متافوتبال - نام کاملش این است: «محمدعلی کریمیپاشاکی». یک سوپرستاره که نظیرش را به این زودیها نخواهیم دید. فوتبالیست کاملی بود اما همیشه به این متهم میشد که از تمرین کردن فراری است
به گزارش متافوتبال و به نقل از خبرورزشی، امروز سالروز خداحافظی علی کریمی از مستطیل سبز است... جادوگر فوتبال آسیا برای همیشه از فوتبال خداحافظی کرد و یک سالی است که به این موضوع عادت کرده ایم.
نام کاملش این است: «محمدعلی کریمیپاشاکی». یک سوپرستاره که نظیرش را به این زودیها نخواهیم دید. فوتبالیست کاملی بود اما همیشه به این متهم میشد که از تمرین کردن فراری است، با این حال در یکی از بهترین لیگهای جهان فوتبال بازی کرد و اگر یک مصدومیت بیموقع و «لعنتی» گریبانگیرش نمیشد، شاید با پیراهن بایرنمونیخ و در اوج درخشش رسانهای از فوتبال خداحافظی میکرد.
قاتل بزرگ در زمین سبز
جادوگر، مارادونای آسیا، شماره 8 فراموش نشدنی و... اینها یکسری از لقبهایی است که کریمی دریافت کرد. پرسپولیسیهای قدیمی او را ریوالدو میدانستند و تبریزیها به او لقب جذاب «پاشا» داده بودند. متولد 17 آبان ماه سال 1357 در شهری اطراف کرج. او در زمین بازی میتوانست در یک لحظه توپ را بگیرد، همه را دریبل بزند و حریف را تحت تأثیر قرار دهد. اینها، هنری است که حداقل در آسیا کمتر بازیکنی از آن بهره میبرد اما کریمی بدون اینکه مدرسه فوتبال برود، این استعداد خدادادی را داشت. او یک دریبلزن و بازیساز ذاتی بود و مثل قاتل بالفطره، میتوانست هر مدافعی را در زمین بازی با دریبلهایش به «قتل» برساند. چه مدافعانی که مقابلش آنقدر دریبل خوردند که خسته شده و پست بازیشان را عوض کردند. چه مربیانی که به خاطر بازیسازیهای کریمی، دستهایشان را بالا بردند. اینها، فقط تعاریف سادهای است که به کمک کلمات از بازی علی کریمی در زمین بازی میدیدیم اما این همه زندگی حرفهای او نیست.
تو چقدر متفاوتی آقای جادوگر!
شک نکنید او متفاوتترین چهره فوتبال ایران است. شاید علی پروین، شاید علی دایی، شاید کریم باقری، شاید خداداد عزیزی، شاید منصور پورحیدری یا خیلیهای دیگر به ذهنتان خطور کند اما نه! هیچ کدام از آنها «علی کریمی» نمیشوند. نیمی از آنچه جادوگر را با بقیه متمایز میکند، اتفاقات زندگی او خارج از زمین فوتبال است. کریمی یک ایدهآلگرای کامل بود و با هیچ بینظمی یا بیقانونی یا بیعدالتی کنار نمیآمد. همین شد که از خودش یک چهره بزرگ ساخت و حالا یکی از جذابترین (هنوز زود است با جرأت بگوییم محبوبترین) چهرههای فوتبال در نگاه مردم است. شهرت او نه با پول بهدست آمد و نه با صرفاً هنرنماییاش در زمین بازی، جادوگر آسیا، وقتی «علی کریمی» شد که نشان داد ذاتش با سایر آدمهای این فوتبال متفاوت است. هرگز سعی نکرد از نردبان دیگران بالا برود و هیچ وقت نخواست سرش را مقابل زور و قدرت دیگران خم کند. کسی نتوانست با مصاحبههایش، چهره کریمی را در نگاه مردم مخدوش کند زیرا کسی که با قلب خود مشهور میشود، از قلب آدمها بیرون نمیرود.
