یادداشت روز | فاش شدن مکالمات تلفنی لکه ننگ جدید فوتبال ایران


چهارشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۳ ۰ ۲۳۴
متافوتبال - تصویر بعدی نمایشی که روی پرده این فوتبال می‌نشیند دقیقا چیست؟ کارگردان جدید نمایش تازه‌ای که قرار است بیننده‌های «سینما فوتبال» ایران را به تهوع بیندازند کدام یک از اهالی‌اش خواهد بود؟ یکی از نامداران یا یکی از این خرده ریز‌های نوپای تازه وارد که برای سر درآوردن میان شهیرها، راهی جز مبدل شدن به «برادر حاتم طایی» را نمی‌بیند.

تصویر بعدی نمایشی که روی پرده این فوتبال می‌نشیند دقیقا چیست؟ کارگردان جدید نمایش تازه‌ای که قرار است بیننده‌های «سینما فوتبال» ایران را به تهوع بیندازند کدام یک از اهالی‌اش خواهد بود؟ یکی از نامداران یا یکی از این خرده ریز‌های نوپای تازه وارد که برای سر درآوردن میان شهیرها، راهی جز مبدل شدن به «برادر حاتم طایی» را نمی‌بیند. از شهرت برادرش به تنگ آمده بود. از سرآمدی و نامداری‌اش به حسد افتاده بود. سنگی برداشت، به چاه آب شهر انداخت و شهیر شد. لعنت یک جماعت را برای خشک کردن آب شهر برای خود خرید. اینها، کارگردان‌های فوتبال فارسی ایران، حتی گاهی لایق به تلقب بر «تازه به دوران رسیده» هم نمی‌شوند. جماعت تازه به دوران رسیده، لااقل به یک عصر، به یک دوران، به یک محوطه از زمان رسیده‌اند. اینها گاهی حتی به دیروز تمدن بشری هم نرسیده‌اند. بعد چه چشم‌هایی که خیره می‌ماند به این جماعت که برای‌شان قرار است هفته به هفته معجزه کنند.
***
مدت‌هاست که از «کلیشه‌ها» متواری شده‌ایم. هرچه در چرخ دوران مکرر شده باشد، به حکم سلایق، در چارچوب کلیشه‌ها می‌گنجد. مدت‌هاست برحسب همین انتخاب‌های سلیقگی، حرمت کلیشه شده، کسوت کلیشه شده، پرده گذاشتن بر سر و راز کلیشه شده، تکریم هم حتی کلیشه شده! این حق انتخاب‌های سلیقگی، ما را از کلیشه‌ها فراری می‌دهد. پس وقتی قلمی روی کاغذ یا زبانی در دهان به نشانه تکریم رفتار محمد خاکپور که برای همراهی با مایلی کهن تا آستانه زندان می‌چرخد، یا حرفی و کلامی برای تقبیح شکایت دایی از مربی‌اش شفاهی یا مکتوب می‌شود، فقط اکراه از کلیشه‌ها را برای خود می‌خرند. اینجا انگار هر اتفاق تازه‌ای که هیجانی را به جامعه می‌دهد، نوگرایی آرمانی ما می‌شود. این نوگرایی می‌تواند شکایت یک شاگرد از مربی‌اش باشد تا مرز زندانی شدن همان مربی. می‌تواند این نوگرایی‌ها در نوشته شدن سطرهای بیانیه دو باشگاه یا دو مربی علیه هم باشد یا می‌تواند در ضبط کردن صدای حاضران در یک جلسه یا شخص تماس گیرنده معنی شود. اینها نوگرایی‌های عصر ماست. اینها شکستن و گسستن تار و پود کلیشه‌های فوتبال فارسی است.
کلیشه‌ها در این فوتبال در حال شکستن است. کلیشه‌هایی که البته هرگز در شکسته شدن ناکامی‌ها خلاصه نمی‌شود. هیچ تیمی، کلیشه و عادت قهرمان نشدن در آسیا را نشکسته. هیچ بازیکنی کلیشه فقر فوتبال ایران از عنوان بهترین بازیکن سال آسیا را با یک طرح نو در هم نپیچیده. هیچ تیم ملی در هیچ رده‌ای در آسیا جام قهرمانی را بالای سر نبرده. کلیشه‌های ما همان حرمت‌ها و مرزهایی است که یکی یکی برداشته می‌شوند.
