دروازه بان سابق استقلال و تیم ملی با بیانی صریح از تجربیاتش در استقلال گفت و اعتقاد داشت آنچه که موجب مشکل در تیم حجازی شد، در تیم مظلومی هم وجود داشت.
دروازه بان سابق استقلال و تیم ملی با بیانی صریح از تجربیاتش در استقلال گفت و اعتقاد داشت آنچه که موجب مشکل در تیم حجازی شد، در تیم مظلومی هم وجود داشت.
نگاه طالبلو درباره رحمان احمدی تحسین برانگیز بود و او اعتقاد داشت که کار دروازهبان تیم ملی در مرحله مقدماتی جام جهانی بزرگ بوده است.
وحید طالبلو در گفتوگو با خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، درباره مسائل زیادی صحبت کرد. او در بخشی از صحبتهایش گفت که خیلی دیر فهمید که عدهای دوست نداشتند که او در استقلال بماند و مطمئن است که گذر زمان خیلی چیزها را اثبات میکند. مشروح این گفتوگو به شرح زیر است:
* از اولین سال حضورتان در استقلال شروع کنیم. با وجود حضور برومند و قاسمی در لیست استقلال، در بازی با سپاهان خیلی ناگهانی درون دروازه ایستادید.
- خیلی هم ناگهانی نبود. اینکه من در دروازه ایستادم حاصل از زحمات چند ساله من بود. من در هر تیمی که بودم یک پایه بالاتر هم بازی میکردم. در پاس که بودم هم در رده جوانان بازی میکردم و هم در رده امید. در استقلال هم این وضعیت بود و در جام اتحادیه زمان آقای مظلومی و پورحیدری هم برای بزرگسالان بازی کردم. وقتی سرباز شدم به تیم فجر سپاه رفتم و در آنجا هم در رده امید و بزرگسال به میدان رفتم. من فکر میکنم این همه تجربه بخصوص بازی در لیگ یک به دلیل حضورم در فجرسپاه بدست آمد، خیلی به من کمک کرد. وقتی به استقلال آمدم تغییرات زیادی در کادرفنی و بازیکنان رخ داد. به لحاظ مالی وضعیت مناسب نبود و رقابت هم بسیار شدید بود. در استقلال برومند و قاسمی بودند که رقبای بسیار خوبی بودند. من در تمرینات خیلی خوب کار میکردم و در بازیهای دوستانهای که به میدان رفتم خوب کار کردم تا کادرفنی به من اطمینان پیدا کرد. ما در 10 هفته نخست هم گل زدیم و هم گل خوردیم و من در آن ده بازی حتی روی نیمکت هم نبودم و به مسافرت هم مرا نمیبرند. در هفته دهم که با سپاهان بازی داشتیم هر سه دروازهبان در لیست بودند. یک دروازهبان خارجی هم آورده بودند که قرار بود آقای بابازاده از ایشان تست بگیرد. از سویی دیگر در بازیهای قبلی استقلال و سپاهان، ما شکستهای سنگینی از این تیم خورده بودیم. شب بازی آقای قلعهنویی مرا صدا کرد و گفت میخواهم تو در دروازه تیم بایستی، شرایطتت چگونه است؟ اگر فکر میکنید که شرایط این بازی سخت است، در بازی بعدی جلوی استقلال اهواز بازی کن. من با هرمز آذرپور دستیار آن زمان آقای قلعهنویی صحبت کرده بودم و به او گفته بودم که اگر قرار به بازی کردن باشد، تهران و اصفهان ندارد. من باید همه بازیها را بازی کنم. از این حرفم قلعهنویی خیلی خوشش آمد. ایشان به من اطمینان کرد و به انگیزه من دلگرم شد. آن زمان موبایلها را جمع میکردند، قلعهنویی به من گفت برو از آقا مدد (جباری) یک موبایل بگیر و به مادرت زنگ بزن تا برایت دعا کند چون فردا بازی میکنی. من هم زنگ زدم و فردایش برابر سپاهان به میدان رفتم. اولین بازی هم بود که ما نه گلی زدیم و نه گلی خوردیم. در آن دیدار یک تک به تک خیلی خوب از رسول خطیبی گرفتم و البته در آن زمان همه بزرگترهای تیم به من کمک کردند. محمد نوازی، خرگاه، فاطمی، سامره، فکری، خرمگاه، فرزاد مجیدی و خیلیهای دیگر بودند که به من کمک کردند.
* استقلال در آن فصل دو نایب قهرمانی بدست آورد.
- آن تیم با آن همه تغییرات عظیمی که داشت و جوانگرایی شده بود، خیلی خوب نتیجه گرفتیم. ما در آن فصل مشکلات مالی زیادی هم داشتیم و شاید باورتان نشود من در سال نخست حضورم در استقلال قراردادم 10 میلیون تومان بود که بعد از اینکه بازی کردنهایم آغاز شد 5 میلیون تومان به آن اضافه شد. سال دوم حضورم در استقلال قراردادم 25 میلیون بود و در سال سوم که قهرمان شدیم من 50 میلیون تومان گرفتم. همان سال اول که جام حذفی را از دست دادیم، 5 میلیون تومان جریمه هم شدیم. جالب اینجاست که ما قهرمان لیگ برتر شدیم اما یک ریال پاداش نگرفتیم، با اینحال جریمهها همواره وجود دارند.
* در سال دوم حضورت در استقلال نه برومند بود و نه قاسمی. توپالوویچ به عنوان رقیبت در استقلال حاضر بود. درباره آن روزها صحبت کن و اولین تجربه داربیات.