مرد همیشه زمستانی
فوتبال برای آدمهایی مثل علی کریمی، همیشه پُر است از بارش برف. این انگار یک قانون شده برای فوتبالیستهایی که دوست دارند به خاطر مردم زندگی کنند نه به خاطر پول یا جایگاه. کریمی هم اینطور بود. زندگی فوتبالیاش همیشه تحت تأثیر اتفاقاتی بود که خودش رقم میزد. او بود که باید تصمیم میگرفت، کسی نمیتوانست این «شیر» را رام کند مگر با عدم دخالت در کارهایش. کریمی حالا دیگر نسبت به گذشتهاش فرق کرده اما هرگز به صورت کامل عوض نشد. جایگاه مربیگری تیمملی و دستیاری مرد بزرگی به نام کارلوس کروش، پیراهن تیمهای قطری که پولهای میلیاردی میدهند، پیراهن پرسپولیس و قرارداد بسیار خوب با باشگاه استیلآذین و خیلی چیزهای دیگر را داد تا نشان دهد اهل مماشات نیست. او علی کریمی است و نه هیچ چیز دیگر. فلزِ درونش، غیرقابل تبدیل بود و همیشه مثل یک الماس میدرخشید؛ جذاب اما بینهایت سرسخت!
بازخوانی یک نامه احساسی
یک سال از روز خداحافظی کریمی گذشت...
درست در روز 29 تیرماه سال 1393 بود که علی کریمی با نوشتن نامهای، رسماً از دنیای بازی در زمین چمن سبز خداحافظی کرد و دوره جدیدی از زندگی ورزشیاش شروع شد. بازخوانی بخشی از این نامه حالا و بعد از یک سال جالب است:
این بازیکن از راهآهن و یکی، دو تیم دیگر پیشنهاد داشت اما ترجیح داد از فوتبال خداحافظی کند.
جادوگر در ابتدای نامهاش نوشت: «میخی بر دیوار کوبیدم و کفشها را آویختم» و ادامه داد: «خداحافظی همیشه تلخ و ناگوار است. جدایی از عشقی که تار و پود وجودت را در تصرف دارد، کار آسانی نیست. یک بار صرفاً تحت تأثیر خداحافظی غریبانه مهدویکیا تصمیمی احساسی گرفتم و فضای اندوهبار آن همه بیاعتنایی مرا از فوتبال بیزار کرد و خود را در پایان دیدم. هرچند همین تصمیم احساسی و عجولانه باعث شد تا برخیها همه چیز را تمام شده بدانند و مرا با دست خود به مسلخ ببرند.» در بخش دیگر نوشت: «از این پس هوادار متعصب برای تیم محبوبم پرسپولیس و تیمملی کشورم خواهم بود. دوست دارم و این را وظیفه خود میدانم از تمامی سروران و مهرآفرینانی که مرا از یک فوتبال خیابانی به میادین جهانی همراهی و مساعدت نمودند، تشکر کنم.» جادوگر یک تقاضا هم داشت: «از مردم میخواهم اشتباهات و خطاهای این حقیر که در مقاطعی موجب آزردگیخاطر، نگرانی و رنجش احساسات پاکشان شده، بخشیده و مورد عفو قرار دهند.»
نامه سراسر احساسات کریمی اینطور ادامه یافت: «من، علی کریمی هرچه دارم، بعد از خدا از فوتبال و محبت مردم است که البته هرگز خود را شایسته این همه محبت و لطف نمیدانم چرا که در حقیقت قهرمان واقعی این مرز و بوم، آنهایی هستند که به خاطر آرامش من و امثال من از آسایش و جان خود گذشتند تا این آرامش و آسایش نصیب ما شود. از همینرو درود و سپاس به شهدا و جانبازان راه وطن و آزادی.»
