به گزارش خبرنگار ورزشی خبرگزاری تسنیم، تیم ملی فوتبال ایران در دومین دیدارش در جام جهانی برزیل به مصاف آرژانتین رفت و فراتر از انتظار ظاهر شد. شاگردان «اجنبی چشم آبی» عملکردی از خود نشان دادند که حتی میتوانست لقب شگفتی جام جهانی را به خود بگیرد. تساوی برابر تیم سوم رنکینگ فیفا. نتیجهای که حتی آرزوی تیمهایی است که رتبهای بهتر از رتبه چهل و سوم ایران دارند. همه چیز خوب پیش میرفت تا اینکه لیونل مسی، آلبی سلسته را نجات داد و در دقیقههای آخر بازی گل پیروزی تیمش را به ثمر رساند.
این شکست اما کام مردم ایران را تلخ نکرد و به قول یکی از همین افراد « این بار واقعا چیزی از ارزشهایمان کم نشد» چرا که ایران هم موقعیت گلزنی داشت و هم موقعیتهای ستارگان فوتبال دنیا را مهار کرد. همین بازی خوب بهانهای شد تا خیابانهای شهر تهران پس از یکسال و پنج روز، یعنی همان روزی که شکست کرهجنوبی در سئول جواز حضور ایران در برزیل را امضا کرد، دوباره شاهد حضور مردم و شادی آنها باشد.
صدای سوت پایان بازی داور صربستانی آغازی بود برای بیداری شبانه تهران. از میدان ولیعصر مردمی که پرچم ایران را در دست گرفته بودند؛ با سوت و جیغ و شادی سوار بر خودروها و موتورهای خود خیابان ولیعصر را پر کرده بودند و میرفتند. معلوم نبود کجا، فقط خوشحال بودند و میرفتند.
کمی بالاتر، سر خیابان زرتشت بر خلاف ساعات پایانی شبهای معمول و دقیقا شبیه زمانی که قیمت بنزین گران میشود پر بود از موتورهایی که باکشان را پر میکردند تا با خیال راحت به خوشحالیشان بپردازند. بازار تک چرخ زدنها و موتورسواری بدون دست آنها هم داغ بود.
«بیب بی بی بییب»، این صدای شیپور ممد بوقی در وسط استادیوم آزادی نبود بلکه صدای آژیر خودروی آتشنشانی بود که جای خالی او را در میان مردم پر کرده بود. از جرثقیلی که برای پروژه متروی ولیعصر آن حوالی بود و حالا در خیابانها راه افتاده بود هم نمیشد گذشت. به خصوص آن چند نفری که بالای آن ایستاده بودند و خوشحالی میکردند.
یکی از کسانی که کفزنان و خوشحال خیابان ولیعصر را بالا میرفت، چنان ذوقی در صدایش بود که انگار آرژانتین را شکست داده باشیم. میگفت: خوب بازی کردیم و به خاطر همین خوشحالم. انشاءالله بوسنی را شکست میدهیم و صعود میکنیم. مرسی از بچهها که ما رو خوشحال کردن. دست کیروش هم درد نکنه با این تیمی که درست کرد.
یک نفر دیگر میگفت: از بازی که تیم ملی انجام داد راضیام. با غیرت ایرانی جلوی آرژانتین بازی کردیم و میدانم دو گل به بوسنی میزنیم و از گروهمان صعود میکنیم. آخ اگه ضربه سر قوچاننژاد گل میشد. داور هم مقصر بود. پنالتی ایران را نگرفت.
در میان همین گفتوگو بود که یک نفر سوار بر موتور میگفت: اگر بازی با همون نتیجه مساوی تموم میشد این مردم چه کار میکردن؟
در میان جمعیتی که هم جوان بین آنها دیده میشد و هم پیرزنی که روی موتور فرزندش نشسته بود؛ بودند کسانی که تا همین امروز دایره به دست در اتوبوسهای شرکت واحد میگشتند پی یک قران و دو زار. آنها هم دیشب همگام با جمعیت شده بودند ولی این بار شاد مینواختند و مردم را همراهی میکردند. در این شلوغیها اما همه شاد نبودند. مردی که هر شب به این امید به خیابانهای تهران میزد تا کیسهی کهنهاش را از ضایعات پر کند و بفروشد گوشهای نشسته بود و شاید پیش خودش میگفت که ایکاش زودتر خیابانها خلوت شود و او هم به کارش برسد.
مردمی که ولیعصر را تا فاطمی، بعد تا مطهری و یا تا هر جایی که حوصلهشان قد میداد میرفتند. گهگاه گریزی به خاطرات دور و شب پیروزی برابر آمریکا در جام جهانی 98 میزدند و گاه کنایهای نثار داور بازی با آرژانتین میکردند و از تمجید هوش سرشار مسی که توانست در دقایق آخر تیمش را نجات دهد هم کم نمیگفتند. در میان تمام حرفهایشان اما حرف از امید بود. امید به یک اتفاق جدید در تاریخ فوتبال ایران و صعود به جامجهانی. حالا یک ملت منتظرند آرزویی که تا همین چند روز پیش دستنیافتنی بود را در لباس واقعیت ببینند. منتظر روز چهارشنبه و رویارویی با بوسنی و هرزگوین تا این بار به جای شکست شیرین، از صعودی دلچسب خوشحال باشند.