- من بازیهای اول فصل را از دست دادم. من آن سال با تیم ملی ب به بازیهای کشورهای اسلامی رفتیم و وقتی برگشتم چند بازی اول را از دست دادم. در نیم فصل دوم جایگاه خودم را به دست آوردم. اما درباره آن داربی چیزهای جالبی یادم هست. آن بازی را با گل قربانی بردیم و دو گل هم خوردیم. یک گل که از روی کرنر خوردیم که اصلا کرنر نبود، یک گلش هم آفساید بود. واقعا برد شیرینی در آن بازی به دست آوردیم. اما درباره جو آن داربی بگذارید اینطور بگویم که وقتی آدم میخواهد یک کاری را برای نخستین بار انجام دهد خیلی خطراتش را متوجه نمیشود. وقتی کار را انجام دادید متوجه میشوید چقدر حساسیت وجود داشته است. من حتی در بازی با سپاهان هم که به میدان رفتم این حساسیت را متوجه نشده بودم و خیلی از مطبوعات همان زمان به قلعهنویی ایراد گرفتند که چرا من را به میدان فرستاده است؟ یا اینکه عملکرد من شانسی بوده است.
* الان یکی از انتقادهایی که از قلعهنویی میشود این است که آن جوانگراییای که آن سالها میکرده را کنار گذاشته است. مثلا امثال تو، قربانی، صادقی و انصافی را دیگر در تیمش بازی نمیدهد. این مسئله را هم میتوانیم اینطور تبیین کنیم که آن زمان قلعهنویی متوجه برخی حساسیت ها به دلیل جوان بودنش نبوده است؟
- حتما همین طور است. آدمها در زندگی کمتر ریسک میکنند. اگر قرار باشد همیشه ریسک کنید که قرار نیست برنده باشید؟ خوش بینانه درصد موفقیت ریسک پنجاه درصد است. برخی اوقات آدم خودش را به خطر میاندازد اما همیشه این مسئله وجود ندارد. اتفاقا به نظر من کار قلعهنویی تا حد زیادی منطقی است. هرچه تجربه هم بالاتر میرود، احتیاط بیشتر میشود.
* برگردیم به سال دوم حضورت در استقلال، در آن فصل بدتر از سال نخست نتیجه گرفتید. در حذفی که همان اوایل کار حذف شدید و در لیگ برتر سوم شدید.
- این تاوان همان جوانگراییای است که گفتم. در ادوار مختلف لیگ نگاه کنید، تیمهایی نتیجه میگیرند که تغییرات کمی دارند. مثلا سپاهان که سه سال تیمش دست نخورد تا به فینال آسیا رسید. ما در سال سوم، تیم یک دستی داشتیم. بزرگانی مثل منصوریان، فکری و عنایتی را داشتیم. رقابت در آن تیم وجود داشت و همان تغییرات کم به ما کمک کرد تا قهرمان شویم. تجربه و جوانی در آن سال با هم ادغام شده بود و آنقدر خوب کار کردیم که قهرمان شدیم.
* بعد از قهرمانی در لیگ برتر، به جام جهانی 2006 رسیدیم. انتظار نداشتی در آن جام بازی کنید؟
- من آن فصل 9 بازی پشت سر هم گل نخوردم و بعد از فوت خواهرم، آقای رحمتی گفتند که من مصدوم هستم و نمیتوانم بازی کنم، من هم بدون تمرین و تغذیه مناسب و از همه مهمتر ضعیف به لحاظ روحی رفتم درون دروازه ایستادم و رکورد گل نخوردنم شکست و متاسفانه به شکلی مصدوم شدم که هفت هفته هم مصدوم شدم. با این همه آخر فصل قهرمان شدیم و جلوی 120 هزار هواداری که در ورزشگاه بودند قهرمانی را جشن گرفتیم. هرچند ما در اصفهان مقابل ذوب آهن که یک بر یک کردیم قهرمان شده بودیم. یکی از بازیهایی که خودم از به خاطر آوردنش خوشحال میشوم و عملکرد خوبی داشتم، همان بازی بود. من ابتدای آن بازی آستینهایم را بالا زدم و حمید بابازاده به من گفت چه کار میکنی؟ گفتم امروز روز جنگه و آمدهام بجنگم. این تجربه تلخ بازی با استقلال اهواز در بازی اول اینجا به کمکم آمد. در بازی با برق شیراز هم که قهرمان شدیم یک پنالتی گرفتم و شرایط خوبی داشتم. اما درباره جام جهانی باید بگویم که نظر آقای برانکو روی میرزاپور بود. البته میرزاپور هم خیلی زحمت میکشید اما خیلیها اعتقاد داشتند که در بازی دوم یا حداقل بازی سوم که ما شانسی برای صعود نداشتیم میشد یک دروازهبان جوان در درون دروازه بایستد اما متاسفانه این شانس به من داده نشد.
* البته این حرفی که من میخواهم بزنم اصلا ربطی به میرازپور ندارد چراکه او هم یک بازیکن است و تحت فرمان سرمربی است، اما در بازی با منتخب باقر شهر هم از او استفاده میشد. آیا این مسئله به انگیزه سایر بازیکنان لطمه نمیزد؟ چراکه ما شاهد همین مسئله در سایر خطوط تیم ملی هم بودیم.
- به هرحال سلیقه سرمربی این بود. یازده بازیکن اصلی آقای برانکو و سه ذخیرهای که به میدان میرفتند مشخص بودند و شاید یک تغییر در این میان اتفاق میافتاد.