او در مورد پرسپولیس هم حرفهایی داشت: «از اینکه نتوانستم با پیراهن تیم محبوبم پرسپولیس، فوتبال را ترک کنم، اصلاً ناراحت نیستم زیرا این اتفاق عجیبی نیست. هرگز تن به بازی خداحافظی که متأسفانه در فوتبال ما نوعی حرکت تشریفاتی، تبلیغاتی و بعضاً ریاکارانه است، نخواهم داد.» و در نهایت: «با خداحافظی از فوتبال تمامی حوادث و حاشیههایش را هم در همان زمین خاک کرده و آنچه در این مسیر برایم پیش آمده را تنها چالشها، رقابتها و احساسات منطقی میدانم و بالاخره کلام آخر باز با هواداران که همواره برایم اهمیت بالایی داشته و خواهند داشت: شما همیشه در قلب من خواهید بود. از احترامی که طی این سالها نسبت به من داشتهاید، لذت بردم و سپاسگزارم. سرانجام باید از این خاک رفت، خوشا آن که پاک آمد و پاک رفت.»
قصه هنوز تمام نشده
گفتا من آن « ترنجم» که اندر جهان نگنجم
سال گذشته در همین روز بود که علی کریمی فوتبال را بوسید و کنار گذاشت تا پیشکسوت شود. او میکوشید با پیراهن پرسپولیس از فوتبال خداحافظی کند اما لجبازیهای مرد شماره یک سرخپوشان یعنی علی دایی تمامی نداشت و به کریمی فرصت نداد تا برای یک نیمفصل هم شده، به پرسپولیس برگردد و با پیراهنی که قلبش را به لرزه میانداخت، فوتبال را بگذارد روی طاقچه خاطراتش. کریمی از نظر آنهایی که به خوبی او را میشناسند، چیزی فراتر از یک بازیکن است. کرشمههای ساق او شاید ما را برای دقایقی به آسمان برده باشد اما چه وقتها که حسرت نبودنش در فوتبالمان را خوردیم. حالا خاطراتش را مرور کنید؛ آن پسربچه بداخلاق که میتوانست از این دروازه تا آن دروازه آتش به پا کند، یک نابغه ذاتی بود. بیرون از زمین هم چنین میکرد، همه چیز باید از سر راهش برداشته میشد. کریمی کارهایی انجام میداد و حرفهایی میزد که ثابت کند با همه آدمهای این فوتبال فرق دارد. رفتارهایی که گاهاً دیگران را آزار میداد اما هرگز از محبوبیتش نکاست. کریمی هرچه دلش خواست، میکرد و باز محبوبتر میشد؛ یک جای کار میلنگید. بله! کریمی به اوج محبوبیت رسید چون هرگز در زندگیاش فیلم بازی نکرد، به دنبال سیاهنمایی و سوءاستفاده از جایگاهش نبود، مجیز هیچکس را نگفت و مثل مردم عادی، از اتفاقات کوچک مثل یک پیروزی پرسپولیس بینهایت شاد میشد. او شاید احساساتیترین بازیکن فوتبال ایران باشد که به خاطر غم بزرگ مهدی مهدویکیا در روز خداحافظی، فوتبال را برای 4، 5 ماه کنار گذاشت. امروز، یک سالی میشود که از خداحافظی جادوگرِ قصه ما گذشته اما چه کسی میداند در آینده چه اتفاقی میافتد. او علی کریمی است؛ سوپرستارهای که هر لحظه ممکن است شما را سورپرایز کند. داستان فوتبالش به اتمام رسید اما قصه او هنوز ادامه دارد. کریمی باید مثل همان الماسی باشد که مصطفی دنیزلی یکی از محبوبترین مربیان تاریخ باشگاه پرسپولیس در موردش گفت: «الماس تیم من». او باید برگردد و همه ما را سورپرایز کند. باید به کلاس مربیگری برود، باید روزی به باشگاهی که دوستش دارد، بیاید و ثابت کند یک پرسپولیسی واقعی است. یکی از آنها که هرگز سنگرشان را ترک نمیکنند. شاید اصلاً این غزل حافظ متعلق به کریمی باشد: «گفتا من آن ترنجم، که اندر جهان نگنجم...»
