلی که نه پیراهن برایش مهم است و نه چیزی غیر از خوشیهای زودگذر... نسلهای قبل برای رسیدن به پیراهن پرسپولیس چه سالهایی که روی سکوها منتظر نمیماندند تا سرانجام دل سلطان چشم تیلهای به رحم بیاید و یک روز آنها را از روی سکو بیاورد روی نیمکت! ستارههای نسل امروز اما اینگونه نیستند. خوردهاند به ابتر ترین و بی عرضه ترین سیستم سترون شده فوتبالی که دیگر از ساختن جوانهای با استعداد عاجز مانده. از همین روست که این غورههای مویز نشده، ناگاه میشوند نوگل نوشکفته این باغ بی گل و برگ. از همین روست که زود میرسند و زود میبرند و زود کم میآورند و زود سیر میشوند و زود دیر میشوند. از همین روست که در دومین فصل حضور فوتبالی کار میرسد به نقطه جدایی، به جایی که در آن ستاره سیستم معیوب و ستاره سالار، میشود یاغی جدیدی که نمیدانی حرف حسابش چیست و دردش چیست و مرگش چیست که اینگونه یاغی میشود و یاغیگری میکند...
قصه پیام صادقیان و پرسپولیس نه با علی دایی درست میشود و نه با حمید درخشان... نه با بساز و بفروشی مثل سیاسی میشود این بچه را به راه آورد و نه با رویانیان اهل شعار... جامعه ما هنوز نسل جدیدش را نشناخته. نسلی که بیراهه میرود و فکر میکند راهش صاف است. نسلی که ماشین سواری را از ماشینهای 40 میلیونی شروع میکند و خانهدار بودن را از برجهای چند ده طبقه زودتر از آنچه فکرش را بکنی سیر میشود... درد جامعه و فوتبال ما این است که یک جامعه چشم و دل گرسنه داریم که انگار با خودش لج کرده تا ستارهها و نشانههای نسل خود را از بین آنهایی انتخاب کند که خیلی زود سیر میشوند... خیلی زودتر از آنچه فکرش را بکنیم...
نسلی پرورش میدهیم که ستارههایش در بیست و دو سه سالگی سیر میشوند. میرسند به نقطه توقف و در جا زدن و حتی عقبگرد... وای بر غیر ستاره هایمان! وای از بیست و دو سه سالههایی که هنوز به بنز و برج نرسیدهاند... وای...
ایرانورزشی
متافوتبال - یحیی گلمحمدی، سرمربی تیم فوتبال پدیده شهرخودرو به انتقاد از سازمان لیگ پرداخت و برنامهریزی مسابقات لیگ برتر را بودار توصیف کرد.
متافوتبال - مهاجم كروات سرخپوشان در چهارمين بازي خود براي پرسپوليس همچنان نتوانسته گلزني كند تا انتقادات زيادي را سمت خود ببيند.
متافوتبال - فریم به فریم صحنههای مشکوک داوری این دیدار را مرور میکنیم.
متافوتبال - پرسپوليس روز چهارشنبه در اولين ديدار خود در آغاز نيم فصل دوم ليگ برتر به مصاف پديده خواهد رفت.