* کمی قبلتر به یکدست بودن استقلال در آن سالها اشاره کردی و گفتی که تیم همدل بود اما درباره تیم ملی در جام جهانی 2006 گویا چنین چیزی نبوده است. اخباری مبنی بر اختلافات و درگیری میان بازیکنان شنیده شده که در اردو اتفاق افتاده است.
- ما در 2006 خیلی تیم قویای بودیم. واقعا عوامل زیادی باعث شد که در نتیجه گیری ضعیف باشیم. ما هم تجربه داشتیم و هم لژیونرهای زیادی داشتیم. شرایط فوتبالمان هم به شکلی بود که هر بازیکن برای خودش 30 تا 40 هزار تماشاگر داشت. ما متاسفانه بدشانسی هم داشتیم. از این جهت که آسیب دیده زیاد داشتیم. اگر یادتان باشد علی کریمی در بایرن مونیخ مصدوم شد، جباری مصدوم شد و مهدویکیا و هاشمیان هم کمر درد داشتند. اینها باعث شد که همه با تمام توانشان نتوانند در خدمت تیم باشند. کلیدیهای ما آمادگی همیشگی را نداشتند. اما اینکه در تیم اختلاف بود یا نه را بگذارید اینطور بگویم که وقتی تیم نتیجه نمیگیرد همه این اتفاقات هم میافتد. ما اگر جلوی مکزیک مساوی کرده بودیم هیچگاه این حرفها مطرح نمیشد.
* اینکه میگفتند چند بازیکن با علی دایی مشکل داشتند و به برانکو گفته بودند که نباید جلوی پرتغال بازی کنند را شنیدید؟
- من آن زمان خیلی جوان بودم و اصلا نمیدانم. اصلا آن روزها من نمیدانستم که در فوتبال از این چیزها هم وجود دارد. من تا دو سه سال پیش نمیدانستم در فوتبال از این خبرها هست. (باخنده) وقتی ما با مکزیک یک بر یک بودیم و به یکباره سه بر یک باختیم به همه سخت آمد و ناراحتی اردوی تیم را گرفت. شاید روی کاغذ مکزیک از همه سرگروهها ضعیفتر بود اما آنها خیلی قدرتمند بودند. ما این نکته را نباید فراموش کنیم که تیمها را باید با تیم خودمان بسنجیم و نه دیگر سرگروهها. این توقع بیجایی است که خودمان را با مکزیک برابر بدانیم. یادتان باشد ما بعدا یکبار از مکزیک چهار گل خوردیم.
* نظرت راجع به اینکه استقلال در سال برگزاری جام جهانی 2006 قهرمان شد اما حتی یک بازیکن از این تیم برای تیم ملی یک دقیقه هم بازی نکرد، چیست؟
- این اتفاقی است که همواره در فوتبال ما رخ میدهد. یک مربی تیمش را قهرمان می کند و سال بعد تیم را از او میگیرند و یک مربی یک تیم را میاندازه و سال بعد تیم صدرجدولی میگیرد. بازیکن هم از این وضعیت جدا نیست. شایسته سالاری در فوتبال ایران نیست و بیشتر روابط در این میان اهمیت دارد. من در دو سه سال اخیر خیلی چیزها دستگیرم شد و تا قبلش فکر میکردم همه چیز در مستطیل سبز قرار دارد.
* برگردیم به استقلال، بعد از جام جهانی قلعهنویی سرمربی تیم ملی شد و مرفاوی سرمربی استقلال شد. تیم در آن سال وضعیت مناسبی نداشت و به لحاظ مدیریتی هم استقلال ثبات نداشت.
- بله داستانهای جالبی در آن سال رخ میداد. مثلا نیم ساعت قبل از تمرین پیامک میدادند که زمین تمرین فلان جاست. اما آن سال بچه ها آقای مرفاوی را دوست داشتند. همه به خاطر او دور هم جمع میشدند و از سوی دیگر هواداران برای تیم انگیزه بودند. تا آخرین لحظهها هم شرایط خوبی داشتیم اما در دو سه بازی آخر قهرمانی را از دست دادیم. چیزی که خاطرم است در بازی با پگاه یا پیکان که از بازیهای پایانی بود اگر میبردیم قهرمان میشدیم. آقای رحیمی مقدم خدا خیرش دهد در آن بازی یک پنالتی علیه ما گرفت که شیرازه تیم از هم پاشید. من آنقدر از آن پنالتی عصبی شدم که دستکشهایم را در آوردم و داشتم از زمین بیرون میرفتم. پنالتی واقعا خنده دار بود. علی انصاریان بین من و مهاجم بود و مهاجم خودش را روی زمین انداخت و خطای من را گرفت و یک پنالتی به ضرر ما گرفت. جالب است که حتی نزدیک مهاجم هم نبودم.
* یک نکته مبهم در آن سال وجود دارد. مقصر ارسال نشدن مدارک استقلال به AFC چه کسی بود؟
- واقعا نمیدانم. من جوان بودم و دنبال این نبودم که ایا اسامی باید برود و اصلا این چیزها تاریخ هم دارد یا نه؟! این چیزها کار من نیست و مسائل مربوط به مسئولین است.
* یکبار در همان سال بود که در سر تمرین استقلال به خودت گفتم که آقا وحید بازی بعدی دروازهبان هستید؟ با یک حالت ناراحت گفتید نمیدانم!