همه چیز در مورد کریمی
جاودانههایی که از یاد نمیروند
حالا دیگر علی کریمی از زمین سبز فوتبال خداحافظی کرده و فقط میتوانیم برای نسلهای آینده، قصههایش را بگوییم: «یکی بود، یکی نبود... روز 17 آبان 1357 یدا... کریمی صاحب سومین فرزندش شد. نامش را محمدعلی گذاشت و آرزو کرد ستاره اقبال فرزندش در آسمان بدرخشد. بعدها با پدرش و برادرش فرشید به ورزشگاه آزادی رفت و همانجا آرزو کرد یک روز بتواند پیراهن پرسپولیس را به تن کند. مادرش حوریه آببند آرزو میکرد علی یا پزشک شود یا مهندس تا به مردم کشورش خدمت کند اما همه زندگی علی بود و یک توپ فوتبال. تا سال سوم راهنمایی، پسرک کرجی یک دانش آموز ممتاز بود که مدام مورد تمجید معلمانش قرار میگرفت اما مثل خیلی دیگر از پسرها، وقتی به دبیرستان رسید، دچار افت شدید تحصیلی شد و وقتی دیپلم را گرفت، تحصیلات را برای همیشه کنار گذاشت. درخشش در مدرسه باعث شد مثل برادر بزرگترش فرشید به باشگاه نفت تهران کشیده شود. سپس برای سایپا در رده نوجوانان بازی کرد و در نهایت به فتح تهران رفت. روزهای سختی برایش بود زیرا به اجبار باید تهران تا کرج را میرفت و برمیگشت، آن هم به خاطر فوتبال. دو سال بازی برای فتح، کارت پایان خدمت را برای کریمی به ارمغان آورد. در کنار فوتبال، فوتسال هم بازی میکرد و آنقدر خوب بود که به عنوان یک ستاره جوان از سوی تماشاگران مورد تشویق قرار میگرفت. سال 75 با علی دایی در سالن گیشا به خاطر عبور دادن توپ از میان پاهای شماره 10 تیمملی درگیری شدیدی داشت، بعد هم در سال 77 به همراه تیم فتح قهرمان فوتسال جام رمضان شد، همان سالی که در فینال با استقلال بازی کردند و چه جنجالی که به وجود نیامد. آن ستاره تازهنفس، شهریور سال 77 برای اولین بار مقابل پلیاکریل اصفهان به میدان رفت و 3 ماه بعد به تیمملی دعوت شد. او همزمان بازیکن تیم امید بود که در یک بازی مقابل ویتنام، تورو کامیکاوا داور سرشناس ژاپنی را به خاطر یک بیعدالتی در تصمیمگیری هل داد و یک سال از فوتبال محروم شد. در بازگشت به پرسپولیس، قهرمانی سالهای 78 و 79 را با این تیم تجربه کرد اما در هر دو سال، برای رسیدن به قهرمانی در آسیا، او و پرسپولیس کم آوردند و سوم شدند. باشگاههای پروجای ایتالیا و اتلتیکومادرید اسپانیا به فکر جذب کریمی افتادند اما علی به بهانه نزدیکی به خانواده، تصمیم گرفت به باشگاه الاهلی امارات برود، آن هم با عقد قراردادی بسیار بالا. 4 سال از عمر بازی کریمی در الاهلی گذشت که باشگاههای زیادی مشتریاش شدند؛ رئالمادرید، المپیک مارسی، هرتابرلین، یوونتوس، آ.ث. رم، هامبورگ و بایرنمونیخ که علی بالاخره بایرن را انتخاب کرد و اردیبهشتماه 84 به این تیم پیوست.