***
مصرع «جرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد...» آرام آرام در ادبیات فوتبال ایران تغییر کرده. نرم نرم به جای واژه «جرم» می‌توان لفظ «حسن» را دید. هویدا کردن اسرار، برگ برنده این اهالی می‌شود. مدیری که معزول شده در برنامه زنده تلویزیونی به رییس خود می‌تازد و باز ادبیات «بگم بگم» را بعد از سیاست به ورزش می‌کشد. از رازهایی می‌گوید که در اتاق محبوس رد و بدل شده و تهدیدش می‌کند به بازگویی آن صندوق یک میلیارد تومانی. مربی دیگری فایل صوتی رو می‌کند و شماره فلان نماینده مجلس (که البته کارنامه فعالیت‌های سیاسی‌ مشخصی هم دارد) را به مجری نود می‌دهد و از او می‌خواهد که همان نماینده را روی خط زنده تلویزیونی بیاورد که فاشگویی کند از آنچه در دیدارهای خصوصی گذشته. حالا نوبت به آخرین اجرا رسیده. خرده‌ پاهای هنوز به دوران نرسیده، مکالمات تلفنی را ضبط می‌کنند و بعد با همان جولان می‌دهند. دلیلش پرواضح است. بازیکنی که تا دیروز در شهر خودش هم شناخته شده نبود، نه به واسطه یک تماس تلفنی، نه به‌خاطر یک پیشنهاد غیرمعقول که دقیقا براساس همین ضبط صدای یک مربی، نامش در پربیننده‌ترین برنامه صدا و سیما سر زبان‌ها می‌‌افتد و روی جلد روزنامه‌ها و بر خروجی خبرگزاری‌ها می‌نشیند. برادر حاتم طایی شهیر شهر شد! یکی مثل مبعلی در فولاد سر زبان‌ها می‌افتاد، یکی هم مثل اینها!
***
بحث برای تکریم یا توجیه رفتار دو مربی (یکی درخشان و یکی خطیبی) آغاز نشده. اگر ادعای برقراری تماس از سوی دو بازیکن فولاد خوزستان، عین حقیقت باشد که بیشتر باید در مورد دست پرورده‌های تازه فولاد و نسل نوینی که به بازار فوتبال ایران تحویل می‌دهند تامل کرد. روزی روزگاری شالوده تیم ملی از همین فولاد و اهواز و خوزستان برمی‌خاست و امروز آنچه از فولاد بیرون می‌آید مشتی جاعل کارت‌های پایان خدمت هستند و البته چند نفری که از خالی شدن تیم آنقدر احساس نارضایتی می‌کنند که قید حضور را می‌زنند و عزم رفتن می‌کنند. بازیکنی که صدای مکالمه یک مربی را ضبط می‌کند و برای مبرا کردن خودش آن را انتشار می‌دهد، چگونه می‌تواند فردا روزی مورد اطمینان مربیان دیگر قرار بگیرد؟ چه ضمانتی هست همین بازیکن، سر تاکتیکی تیمش را بیرون نبرد یا متن مذاکراتش با مدیر باشگاه را روی میز رسانه‌ها نگذارد؟ شاید به زودی
«ویکی پدیای» مذاکرات و تماس‌ها و دیدارهای مدیر و بازیکن و مربی روی شبکه‌های مجازی با همین بازیکنان ساخته شود.
قرار نیست حمید درخشان را تبرئه کرد. اگر تماسی با بازیکنی از باشگاهی دیگر گرفته مستحق جزایی در خور رفتار غیرحرفه‌ای‌اش است و اگر حتی در پاسخ به تماس بازیکنی که از خالی شدن تیمش از بازیکنان جاعل کارت پایان خدمت ترسیده و به دنبال حضور در باشگاهی دیگر می‌گشته هم دنبال زمان پایان قراردادش می‌گشته باز هم نمی‌توان بر رفتارش چشمپوشی کرد. بحث بر سر جسارتی است که بازیکنی که نه امروز سری در سرها دارد و نه فردا پا جای پای بزرگی خواهد گذاشت برای تخریب مربی و تبرئه خودش پیدا می‌کند. بعد همین روش که نوع عملی از روش تهدیدآمیز شفاهی همان «بگم بگم» دیروز است، مورد وثوق باشگاهش هم قرار می‌گیرد.
***
گاهی وقت‌ها آنقدر تاسف برای خوردن کم می‌آید که گرسنه می‌مانیم! جرم هویدا کردن اسرار به حسن رفتار بدل شده. تصور کنید فردایی را که با این بازیکنان خواهیم داشت.
10 سال قبل علی پروین نسخه فوتبال ایران را اینگونه پیچید: «مرده شوی فوتبالی که بازیکن خودش رو می‌زنه زمین پا نمی‌شه که دوربین نشونش بده و ...» و حالا متدهای دیده شدن، از تمارض برای قرار گرفتن در دوربین‌های تلویزیونی و قاب لنز دوربین عکاسان، به پرده‌دری‌ها و فاشگویی‌ها رسیده است. فقط یک سوال می‌ماند... بازیکنان فولاد چگونه میان گپ زدن با مربیان پرسپولیس و تراکتور ضبط تلفن همراه خود را فعال کردند؟ آن هم درست سر بزنگاه؟ ! فولاد محق است درخشان و خطیبی را به‌خاطر رفتارشان تنبیه کند اما کمی در دست‌سازهای جدیدش هم تجدید نظر کند. اینها قرار است آینده این فوتبال شوند؟ دست‌های جاعل و دست‌های فاشگو؟!

ایران ورزشی / پیام یونسی پور


برچسب ها

کانال خبری متافوتبال در تلگرام

کانال خبری متافوتبال در تلگرام

اشتراک گذاری این صفحه در شبکه های اجتماعی

نظرها