- آن سال اتفاقات عجیب زیاد میافتاد. مثلا شب بازی با پرسپولیس من در ارنج اصلی بودم اما در روز بازی از ارنج خط خوردم و آن بازی را هم دو بر یک باختیم. بعضی وقتها بازی نکردن بهتر از بازی کردن است. از این اتفاقات زیاد می افتاد. بعدا هم آن آقایانی که این کار را کردند گفتند که چرا این کار را انجام دادند. بحث گفتنش نیست، برگشتن به عقب چیزی را حل نمیکند اما من اعتقاد دارم که گذر زمان خیلی چیزها را اثبات میکند. صحبت درباره این مسائل غیر فوتبالی مرا خیلی ناراحت میکند.
* اما در داربی برگشت که درون دروازه ایستادی خیلی عملکرد خوبی داشتید. خاطرم هست که دنیزلی از کعبی در خط حمله پرسپولیس استفاده کرد و روز سختی را پشت سر گذاشتید.
- آن داربی یک از سختترین داربیهایی بود که تجربه کردم. پنالتی معدنچی را در آن بازی گرفتم. یک تک به تک از کعبی و یک تک به تک از معندچی گرفتم. واقعا بازی سختی بود. همه فکر میکردند با اختلاف گل بالا ببازیم اما خدا رحم کرد.
* درباره جام ملتها صحبت کنیم. حسن رودباریان دروازهبان اصلی شد و بازهم نیمکت نشین بودی.
- آن سال بازهم بهترین دروازهبان لیگ شدم. آن سال آقای رودباریان روزهای خوبی را داشتند و در تیم ملی ب دروازهبانی کرد و عملکرد خوبی را داشت و نتیجه این شد که او درون دروازه بایستاد. واقعیت این است که در تیم ملی به من هیچگاه اطمینان نشد. این اطمینانی که در باشگاه به من شد در تیم ملی نشد.
* آدم انتقادپذیری هستید؟
- فنی و منطقی باشد هستم.
* دو، سه بار در تیم ملی درون دروازه ایستادید اما نمایشی که ارائه کردید چندان خوب نبود.
- نه قبول ندارم. من یک بازی با سوریه بود که بازی کردم و دقیقه 90 گل خوردیم. کاسیاس دیدید چه گل بدی از اتلتیکو مادرید خورد؟ ببخشید همه گلرهای تیم ملی چند بازی به آنها فرصت دادند؟ ولی من تنها یک بازی فرصت داشتم و با یک اشتباه بیرون نشستم. اگر به تست باشد باید 10 بازی به میدان بروم. کاسیاس مگر کم کسی است؟ او سالهاست در رئال است، با او در یک فصل به گونهای رفتار شد که یک بازی دروازهبان بود و یک بازی دروازهبان کس دیگری بود، نتیجهاش را دیدید؟ اعتماد به نفس از کادرفنی به بازیکن انتقال پیدا میکند. یک نکتهای را هم بگویم بد نیست که در تیم ملی اگر پشتت گرمتر باشد بد نیست. باید یک ذره پشتت گرمتر باشد.
* یکی از مثالهایی که الان خاطرم هست در بازی تیم المپیک ایران و چین بود که مایلی کهن سرمربی ایران بود. ایران آن بازی را باخت و انتقادات زیادی از حضور تو در آن بازی شد.
- قبول دارید که آن بازی اولین بازی ملی من بود؟ میدانید یک عده آدم بخاطر یک نفر آدم که بازی نمیکرد، بازی نکردند؟ بعد همان عده در سفر به لائوس با آن آدمی که بازی نکرد به آقای دادکان گفتند که سرمربی را عوض کن و بعد از اینکه برگشتیم مربی تیم عوض شد؟ بعدش هم بازی آسانی با چین که نداشتیم. ما یک هیچ جلو بودیم که علیزاده یک پنالتی داد و یک بر یک شد. دو گل دیگر را هم خیلی مقصر نبودم اما عدهای بعدا گفتند که چون این اولین تجربه طالبلو بود باختیم.
* در بازی ایران - کره قرار شد برای ضربات پنالتی به زمین بروی. البته شاید سابقه درخشانت در پنالتیگیری دلیل این مسئله بود.
- در تمرینات پنالتی هم شرایط من خیلی خوب بود. رودباریان هم وضعیت بدی نداشت اما نظر قلعهنویی این بود که من در آن لحظات به میدان بروم. من فکر میکنم که کارم را هم انجام دادم و یک پنالتی هم گرفتم و اگر ما پنالتیهایمان را گل میکردیم صعود میکردیم. فراموش نکنید که ما در پنالتی عقب افتادیم. مهدی مهدویکیا پنالتیاش را گل نکرد بعد پنالتی آنها گل شد و بعدش هم خطیبی پنالتی را گل نکرد و بار زیادی روی دوش من افتاد. یک چیز جالب هم بگویم، من اصلا گرم نکردم و به میدان رفتم. کادرفنی نمیخواست روحیه رودباریان در ادامه بازی خراب شود و من با آقای بوستانی به رختکن رفتم و کمی گرم کردیم. من سی ثانیه در زمین بودم و کار واقعا سخت بود چراکه من در جو بازی خیلی نبودم.
* فصل بعد مرفاوی از استقلال رفت و حجازی سرمربی تیم شد. کمی از شخصیت ایشان بگو.
- همه میدانند که چقدر ایشان شخصیت خاص و محبوبی داشتند. اما اینکه گفته میشود ایشان با برخیها روابطش خوب نبود، به ایشان ربطی نداشت. یعنی خود ناصر خان نبود و برخی از دور و بریهای ایشان باعث میشدند که با یکی خوب باشد یا خوب نباشد. ناصر خان فرد سالم و سادهای بود و این دو خصیصه باعث شد برخی از دور و بریهایش میخواستند بیشتر به خودشان کمک کنند تا به ایشان. حرفهایی به ایشان میزدند که به ضرر استقلال و ناصرخان شد.