میگفتند کریمی برف مونیخ را نمیبیند و خیلی زود محو میشود اما او از همان هفتههای ابتدایی در ترکیب بایرن به میدان رفت و در کنار بزرگانی چون میشائیل بالاک، سباستین دایسلر، دمیکلیس، شواین اشتایگر، زی روبرتو، مهمت شول، روی ماکای، اولیور کان و... بازی کرد تا اینکه در هفته بیستوچهارم بوندسلیگا، درست وقتی داشت بهترین بازیهایش را برای بایرن به نمایش میگذاشت از ناحیه استخوان نازک نی دچار شکستگی شد. با این حال قراردادش را تمدید کردند تا یکسال دیگر در آلمان بماند اما دوری از ایران برایش سخت بود و به همین علت به لیگ قطر رفت آن هم در حالی که از موناکوی فرانسه و لوانته اسپانیا پیشنهاد داشت. حضور در القطر تنها ناکامی بزرگ کریمی بود زیرا او در این باشگاه قهرمان هیچ جامی نشد و این برای اولین بار در زندگی کریمی پیش میآمد. در پایان فصل کمیته ملی المپیک قطر که اجازه نقل و انتقال بازیکنان خارجی در لیگ این کشور را داشت، کریمی را از القطر به السیلیه فرستاد اما او دیگر نمیخواست بماند و پس از انجام دو بازی، به تهران برگشت. او از لیگهای ژاپن، آمریکا و امارات پیشنهاد داشت اما در فصل هشتم به پرسپولیس پیوست و در اولین باری که برای این تیم به میدان رفت، 100هزار تماشاگر را به ورزشگاه آزادی کشاند تا استقبال بینظیری داشته باشد. او در این زمان با علی دایی باز هم اختلاف نظر پیدا کرده بود و از تیمملی کنار گذاشته شد اما انگیزههایش در لیگ، بینظیر بود. در دربی دوباره گل زد و مقابل ابومسلم هتتریک کرد. در فصل نهم، عباس انصاریفرد او را از لیست پرسپولیس به شکل سؤالبرانگیزی کنار گذاشت تا عادل کلاهکج به جمع سرخپوشان بپیوندد! به همین علت، کریمی مجبور شد به استیلآذین برود، تیمی که متعلق به حسین هدایتی بود. در دیدار مقابل پرسپولیس، دو پاس گل داد تا بهترین بازیکن میدان شود اما اخراج شد و در لحظه اخراج، پیراهن استیلآذین را از تن درآورد تا پیراهن پرسپولیس که زیر پیراهن استیلآذین پوشیده بود را به هواداران حاضر در ورزشگاه نشان دهد. در پایان فصل، میتوانست به باشگاه لسآنجلس گالکسی برود و همبازی دیوید بکام شود اما ترجیح داد در ایران بماند. اواسط فصل دوم حضورش در استیلآذین به خاطر اختلاف نظر شدید با مصطفی آجورلو مدیرعامل وقت این باشگاه از استیلآذین جدا شد و به باشگاه شالکه آلمان پیوست آن هم در 32 سالگی. استیلآذین هم به لیگ یک سقوط کرد. در سال 90 پس از 5 دقیقه مذاکره با حبیب کاشانی به پرسپولیس برگشت و عنوان گلزنترین هافبک لیگ یازدهم را از آن خود کرد. فصل کابوسوار پرسپولیس بود اما کریمی با بازیهایش، دل هواداران را برد. در فصل دوازدهم با قراردادی سفیدامضا در پرسپولیس ماند اما مدام با مانوئل ژوزه و محمد رویانیان مدیرعامل وقت باشگاه درگیری داشت. در پایان فصل دوازدهم، پرسپولیس که در لیگ نتایج خوبی کسب نکرده بود، در فینال جامحذفی نیز مقابل چشم بیش از 100 هزار تماشاگر خود مقابل سپاهان شکست خورد تا در روز خداحافظی مهدی مهدویکیا، کریمی نیز از فوتبال خداحافظی لفظی کند. البته او باز هم برگشت و چون علی دایی نگذاشت به پرسپولیس برگردد، راهی تراکتورسازی شد تا یک فصل بسیار خوب در کنار تبریزیها داشته باشد. سال قبل، همین موقعها بود که کریمی در انتظار یک اشاره از سوی علی دایی بود تا به پرسپولیس برگردد اما انگار دایی مغرورتر از این حرفها بود که بگذارد کریمی در پرسپولیس از فوتبال خداحافظی کند. کریمی نیز درست در روز 29 تیرماه سال 1393 با نوشتن نامهای، برای همیشه از فوتبال خداحافظی کرد. یک خداحافظی واقعی...!
