یادداشت روز | چهار نگاه به یک بیمار جواب شده / ساختمان‌هایی در امتداد یادگار


چهارشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۳ ۰ ۶۵
متافوتبال - برای جابه‌جا شدن در شهر، سوار تاکسی، مترو و اتوبوس می‌شوید یا شما هم برای خودروی شخصی‌تان راننده اختصاصی دارید؟ اگر از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده می‌کنید، شاید گاهی پای میزگردهای سیاسی، ورزشی، اقتصادی، اجتماعی و حتی فرهنگی هنری که ناگهان در گوشه‌ای از یک کوپه قطار شهری یا بخشی از اتوبوس شرکت واحد یا صندلی عقب تاکسی شکل گرفته نشسته باشید.

برای جابه‌جا شدن در شهر، سوار تاکسی، مترو و اتوبوس می‌شوید یا شما هم برای خودروی شخصی‌تان راننده اختصاصی دارید؟ اگر از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده می‌کنید، شاید گاهی پای میزگردهای سیاسی، ورزشی، اقتصادی، اجتماعی و حتی فرهنگی هنری که ناگهان در گوشه‌ای از یک کوپه قطار شهری یا بخشی از اتوبوس شرکت واحد یا صندلی عقب تاکسی شکل گرفته نشسته باشید. شاید فقط شنونده باشید، گاهی هم گوینده و میهمان ناخوانده این میزگردها. حتی بخش‌هایی از دردهای شهروندی را شنیده‌اید. جایی که از تورم و قدرت خرید بحث آغاز می‌شود و به میز مذاکرات هسته‌ای می‌رسد. چنان مباحث گرم می‌گیرد که تصور می‌کنید گردانندگان این میزگردها، همین ساعاتی قبل از پای میز مذاکرات وین و ژنو بلند شده‌اند و اینجا راوی مذاکرات و اتفاقات هستند. گاهی مباحث می‌رود سوی هنر، گاهی سمت جامعه و البته بسیاری اوقات می‌نشیند روی بحث ورزش و بالاخص فوتبال. فقط اینجاست که می‌توان کمی گوش تیز کرد و شنید و از فقر سواد اجتماعی چندان درد نکشید. شما هم راننده شخصی دارید و با خودروهای شیشه دودی جابه‌جا می‌شوید یا این سوال را این روزها در سطح جامعه، در میزگردهای عامیانه ناوگان‌های حمل و نقل شنیده‌اید که «چرا فقط مدیران فوتبالی را به جرم فساد مالی می‌گیرند؟ » واقعا چرا؟
***
راه حل‌های رسیدن به آن هدف غایی که همان «نزول محبوبیت سرخابی‌ها میان هواداران» بود، یکی دو تا نیست. می‌توان سراغ تمام گزینه‌های ناشناخته رفت و آنها را یکی یکی وارد اتاق مدیریت این دو باشگاه کرد و بعد سقوطشان داد. می‌توان ماه به ماه، برای هیات‌مدیره و مدیرعامل و سرمربی و بازیکن، خط و نشان کشید و اولتیماتوم نوشت و فصل به فصل، گروه گروه را تغییر داد. می‌توان اسپانسری را وارد بازار کرد که ابتدا حاضر بوده بدون هیچ چشمداشتی، جرایم و بدهکاری‌های باشگاه را صاف کند و بعد بدون پرداخت هیچ نقدینگی، برای هیات‌مدیره تعیین و تکلیف می‌کرده. راه حل‌ها، یکی دو تا نیست. گزینه‌ها تا بی‌نهایت میل می‌کند و سیر سقوط را برای‌تان با سرعتی بیشتر پیش می‌برد. گزینه‌های‌تان را چطور انتخاب می‌کنید؟ خودتان را دقیقا جای هوادار می‌گذارید؟ پروسه‌تان را چند ماهه یا چند ساله انتخاب می‌کنید؟ بعد از یک دهه؟ زیاد است؟ پایین‌تر می‌آیید؟ بعد از پنج فصل؟ باز هم نزدیک نیست؟ یک سال؟! زود نیست؟! می‌توانید یکساله هم نسخه‌اش را بپیچید. کافی است خلق‌الساعه‌ترین تصمیمات ممکن را بگیرید. همه را کنار هم ردیف کنید و بعد معجونی داشته باشید به نام پرسپولیس. مصیبت‌ زده‌ای که هم طاعون گرفته، هم مبتلا به ایدز است، هم افلیج شده، هم تمامی سرطان‌ها را روی پوست و خون و استخوانش می‌بیند. کارش تمام است!
***
تصمیم خلق الساعه یعنی «علی دایی» را به جرم نتایجش بردارید، بعد یکی را با پیش زمینه فکری موقت بودنش بیاورید تا برای بعد، تصمیمی عاجل بگیرید. درد مگر فقط مربی بود؟ تیمی که دایی بست را دایی پپ هم نمی‌توانست نجات دهد. پس درخشان چه موقت و چه دایمی، نه تنها قدرت درمان نداشت که حتی نمی‌توانست مسکنی برای درد بی‌درمان پرسپولیس باشد. دایی، تیمش را هوشیارانه و آگاهانه بسته بود. می‌دانست تیمی که با نوراللهی و کفشگری و عباس زاده و حسینی و اسماعیل زاده و... ساخته شده، قدرت قهرمانی و سهمیه گرفتن که هیچ، به زور هوادار فقط در لیگ می‌ماند. دایی تیمش را استادانه بسته بود. می‌دانست میانه‌های راه برایش غزل خداحافظی می‌خوانند. پس نه سید جلال را نگه داشت و نه خلعتبری را. راه را برای خروج هر دو هم هموار کرد. بعد دقیقا همان تصمیمی را گرفتند که خود دایی برایش نقشه کشیده بود. عزل او، حضور یکی مثل درخشان و بعد سقوط تیمی که تا همین‌جا هم معجزه‌ وار میان گزینه‌های سقوط قرار نگرفته. این پرسپولیس را مغز دایی با امضای مدیرانی بست که قرار بود پرسپولیس را نجات دهند. یادتان که هست؟ یادمان هست! حالا برای درخشان هم به دنبال یک گزینه جدید می‌گردند. نه در زندان اوین که کمی دورتر... مهم این است که همه تصمیمات برای پرسپولیس در ساختمان‌هایی اخذ می‌شود که در کناره یک بزرگراه هستند. همه در امتداد اتوبان یادگار!
***
وقتی پای‌تان شکسته، جراحی‌اش می‌کنید. نه؟ آتل می‌بندید. نه؟ زرده تخم مرغ و آرد سفید را هم می‌زنید و با پارچه دورش می‌پیچید. نه؟ رهایش می‌کنید تا کج جوش بخورد! نهایتش این است اما اگر همه امراض دنیا سرتان ریخته باشد هم آتل می‌بندید؟ گاهی وقت‌ها باید چنین مریضی را به حال خودش رها کرد که آسوده بمیرد؛ بیماری که رییس‌اش در زندان است، مربی‌اش لاجرم به جنون می‌رسد، بازیکنش بی‌کفایتی را در زمین به معنی اخص کلمه معنی کرده و در یک کلام زمین و آسمان برایش شمشیر را از رو بسته است. بگذاریم این چند نفس آخر را راحت بکشد...


پیام یونسی پور / ایران ورزشی


برچسب ها

کانال خبری متافوتبال در تلگرام

کانال خبری متافوتبال در تلگرام

اشتراک گذاری این صفحه در شبکه های اجتماعی

نظرها