* مثالی هم میتوانی بزنی؟
- بله، مثل میگفتند که برخی از بازیکنان برای آقای قلعهنویی بازی میکردند و برای شما بازی نمیکنند. اصلا از این حرفها نبود، یکیاش خود من. برخیها با عنوان دوست بدترین خنجرها را به ناصرخان زدند. خیلی روشن بود که چرا در آن سال اتفاقاتی برای تیم میافتاد. ما مثل سال اول حضور قلعهنویی تغییرات زیاد داشتیم، بازیکنانی را هم گرفته بودیم که در پستهای مهم قرار داشتند مثل هافبک دفاعی. ما سان جان را گرفتیم اما میدیدید که پولادی و منتظری هم گاهی اوقات آنجا بازی میکرد و این درحالی بود که سالها در آنجا فکری، حسین کاظمی و یدالله اکبری به میدان رفته بودند. همه چیزهایی که به ما در آن فصل لطمه زد فنی بود.
* یعنی رد میکنید مسائلی خارج از بحث فنی در نتیجه نگرفتن آن تیم موثر بود؟
- بله به طور قطع رد میکنم. به خاطر اینکه وقتی نتیجه حاصل نمیشود این حرفها مطرح میشود. وقتی نتیجه نمیگیرید اختلاف نظرها ایجاد میشود. دوست دارم از دکتر نوروزی بپرسید که بازی اولمان جلوی استقلال اهواز دست من چه اتفاقی برایش رخ داد؟ کتف من کش آمد و تا بازی دوم مقابل ملوان من اصلا تمرین نکردم. بازی با ملوان دست من را نوروزی بست و کل شعاع حرکتی دست من بیست سانتی متر هم نبود.
* فکر نمیکنی نداشتن یک ذخیره خوب به تو و تیم در آن سال لطمه زد؟
- نه. اینکه در بازی با ملوان نامداری درون دروازه نایستاد به دلیل تازه وارد بودن او بود و دیدید که در بازی با پیکان او درون دروازه ایستاد. حتی بازی با شیرین فراز هم او درون دروازه ایستاد.
* خودت اشاره کردی که در آن سال به حجازی میگفتند برخی بازیکنان آدمهای قلعهنویی هستند. همین اتهام راجع به خودت هم بود. مثلا در بازی با سایپا، استقلال بازی خیلی ضعیفی را انجام داد و حتی توپ را تا میانههای میدان نمیتوانست به راحتی ببرد، در آن دیدار این مسئله مطرح شد که شما کم کاری کردهاید.
خود شما میگویید تیم به سختی توپ را به میانه میدان میبرد، تقصیر من دروازهبان چیست؟ در ثانی فرض بگیریم من آدم قلعهنویی باشم. کجا جز استقلال با آقای قلعهنویی بودم؟ من مس، سپاهان و تراکتورسازی با ایشان بودم؟ گفتم که زمان خیلی چیزها را ثابت میکند. من صبرم در این مسائل زیاد است. خاطرتان هست که ناصر خان بعد از مدتی مدیرفنی شد و فیروز کریمی سرمربی تیم شد. ایشان یک بار گفتند جنسمان جور نبود و به نظرم حرف درستی را زدند. ما در آن سال در چند پست ضعف داشتیم. در بازی با نفت آبادان با نتیجه بدی باختیم و آقای فیروز کریمی آن کار را انجام میدهند (دواندن بازیکنان استقلال در زمین مسابقه). من همان شب در یک برنامه تلویزیونی حاضر میشوم و میگویم دیگر به استقلال برنمی گردم. فتحاللهزاده و چند نفر دیگر وسط کار را گرفتند و خلاصه من به تیم برگشتم اما اصلا تمرین نکردم و به اصفهان رفتیم. با ذوب آهن در جام حذفی بازی داشتیم و کار به پنالتی رسید و من از چهار پنالتی، سه پنالتی را گرفتم. ما در طول بازی اصلا شرایط خوبی نداشتیم و تنها رفته بودیم که با مساوی کار را به پنالتی بکشانیم. بعد هم با راه آهن بازی داشتیم که مشابه همین اتفاقات افتاد، ما در بازی نتوانستیم ببریم و کار به پنالتی کشید. مگر قلعهنویی سرمربی تیم بود که من بخواهم پنالتی را به خاطر او بگیرم؟ این حرفها ساخته پرداخته برخی از ذهنهای مریض دور ناصر خان بود. وقتی هم که یک چیز را مدام به یک نفر بگویید، او آرام آرام باور میکند. در استقلال و پرسپولیس توقع این است که همه بازیها را ببرید. وقتی هدف گذاری قهرمانی باشد و در اواسط فصل از آن دور شوید، تیم از هم میپاشد. یک نکته دیگر هم اینکه همان سال قلعهنویی در دو بازی آخر جام حذفی سرمربی شد اما در مقابل فولاد ما واقعا مشکل داشتیم و باز هم با پنالتی صعود کردیم. این نشانه چیست؟ نشان از ضعف تیم در برخی پست هاست. واقعا چه فرقی کرد؟ ما زمان کریمی هم این مشکل را داشتیم و در زمان قلعهنویی هم مشکل سرجایش بود.
* کمی درباره حرکت فیروز کریمی در بازی با صنعت نفت صحبت کن. حرکتی که از سوی خیلیها محکوم شد.