جادوگری برای تمام فصول
حضور در تیم ملی تمام آرزوهای کریمــــی
علی کریمی از سال ۱۳۷۷ توسط منصور پورحیدری به تیم ملی دعوت شد و اتفاقات زیادی را پشت سر گذاشت. خودش همواره میگفت حضور در تیم ملی، مهمترین آرزویش بوده و به همین علت 4 دوره جام ملتها، 4 دوره مقدماتی جام جهانی و یک دوره حضور در جام جهانی را با پیراهن تیم ملی تجربه کرده و زیر نظر مربیانی چون پورحیدری، طالبی، بلاژویچ، ایوانکوویچ، قلعهنویی، دایی، قطبی و کروش در تیم ملی بازی کرده است. او پس از جواد نکونام و علی دایی با 127 بازی ملی، سومین بازیکن تاریخ تیم ملی فوتبال ایران به شمار میرود که در مدت حدود 16 سال موفق شد ۳۸ گل ملی به ثمر برساند. علی دایی و کریم باقری در گلهای زده بالاتر از کریمی قرار دارند. ۲۱ مهر ۱۳۷۷ و در حالی که ۱۹ سال و ۱۱ ماه و ۵ روز سن داشت، نخستین بازی ملی خود را مقابل تیم ملی کویت انجام داد اما نخستین گل ملی خود را در ۲۸ آذر ۱۳۷۷ و نهمین بازی ملیاش مقابل همین کویت به ثمر رساند در حالی که در تورنمنت بازیهای آسیایی آن سال، مدافع چپ بود و در نهایت به قهرمانی رسید. پیشرفت کریمی ادامه داشت تا اینکه در مقدماتی جام جهانی 2002 به عنوان یکی از بهترین بازیکنان قاره آسیا انتخاب شد و درست زمانی که تا یک قدمی صعود به این دوره بودیم، همه چیز تغییر کرد اما کریمی صاحب لقب «جادوگر آسیا» از سوی مهمترین رسانههای آسیا و حتی جهان شد. در بهمن ماه سال ۱۳۸۰ در بازی با تیم ملی اسلواکی برای اولین بار بازوبند کاپیتانی تیم ملی را بر بازو بست و در همان دیدار هتتریک کرد تا انگیزههایش را ثابت کند. همچنین در جام ملتهای آسیا ۲۰۰۴ با زدن ۵ گل آقای گل مشترک مسابقات شد. او در دیدار دوستانه ایران و آ.اس.رم ایتالیا تکنیک خود را به رخ فوتبال اروپا کشید و مورد توجه باشگاههای ایتالیایی از جمله یوونتوس قرار گرفت. کریمی با بازیهای درخشان خود یکی از ارکان صعود ایران به جام جهانی ۲۰۰۶ آلمان بود.
