گزارش روز | هسلر و بهره‌های زندگی در «سایه»

شش ماه بعد از شروع به کار توماس هسلر معروف و آلمانی در فوتبال ایران بیش از پیش این سوال به ذهن‌ها می‌آید که او چه اثر وجودی برای فوتبال کشورمان داشته و چه کرده و چه بهره‌ای به آن رسانده است؟
این هافبک کوتاه قد اما بسیار فنی و چشمگیر و مقتدر دهه 1990 فوتبال آلمان از ابتدای تابستان جذب پدیده خراسان شد و علیرضا مرزبان که سرمربی این تیم بود و هست، از وجود وی به عنوان یک امتیاز بزرگ تبلیغاتی برای این تیم تازه راه یافته به لیگ برتر و البته تقویت جایگاه خود سود جست زیرا وقتی ناظران می‌دیدند که هسلر معروف پذیرفته دستیار مرزبان باشد، با خود می‌گفتند که حتما این مربی ایرانی که پیش‌تر دستیار استیلی در پرسپولیس و کرانچار در سپاهان و تیم ملی مونته‌نگرو بوده، چیز خاصی است.
شش ماه بعد از آمدن هسلر، شرایط پدیده و خود وی بسیار متفاوت با چیزی است که پیش‌تر بود. پدیده با شروع خوبش در لیگ برتر و رسیدن تا رده سوم جدول و تبدیل شدن به پدیده لیگ چهاردهم عملا مرزبان را بیش از پیش به جامعه فوتبال شناساند و در آن زمان هیچ کس نمی‌پرسید اثر وجودی هسلر چیست و آیا او هم به مرزبان ایده‌هایی می‌دهد یا خیر و اگر می‌دهد چه میزان از آن به درد بخور است و این پرسش زمانی آغاز شد که پدیده از هفته‌های هشتم و نهم مسابقات به دست‌انداز افتاد و چند باخت داد و به رده دهم جدول سقوط کرد و خود مرزبان چنان متزلزل شد که شایعات برکناری وی همه جا را
حالا این سوال در مشهد و به واقع در کل جامعه فوتبال شنیده می‌شود که چه مرزبان بماند و چه برود، از هسلر در پدیده چه چیزی طلب شده و آیا امور درخواستی از وی تامین گشته است یا خیر و آیا او سهمی در رشد اوایل فصل پدیده و سپس نزول اواسط فصل این تیم داشته و البته این هم شنیده می‌شود که وظایف هسلر را چه کسی تدوین کرده و اگر مرزبان دست به این کار زده، با کدامین چوب‌خط‌های دیگر می‌توان به چند و چون کارنامه هسلر و موفق یاناموفق بودن وی پی برد.
 
تجربیات مبهم قبلی
تجربه مبهم به کارگیری مربیان آلمانی در ایران واقعه تازه‌ای نیست. چند سال پیش باشگاه سایپا، پی‌یر لیت بارسکی همبازی سرشناس هسلر در تیم فاتح جام جهانی 1990 را به ایران آورد و او را سرمربی جدیدش معرفی کرد اما «طفلی» (!) شش، هفت هفته نیز در تیم دوام نیاورد و نتایج خوبی نگرفت و در تیمش دعوا شد و با سر در نیاوردن از مناسبات فوتبال ایران، رفت که رفت! فرق او با هسلر، ظاهرا خویشتنداری بیشتر هسلر و دستیار بودن وی است زیرا هیچ کس هسلر را بابت ثبت 5 شکست و فقط 4 برد برای پدیده و 17 هفته آغازین لیگ برتر سرزنش نمی‌کند و مرزبان هست تا جوابگوی این قسمت از قضیه باشد و باید هم باشد زیرا او سرمربی و فرد اصلی هدایت کننده پدیده است و نه هسلر که به نظر می‌رسد حضورش کمی تا قسمتی تشریفاتی است.
 
پایان‌های توفانی
همین مساله مصونیتی را برای هسلر ایجاد کرده تا آهسته بیاید و آهسته برود و دستمزدش را که لابد اصلا کم نیست بگیرد و در پایان فصل هم با رضایت نسبی یا زیاد برود. رولند کوخ در استقلال، زوبل و اشمیت در پرسپولیس و لورانت در سایپا همگی برخلاف او پایان‌هایی توفانی داشتند و البته لورانت در حالی که موفق بود رفت چون می‌خواست در ترکیه مربیگری کند.
بحث هسلر فرق می‌کند زیرا برخلاف نفرات فوق در سایه زیسته است و شاید هم خودش از این بابت راحت‌تر و راضی‌تر است.
او در مصاحبه‌های کم‌شمارش نیز بیش از آنکه حرف‌هایی فنی بزند و از پدیده چیزهایی را بگوید که دیگران نمی‌دانند از شیرینی‌های زندگی در مشهد و رضایت فردی و اجتماعی‌اش در ایران سخن گفته و چون برخلاف سایر مربیان مسافر آلمانی مسوول کادر فنی تیمش نیست، کسی هم کاری به کار او ندارد.
 
پایان کریسمس
هسلر که چندی پیش همراه با مرزبان برای تعطیلات کریسمس به آلمان برگشته بود، قرار بود دیروز (سه‌شنبه) یعنی چند روز پس از رجعت مرزبان به مشهد برگردد و برای ادامه لیگ فعالیت کند و به سایر مردان پدیده بپیوندد که در جزیره کیش اردو زده‌اند. اینها تنها مواردی است که فوتبالدوستان به یاد می‌آورند آن هافبک درخشان و خلاق بیست سال پیش ژرمن‌ها در ایران زندگی می‌کند اما این سوال عمده و اساسی همچنان به اذهان خطور می‌کند که او واقعا در اینجا چه می‌کند؟!

ایران ورزشی / وصال روحانی