- اول اینکه اصلا به من نگفتند که جریمه است. گفتند که چون بازی بعدیمان سه روز دیگر است، ریکاوری را همینجا انجام میدهیم. ما هم برگشتیم به زمین ولی بعدا فهمیدیم که تماشاگران چیزهایی گفته بودند و آقای کریمی هم یک مقدار ... ( حرفش را میخورد) در کل حرکت جالبی نبود. اما جالب است که بعدا گفتند ما میخواستیم ریکاوری کنیم و بازهم منکر حرفهایشان شدند.
* جلوتر برویم. فصل بعد قلعهنویی سرمربی استقلال بود.
- یک نکته یادم رفت که بگویم، وقتی آقای مرفاوی بعد از قلعهنویی سرمربی تیم شد، شاکله و اسکلت اصلی تیم ما حفظ شده بود. مرفاوی خودش هم کمک آقای قلعهنویی بود و به همین دلیل همان مسیر قبلی را ادامه میدادیم ولی وقتی آقای حجازی سرمربی شد، به غیر از تغییرات فنی، جا به جایی های زیاد هم داشتیم. برای جا انداختن این زمان زیادی نیاز داشتیم و این زمان زیاد، باعث شد که بازیهای اول را از دست بدهیم و نهایتا نتوانستیم در ادامه کار را جبران کنیم. ما در ترکیه اردو داشتیم و در آنجا خیلی خوب بودیم. آنقدر خوب بودیم که ناصرخان میگفت هیچ تیمی به دروازه تیم ما هم نمیرسد. ما سه چهار سال در یک بستر کار میکردیم و چون جوان بودیم شکل گرفته بودیم، با آمدن حجازی و کریمی آنها تفکرات فنی دیگری داشتند و برای جایگزین کردن این تفکرات زمان نیاز بود. قلعهنویی که آمد، پازلها را بار دیگر چید و مرتب کرد. متاسفانه ذهن های مریض به خاطر اینکه به آنها باج نمیدادم یک سری حرفها را درست کردند. به هرحال من پست مهم دروازهبانی استقلال را چندین سال بود که در دست داشتم و خیلیها از این بابت ناراحت بودند چراکه منافعی گیرشان نمیآمد.
* چرا شفافتر نمیگویی؟
- دیگر از این شفافتر؟ نمیخواهم به عقب برگردم، اما زمان خیلی چیزها را نشان میدهد. تا همین الان هم خیلی چیزها مشخص شده است. برای من هواداران استقلال مهم هستند. آنها خیلی چیزها را میدانند.
* بعد از قهرمانی در لیگ برتر بار دیگر مرفاوی سرمربی استقلال شد. در این باره صحبت کن.
- ابتدای آن فصل خوب بود اما اواخرش کابوسوار شد. فکر میکنم ده هفته نخست کلا سه گل خورده بودیم که یکی از آنها هم پنالتی بود. حتی باخت هم در آن ده هفته نداشتیم. بعد از آن به کرمان رفتیم و دو بر یک را بردیم. مس چند سالی بود در کرمان نباخته بود. من در آن دیدار خیلی خوب کار کردم و بعد از آن بازی آقای محمدی مصاحبه کرد و گفت که من با این وضعیت در استقلال نمیمانم و جوان نیستم که نیمکت نشین باشم، هفته بعدش اسامی را خواندند و دیدیم که آقای محمدی دروازهبان است.خیلی بهم برخورد. اعتراض هم کردم. در آن بازی دو بر یک از استقلال اهواز جلو بودیم که سه بر دو باختیم. بعد از این بود که اختلافات شکل گرفت و روی روحیه من تاثیر گذاشت. همیشه کاسیاس را دوست داشتم و به لحاظ زندگی ورزشی هم خیلی بهم شباهت داریم. البته من شبیه او هستم، من 19 ساله بودم که در استقلال بازی کردم و او هم در همین سن برای رئال مادرید بازی کرد. خوب است که الان شرایطش خوب شده و انشاءالله قرار است شرایط من هم خوب شود (باخنده).
* کمی قبلتر به علی علیزاده اشاره کردی و آن اسپک تاریخی که یک پنالتی در داربی به پرسپولیسیها داد. خیلی از کسانی که اعتقاد به تعیین نتیجه داربی از قبل دارند به آن صحنه معمولا استناد میکنند. چنین چیزی صحت دارد؟
- من در داربیهایی که بودم چنین چیزی را ندیدم. کار علیزاده یک اتفاق بود. خیلی اوقات آدم کاری را ناگهانی و ناخودآگاه انجام میدهد. به خود من تا به حال کسی نیامده بگوید که باید گل بخوری تا بازی مساوی شود. به هرحال پست من یک پست حساس است و اگر بنا به تبانی هم باشد باید با من در میان گذاشته شود.
* خاطرم هست که مازیار زارع پیش از زدن همان ضربه پنالتی آمد و چیزی به تو گفت. مدعیان تبانی حتی به آن هم استناد میکنند و میگویند که زارع به تو گفت که فلان جا نپر (باخنده).