در جام جهانی نیز از سوی مجله ورلدساکر عنوان مهمترین بازیکن ایران را در اختیار داشت اما به علت یک مصدومیت قدیمی هرگز نتوانست در حد و اندازههای خود بدرخشد. سال 2006 برای کریمی سال بدی بود، اختلافاتش با علی دایی در اردوی تیم ملی اوج گرفت، از جام جهانی خیلی زود کنار رفت، علیه برانکو مصاحبه مهمی انجام داد و گفت کسان دیگری به جایش تصمیم میگیرند و در بازگشت به بوندسلیگا ناکام ماند و چهرهای عاصی از خود بر جای گذاشت. در بازی با ازبکستان (جام ملتهای 2007) برای صدمین بار پیراهن تیم ملی فوتبال ایران را بر تن کرد و یک سال بعد به خاطر انتقادات شدید از فدراسیون فوتبال ایران از حضور در تیم ملی محروم شد.
کریمی فدراسیون کفاشیان را بیبرنامه خواند و اعلام کرد فوتبال ایران با شرایط کنونی رو به عقب در حال حرکت است. مدتی بعد، کریمی با فشار مردم و دخالت چهرههای سیاسی بخشیده شد اما علی دایی او را به تیم ملی دعوت نکرد تا آتش اختلافات این دو مجدداً شعلهور شود.
کریمی در همان سال، از مجموع 4 بازی ابتدایی فصل برای پرسپولیس 5 گل به ثمر رساند تا فشار رسانهها بر دایی که سرمربی تیم ملی بود برای دعوت از کریمی افزایش یابد. بالاخره دایی، نام علی کریمی را در لیست دعوت شدهها به اردوی تیم ملی گذاشت اما این بار کریمی با انتشار نامهای اعلام کرد به تیم ملی نمیآید. با اخراج علی دایی و حضور افشین قطبی روی نیمکت تیم ملی، کریمی برگشت و ایران فقط یک گام تا صعود فاصله داشت که به خاطر یکسری مسائل عجیب، در آخرین دقایق بازی مقابل کره جنوبی دروازهمان توسط «پارک جیسونگ» باز شد و از صعود به جام جهانی 2010 بازماندیم. کریمی که حسابی تحت تأثیر این اتفاقات قرار گرفته بود، مدتی از تیم ملی دور ماند اما توسط کارلوس کروش به تیم ملی دعوت شد با این شرط که بازوبند کاپیتانی در اختیار جواد نکونام قرار بگیرد! جادوگر فوتبال آسیا اعتقاد داشت حقش است به جام جهانی 2014 همراه تیم ملی برود اما در عین ناباوری، کارلوس کروش نامی از کریمی در لیست خود قرار نداد تا آخرین امیدهای شماره 8 از بین برود. آخرین اتفاق نیز جالب بود؛ قبل از شروع جام ملتهای آسیا، کریمی توسط کروش این بار به عنوان مربی تیم ملی دعوت به همکاری شد ولی همکاری طرفین زیاد طول نکشید زیرا به دلیل آنچه سهلانگاری فدراسیون فوتبال در عقد قرارداد با دستیاران کروش و درگیریهای داخل تیم خوانده شد، کریمی از همکاری با تیم ملی عذرخواهی کرد، وسایلش را جمع کرد و دو ساعت قبل از پرواز تیم ملی به استرالیا، اردو را برای همیشه ترک کرد.
متافوتبال - یحیی گلمحمدی، سرمربی تیم فوتبال پدیده شهرخودرو به انتقاد از سازمان لیگ پرداخت و برنامهریزی مسابقات لیگ برتر را بودار توصیف کرد.
متافوتبال - مهاجم كروات سرخپوشان در چهارمين بازي خود براي پرسپوليس همچنان نتوانسته گلزني كند تا انتقادات زيادي را سمت خود ببيند.
متافوتبال - فریم به فریم صحنههای مشکوک داوری این دیدار را مرور میکنیم.
متافوتبال - پرسپوليس روز چهارشنبه در اولين ديدار خود در آغاز نيم فصل دوم ليگ برتر به مصاف پديده خواهد رفت.