متافوتبال - تا دلتان بخواهد پایان سطور، نقطه گذاشتهایم و تصور کردیم که این آخرین نقطه بر سر آخرین سطر است اما باز حیفمان آمده چند جمله و بعد چند سطر و بعد هم چند صفحه اراجیف دیگر به این داستان اضافه نکنیم.
تا دلتان بخواهد پایان سطور، نقطه گذاشتهایم و تصور کردیم که این آخرین نقطه بر سر آخرین سطر است اما باز حیفمان آمده چند جمله و بعد چند سطر و بعد هم چند صفحه اراجیف دیگر به این داستان اضافه نکنیم. آدمیزاد یاد داستانهای ترجمه شده به دست «ذبیح ا... منصوری» میافتد. روایتی هست که میگویند روزی نخست وزیر وقت (هویدا) باخبر شده بود که رمانی به دست مترجم شهیر شهر رسیده. نسخه اصلی به زبان فرانسه را طلب کرده بود. مترجم زده بود توی سرش که وامصیبتا! نسخه اصلی بیست صفحه است و ترجمه از 300 صفحه گذشته! این شرح حال امروز داستان فوتبال ماست. داستانی مبتنی بر کش دادن! انگار در ازای هر سطر، هر خط، هر کلمه و واژه و نقطه، درآمدی حاصل میشود. کاش میشد!
حالا به یک نقطه که شاید آخرین نقطه این داستان است رسیدهایم. تصورمان این است که باید این جمله دراز را همین جا منقطع کرد. پس بعد از دو نام، نقطه میگذاریم و بعد دست به سینه مینشینیم. محمد خاکپور، منصور ابراهیم زاده! ما علامت «تعجب» گذاشتیم.
تا به حال رمانهای عامه پسند خواندهاید؟ از همین دستنویسهای پرتیراژی که مورد تمسخر روشنفکرها یا شاید روشنفکرنماها قرار میگیرد. دیدهاید ناگهان روال داستان چطور به شکلی قابل پیشبینی میچرخد؟ دیدهاید که گاهی میتوانید صد صفحه را حذف و منها کنید و صد صفحه بعد، وقتی دوباره شروع به خواندن میکنید، میفهمید که هیچ چیزی (دقیقا هیچ چیزی) را از دست ندادهاید؟ انگار که یکی از همان رمان نویسها، سالهای سال، اداره فدراسیون و ورزش ایران را در دست داشتهاند. برایش خط به خط نوشتهاند. بعد رمان را دادهاند دست ملت. چقدر مشمئز کننده هم شده این داستان! روایت یک تیم امید. تیمی که هر دوره، برای بستن نخستین و سادهترین سطر داستانش «نقطه» ندارد. پشت هر جمله و هر سطر، یا علامت سوال گذاشته، یا تعجب! حالا بعد از یک دنیا کش و قوس، رسیده به دو اسم. خاکپور و ابراهیم زاده. با کدام معیارها و پارامترها و هدفگذاریها؟ خدایا ما با چه جماعتی روبهرو هستیم؟!
1- محمد خاکپور یا منصور ابراهیمزاده؟ این را بگذارید کنار اسمی مثل زلاتکو کرانچار. بعد مقایسهشان کنید. محمد خاکپور شما را به یاد نسل طلایی 98 میاندازد. متشخصترین، فرهیختهترین، شاید هم بتوان گفت باسوادترین و قطعا باپرستیژترین چهره آن سالهای فوتبال ایران. کاپیتانی که بازوبند برازندهاش بود. سالهای دور ماندنش از نیمکت مربیگری در فوتبال ایران، حسرت نداشتن یکی مثل او را هرازگاهی در یادمان زنده میکرد. بعد افسوس میخوردیم که در ایتالیا و اسپانیا و فرانسه، امثال پپ و کونته و بلان را برای فوتبالشان گلچین میکنند و اینجا، یکی مثل خاکپور را آنقدر دور میاندازند که با لولهکش تاسیساتی فدراسیون هم میتوان اشتباه گرفتش! خاکپور حالا میشود گزینه مربیگری در تیم امید. رقیبش کیست؟ منصور ابراهیمزاده. دستیار همیشگی در تیمهای اصفهانی و بعد کمک مربی تیم ملی مدل قلعه نویی و بعد یک بازی سرمربی تیم ملی با پایی در گچ و سالها هم مربیگری در تیمهایی مثل ذوب و پیکان. روی دوشش یک کوله پشتی است که میگویند «کوله بار» تجربهاش بوده. حجیم است و بزرگ و قطور! داخلش چیست؟ چه چیزهایی را در این کوله پشتیاش گلچین کرده و جای داده؟ درش را باز کردهاند؟ دقت کردهاند؟ این منصور ابراهیم زاده دقیقا چه ربطی به آن محمد خاکپور دارد؟ یکی جوان، یکی به اصطلاح با تجربه. یکی برای نخستین بار گزینه مربیگری میشود دیگری همین چندی قبل مورد بدرقه پیکانیها قرار گرفت. از این قیاسها فراوان است. حالا همین دو نفر را بگذارید کنار نام زلاتکو کرانچار! کرواتی که سرمربی تیمهای شهیر کرواسی بوده. مردی که روی نیمکت تیم ملی «مونته نگرو» همه نوع شگفتی خلق کرد و وسط این شگفتیسازیها، عزلش کردند. دلایلش مجهول ماند. همانی که پرسپولیس را خوب اداره کرد و برکنار شد و بعد وقتی به سپاهان رفت، کم مهرهترین سپاهان پنج سال اخیر را روی سکوی قهرمانی نشاند. یکی با تفکراتی شبیه به برانکو. کرانچار البته گزینه اصلی هدایت فدراسیون فوتبال بود. گزینه «فدراسیون» نه نهادی دیگر که برای تیم امید تصمیمسازی کند. فدراسیون از کرانچار به خاکپور و ابراهیمزاده رسیده است. نباید بپرسیم
چرا؟
برای چنین «چرایی» یک «چون» مستتر در اتاقی داریم که تصمیم گیرندههایش مثل حبیب کاشانی به شکلی «خلق الساعه» وارد بدنه ورزش و فوتبال نشدهاند. برای همین کرانچار را در سریعترین زمان ممکن رد کردند. گزینههای بعدی، قاعدتا نمیتوانستند کروات یا پرتغالی باشند. شاید اگر «بوسنیایی» بودند میشد در موردشان تامل کرد اما کروات یا پرتغالی تبار نه! برای چنین وضعیتی میشد فقط سراغ گزینههای داخلی رفت. گزینههایی که البته نه به آن کروات کمترین شباهتی دارند و نه به هم! مهم این است که فقط روی میز گزینهای داشته باشیم. همین و بس...
2- داریم بررسی میکنیم. همچنان میان شباهتهای نزدیک به «هیچ» کرانچار و ابراهیمزاده و خاکپور. بعد روی موج رادیو ورزش، کلامی از زبان حبیب کاشانی میشنویم: «به من گفتند گزینه اصلی ما حسین فرکی است!» در اینکه چرا «همیشه» و «همه جا» یکی به نام «حسین فرکی» گزینه «همه» تیمهای ملی میشود خودش جای سوال دارد. حسین فرکی، گزینه اصلح برای مربیگری در جام جهانی. حسین فرکی گزینه منتخب برای مربیگری در تیم ملی بعد از جام جهانی. حسین فرکی گزینه آلترناتیو برای بعد از جام ملتها و حالا حسین فرکی گزینه مورد نظر برای تیم امید! این حسین فرکی که اتفاقا فصل قبل موفق به قهرمانی با فولاد شده و حالا بهعنوان جانشین کرانچار (که بهخاطر نتایج ناامید کنندهاش با سپاهان از این تیم رفت) نتایجی نسبتا شبیه به او را در همین تیم گرفته، دقیقا براساس چه پارامترهایی گزینه همه تیمهای ملی در همه مقاطع زمانی میشود؟ ! حسین فرکی البته آنقدر انسانیت و مغز حرفهای دارد که وقتی سرمربی سپاهان است و با این تیم قرارداد دارد، خود را وارد گفت و گو با تیمی دیگر (ولو وسوسه انگیز در حد تیم امید) نکند. حسین فرکی آنقدر حرفهای و متشخص و بااخلاق هست که وقتی میبیند براساس یک لجاجت، گزینه مربیگری تیمهای ملی میشود، با سپاهان همکاری تازهاش را شروع کند. او در عین حال آنقدر شخصیت حرفهای و پایبندی به اصول را برای خود خریده که وقتی گزینه جدی سرمربیگری تیم ملی میشود، از فولادی که خودش قهرمان کرده کنار بکشد و چند ماهی را استراحت کند. مبادا که مربیگریاش در تیم ملی مسجل شود و بعد دست فولاد را در پوست گردو بگذارد!