- متاسفانه این نگاههای سطحی در ایران زیاد است. من شب قبل از بازی به نامداری گفتم که اگر زارع پنالتی بزند، من سمت چپ میپرم. جالب است که در بازی یادم رفته بود و دسترسی هم به نامداری نداشتم که به من این مسئله را یادآوری کند. آنقدر فشار روی آدم در داربی زیاد است که فراموش میکنید چه تصمیماتی داشتید. اتفاقا چند وقت پیش مازیار را دیدم و به من گفت من بعد از ضربه فهمیدم چه اشتباهی کردم و شانس آوردم که آن طرف نپریدی. (با خنده) بعدش هم این کسانی که از این حرفها میزنند درباره پنالتیای که از شیری گرفتم و برگشتش را کلاه کج به گل تبدیل کرد چه میگویند؟ حتما میگویند قرار بوده من دفع کنم و کلاه کجا گل بزند تا مساوی شود؟ (باخنده)
* بعد از رفتن مرفاوی از استقلال، چرا با این که از وضعیتت در استقلال ناراضی بودی، از این تیم جدا نشدی؟
- اتفاقا تصمیم گرفتم از استقلال بروم. من چند پیشنهاد خیلی خوب هم داشتم اما آقایان مظلومی، فریبا، فتحاللهزاده و فکری به من زنگ زدند و خاطرم هست که مظلومی به من گفت بمان و به من کمک کن. پارسال به تو بد کردند. الان خیلیها جدا شدند و دستم خالی است. حتی آقای امیری مرا به دفتر امیدوار رضایی برد و آنجا گفتند تو بزرگ تیم هستی و بازیکنان حرفت را میخوانند. نگذار برهانی و دیگران بروند. من هم به خیلی ها زنگ زدم که بمانید و این درحالی بود که اصلا شرایط مالی تیم هم خوب نبود. جالب است که من هنوز از آن زمان طلبکارم. با این حال آن چه فصل گذشته رخ داد، در آن فصل هم اتفاق افتاد. همان حرفهایی که دوره ناصر خان بود به مظلومی هم گفتند. به او گفتند که من در باند فلانی هستم. آقای مظلومی مرا شب بازی کشید کنار و گفت مثل دوره قلعهنویی برای من بازی کن. آخر این چه حرفی است؟
* ناراحت شدی؟
- خیلی. اصلا برای من این صحبت قابل هضم نیست. در آن فصل اواسط فصل بود که خواستم به استیل آذین بروم اما گفتند که بازیهای آسیایی داریم و صلاح نیست که تیم را ترک کنی. بمان و کمک کن و از این حرفها و من هم ماندم. اما فصل بعدش اتفاق جالبی افتاد. من با استقلال قرارداد داشتم اما به من گفتند که به یک شرایط در استقلال بمان و آن هم اینکه باید امضا کنی که در صورت نیمکت نشینی هم اعتراض نکنی. من هم گفتم که کاملا معلوم است که تیم چقدر فنی بسته میشود! شما از کجا میدانید؟ شاید بهتر از رقیبانم تمرین کنم؟ اگر نگاهتان فنی است که نباید از این حرفها بزنید. البته برخی چیزهای دیگر هم رخ داده بود که میخواستند مرا هرچه سریع تر از تیم دور کنند.
* به خاطر همان فکری که راجع به تو داشتند؟
- نه، من منبع درآمد آنها را به مدت نه سال یا ده سال تعطیل کرده بودم. آنهایی که از این آوردن و بردن بازیکن پول درمی آوردند. البته برخیها چند سال بود که میخواستند از استقلال بروم. هرچه بلد بودم را در زمین فوتبال بلد بودم. آمدم ببینم آنها چه میکنند اما تمرکز داخل زمینم بهم خورد.
* قبول داری که در یکی دو سال آخر حضورت در استقلال طالبلوی همیشگی نبودی؟
- خوب اذیتم کرده بودند. من شش بازی می نشستم بیرون و یک بازی می رفتم داخل تیم. وقتی میگویم یک تیم به دنبال رفتن من از استقلال بود دلیل دارم. یک عده از رسانههای خاص که این آدمها داخلش دست داشتند، هر هفته مینوشتند استقلال مشکل دروازهبانی دارد و این درحالی بود که ما باخت نداشتیم و کمترین گل خورده را داشتیم. زمان خود مظلومی در کرمان نزدیک بود سه چهار گل بخوریم اما مساوی کردیم و خود مظلومی بعد بازی به من گفت که تو بازی را برای من درآوردی. از آن طرف میدیدیم که از استیل آذین 5 گل خوردیم. آیا نباید دروازهبان عوض میشد؟ پس چرا نشد اما وقتی ما یک هیچ می باختیم و من دروازه بان بودم، بازی بعد روی نیمکت بودم. با روحیه و اعصاب من بازی کردند. من کی در استقلال رقیب نداشتم؟ از برومند بگیرید و بیایید جلو.
* اما یک چیزی هم هست و آن هم اینکه گاهی اوقات میشنیدیم که خود تو با رقبایت رابطه خوبی نداری.
- مثلا؟
* مثلا گفته میشد تو با رحمتی در سر تمرین حتی باهم سلام علیک هم ندارید!
- مگر همه باید با هم سلام علیک داشته باشند؟ یا باهم روابط خانوادگی داشته باشند؟ دوم هم اینکه من وقتی یک سری چیزها را میبینم، چرا باید اینکار را بکنم؟
* الان شما این مسئله را میگویید، منِ مخاطب که این چیزها را نمیدانستم، فکر میکنم که تو از داشتن رقیب خوشحال نمی شوید.
- اگر من دوست نداشتم رقیب داشته باشم، چرا همیشه یک رقیب در کنارم بوده است؟ اگر میخواستم رقیب نداشته باشم در قراردادم مینوشتم که نباید رقیب داشته باشم. مگر برخیها اینکار را نکردهاند؟
* بگذریم، برویم سال گذشته، به راه آهن رفتی که به تیم ملی برسی اما اتفاقاتی افتاد که نشد. از رفتن به این تیم پشیمان نیستی؟
- من از سایپا و چند تیم دیگر پیشنهاد داشتم اما میخواستم به خاطر این که در اوایل زندگی متاهلی ام بود، میخواستم تهران باشم و به پیشنهاد آقای ابراهیمزاده پاسخ دادم و به راهآهن رفتم. اما شرایط اصلا آنطور که میخواستم پیش نرفت. من میخواستم به جام جهانی برسم اما وقتی وارد رقابتها شدیم یک چیزهایی دیدم و اتفاقاتی افتاد که ... ( بازهم حرفش را میخورد). من شبهای عید از کسانی که میتوانم بگذرم، میگذرم. آقای ابراهیم زاده هم از کسانی بود که میتوانست به من کمک بزرگی کند اما ضربه سنگینی به من زد. با این حال شب عید به او مسیج تبریک دادم و از او گذشتم. با این حال این را میخواهم بگویم که اگر بازی کردن یا نکردن مشکلم بود، همان بازی اول که نیمکت نشین شدم اعتراض میکردم نه هفته بیستم. واقعا چیزهایی دیدم که به غیر از اینکه برای خودم سخت بود، برای بازیکنان دیگر هم دیدم چه اتفاقاتی رخ میدهد. ما الان تجربه خوبی داریم اما جوانان با دیدن رفتارهای بد یک نفر راهشان عوض میشود.
* دوست دارم بخشی از صحبتمان را به تیم ملی فعلی اختصاص دهیم. چه توقعی از این تیم دارید؟
- متاسفانه به تیم ملی ایران اطمینان کمی وجود دارد. نباید توقع زیاد داشت و نباید ناامید بود. واقعا کار سختی پیش روی داریم و مسئولیت زیادی گردن با تجربههای تیم مثل نکونام وجود دارد. کسانی مثل تیموریان و صادقی که تجربه جام جهانی قبلی را هم دارند می توانند موثر باشند. من امیدوارم نتیجه بگیریم. من فکر میکنم اگر خوب فوتبال بازی کنیم و مردم از آن لذت ببرند، خارج از نتیجه به دست آمده میتوانیم خودمان را موفق بدانیم.
* خودت میدانی که نگرانیهای زیادی را در حول و حوش دروازه تیم ملی میبینیم.
- من فکر میکنم همین نگرانیها میتواند به تیم ملی ضربه بزند. ما چقدر دروازهبانان تیم ملی را حمایت کردهایم؟ ما چقدر به احمدی قوت قلب دادهایم؟
* قبول دارم که حداقل در مورد احمدی خیلی جو بدی وجود داشت. خصوصا قبل از آن سه بازی منجر به صعود ما فضای خیلی تلخی برای او ایجاد شده بود.
- من میخواهم بگویم همین مسائل بود که بازیکنان را به لحاظ روحی روانی اذیت میکرد. به بازیکنان باید اطمینان کنیم که به ما اطمینان کنند. همه بازیکنانی که در برزیل هستند میخواهند کمک کنند. ما هم که در آنجا نیستیم میتوانیم با انگیزه دادن و انرژی دادن به آنها کمک کنیم.
* بهترین دوست فوتبالی طالبلو؟
- واقعا دوستان خوب زیاد فوتبالی دارم که نمیتوانم یک نفر را اسم ببرم. با خیلی از بازیکنان فعلی استقلال رفاقت دارم و حتی رفت و آمد خانوادگی هم داریم. خسرو حیدری، برهانی، منتظری و رحمان احمدی خیلی روابط خوبی دارم.
* دلت برای رحمان احمدی در آن سه بازی آخر که هجمه بزرگی ایجاد شده بود، نسوخت؟ خودت را جایش گذاشتی؟
- خدا را شکر رحمان سربلند بیرون آمد. مطمئنا فشار زیادی را تحمل میکرد. این فشار باعث شد که ریسک حضور او جواب دهد و دریافتهای خوبش در بازی با کره نشان از تواناییهای او داشت. به خود او هم گفتم که از موفقیتش خوشحالم و دیدن شادی مردم پس از صعود از همه چیز با ارزشتر است. فکر کنم یارانه ها چند برابر هم شود تا این حد خوشحال کننده نخواهد بود. من در سرعین بودم که صعود کردیم و خیلی خوب بود وقتی میدیدید در همه جای این کشور از این شرایط لذت بردند.
* تلخترین و بهترین خاطره وحید طالبلو؟
- دوره قبل که جام جهانی نرفتیم خیلی تلخ بود. نشستیم بازی عربستان و کره شمالی را دیدیم. خیلی حس بدی بود که حذف شدیم. بهترین هم حضورم در جام جهانی 2006 بود.
گفتوگو از خبرنگار ایسنا، علی غفار
متافوتبال - دو بازیکن استقلال دیدار برابر العین را از دست دادند.
متافوتبال - خرید جدید استقلال ،مجوز بازی دریافت میکند.
متافوتبال - بازی رفت استقلال و پیکان را به یاد بیاورید؟ استقلال تیمی بود گویا هنوز شکل نگرفته، با لشکری از مصدومان و تمرین نکردهها، تمریناتی که دیر شد، سوپرجامی که برگزار نکرد.
متافوتبال - پاتوسی، وینگر اهل آفریقای جنوبی استقلال که به تازگی به این تیم پیوسته باید با ۹ بازیکن استقلال برای حضور در ترکیب اصلی رقابت کند.