دوباره میتوانیم از نو بررسی کنیم. ترتیب گزینهها از ابتدای این داستان تکراری و کسالت بار تا امروز. فرکی، کرانچار، ابراهیم زاده، خاکپور! اینها چه ربطی به هم دارند؟
حسین فرکی، ناخواسته و براساس یک لجاجت که خودش زاده افتخاری بود که فصل قبل در لیگ ایران به دست آورد مبدل به گزینه مربیگری تیمهای ملی چه در داخل و چه در خارج از فدراسیون فوتبال شد! فرکی متعهد میماند به قراردادش با سپاهان و بعد جایش را یکی مثل کرانچار میگیرد. کرانچار دقیقا «وتو» میشود و حالا خاکپور یا ابراهیمزاده. این نهایت فقدان فکر و برنامه و هدف و سیاست است در فوتبال ایران. هرکجا که چنین سناریویی نوشته شده، آنقدر توانایی داشته که با همین چند صفحهای که برای تیم امید نگاشته، نهایت بیمغزی را در فوتبال ایران نشان دهد. بیمغزی یعنی چهار گزینه متفاوت و بیتشابه به هم برای تیمی که مطمئنا باز هم به المپیک نخواهد رسید. رسیدن تیم امید ایران به المپیک ریو، به تمسخر گرفتن و مضحکه کردن کلیت فوتبال آسیاست. ما با این برنامهریزی، با این سطح از انتخابات به ریو برویم و مثلا کره و ژاپن و استرالیا پشت سر ما بمانند؟ به چه جرمی؟!
فرکی میتوانست آلترناتیوهایی همجنس خودش را برای تیم امید داشته باشد. مثلا حمید علیدوستی یا اصغر شرفی یا حتی امیر قلعه نویی. مردانی از جنس لیگ یا سازندگی جوانان. خاکپور میتوانست رقبایی داشته باشد از همان نسل طلایی یا با اندکی فاصله زمانی و فنی. مثل منصوریان یا حتی خداداد یا باقری. کرانچار اگر قرار بود وتو شود میشد سراغ گزینههایی رفت که از جنس فکر خودش باشند. یکی عین سوسیچ که زمانی میلی وافر به حضورش در ایران بود. میشد ابراهیمزاده را کنار امثال مایلیکهن یا فرهاد کاظمی و فیروز کریمی یا اکبر میثاقیان دید. لااقل گزینههایی شبیه به هم روی میز مینشستند که تصور کنیم (فقط تصور کنیم) اندکی فکر پشت انتخاباتی نشسته که برای تیم یتیم امید ایران انجام میشود.
3- این آیه یأس نیست. حضور تیم امید در انتخابی المپیک، از امروز با این تصمیمگیریها، با این گزینهها، با این انتخابات، با این روند کنونی، شبیه به پر کردن وقت و تقویم فوتبال ایران و آسیا است. وقتی بود و نبودمان فرقی نمیکند، چرا باید بود؟! یک حذف محترمانه و به خواست خودمان، بدون حضور در انتخابی را این بار پیشاپیش در کارنامه فوتبال مملکت بنویسیم. این محترمانهترین روش ممکن است برای فوتبالی که گیر افتاده میان یک مشت لجاجت!
زراعت در فوتبال ایران، دیم هم نیست! لااقل در «کشت دیم» بذری یک دست روی زمین میریزند و بعد در انتظار آبیاری خدادادی مینشینند! اینجا زراعت در فوتبال ایران، از دیم هم گذشته. بذری که زارعان روی زمین میریزند، معجونی است از دانه کنجد، هسته خرما، هسته درخت موز و قلمه تاک و مشتی هم نشای برنج و دانههای جو و گندم. بعد منتظر مینشینند که روی زمین، مزارع یک دست بروید! بنشینید منتظر... مزارع صدگانه این فوتبال هرگز،
سبز نخواهد شد!
ایران ورزشی / پیام یونسی پور
متافوتبال - سرمربی سابق پرسپولیس به عنوان یکی از گزینه های هدایت آبی پوشان پایتخت معرفی شده و شنیده شده که سران باشگاه استقلال به دنبال تدارک مذاکره با این مربی کروات هستند.
متافوتبال – وزارت ورزش میگوید قصد ندارد به حوزه شخصی ورزشکاران وارد شود.
متافوتبال - دو سرمربی کروات چهره های قابل تأمل و مطرح برای حضور بر روی نیمکت استقلال هستند.
متافوتبال - سرمربی سابق تیم فوتبال ذوب آهن خاطرات جالبی از کشف استعداد فوق ستاره برزیلی فوتبال جهان در تمرین سانتوس بیان کرد.