متافوتبال - روزنامه هفته صبح در شماره اخیرش گفتوگوی جالبی با عادل فردوسیپور انجام داده که متن آنرا در ادامه میخوانید.
به گزارش متافوتبال و به نقل از روزنامه هفت صبح، در این سالها بعضی از سلبریتیها دست به قلم شدند، داستان نوشتند، دلنوشته چاپ کردند، مشقهای شاعریشان را روی کاغذ ریختند یا سراغ آثار خارجی رفتند و زباندانیشان را به رخ کشیدند. در این میان البته بودند کسانی که در این عرصه هم خوش درخشیدند اما معدود بودند و عادل فردوسیپور یکی از آنهاست. او سال 89 سراغ کتابی رفت که خیلیها گمان کردند فقط دربارهی فوتبال است، در حالی که «فوتبال علیه دشمن» فراتر از اینها بود و در کنار این فراگیری، درباره فوتبال هم بود. نویسنده، سایمون کوپر، 22 کشور جهان را گشته بود و در روایتی اندیشمندانه و در عین حال جذاب و ساده، زمینهای خاکی تاریخ را پابهتوپ رفته بود. در واقع نویسنده توپ را از مستطیل سبز بیرون آورده بود و به زمین سیاست و تاریخ و فرهنگ انداخته بود. رد نگاه مترجم اینجاست که نمود پیدا میکند؛ جایی که میفهمی از سر تفنن کتاب دست نگرفته یا برای دست و پا کردن حیثیتی در این عرصه سراغ ترجمه نرفته. از آن سال به بعد، کتابی دیگر هم با نظارت عادل فردوسیپور به چاپ رسید با عنوان «کتاب جامع فوتبال» که کار مرد محبوب فوتبالمان در آن، کم و بیش فقط نظارت بود. اما عادل امسال به کمک دوستانش (بهزاد توکلی و علی شهروز) کتابی دیگر ترجمه کرد که بیشتر از کتاب قبلی اقبال داشت. «هنر شفاف اندیشیدن» نوشته رولف دوبلی با ترجمه عادل و دوستانش اردیبهشت امسال از سوی نشر چشمه چاپ شد و در عرض مدتی کوتاه (کمتر از ده ماه) به چاپ دهم رسید. این کتاب از آن دست آثاری است که بعد از چند صفحه مطالعه آن را زمین نخواهید گذاشت؛ پر از مثالهای نغز و خواندنی درباره اشتباههای بشریست؛ 99 خطایی که من و شما شبانهروز در حالا انجام دادنشان هستیم و چه بسا ناخواسته چشم بر رویشان بستهایم. رولف دوبلی مینویسد: «پاپ از میکلآنژ پرسید: "راز نبوغت را به من بگو. چگونه مجسمه داوود، شاهکار تمام شاهکارها، را ساختی؟" جواب میکلآنژ این بود: "ساده است. هر چیزی را که داوود نبود تراشیدم." بیا صادق باشیم. ما بهدرستی نمیدانیم چه چیزی عامل موفقیت ماست. نمیتوانیم بهدقت بگوییم چه چیزی خوشحالمان میکند. ولی با قاطعیت میتوانیم بگوییم چه چیزی موفقیت و شادیمان را نابود میکند... شفافاندیشی و زیرکانه عمل کردن به معنای بهکارگیری شیوه میکلآنژ است: بر داوود تمرکز نکن. به جای آن، بر هر چیزی که داوود نیست تمرکز کن و آن را بتراش. در مورد ما: تمام خطاها را کنار بزن. در این صورت شفافاندیشی ظاهر میشود.» (ص 314) این چند خط ساده اما عمیق را از کتاب نقل کردیم تا بگوییم چرا باید این کتاب را خواند.
شما با «فوتبال علیه دشمن» کار ترجمه را شروع کنید. در این کتاب، فوتبال حضور داشت اما مناسبات آن با سیاست، تاریخ، جامعه و فرهنگ عمومی بیشتر به چشم میآمد و حتا مهمتر بود. اما در ترجمه دومتان یعنی همین کتاب «هنر شفاف اندیشیدن» رفتهاید سراغ یک حوزه دیگر که اصلاً ارتباطی با فوتبال ندارد. با این مقدمه میخواهم بدانم بنا به چه شیوهای کتابی را برای ترجمه دست میگیرد؟ درباره نحوه انتخاب کتابی که ترجمه میکنید بگویید.
درباره کتاب اول (فوتبال علیه دشمن) بگویم که من مدتی دنبال یک کتاب فوتبالی خوب میگشتم و این کتاب را یکی از دوستان به من داد و خواندم و خیلی خوشم آمد و ترجمهاش کردم. در این حد فاصل، یعنی از سال 89 به این سمت، یک کتاب دیگر هم چاپ کردم که البته کار من در این کتاب نظارت بر ترجمه بود؛ «کتاب جامع فوتبال». و دنبال کتاب خوب هم در این مدت بودم. هم خودم جستوجو میکردم و هم گفتم برایم بگیرند ولی کتاب فوقالعادهای که چشمم را بگیرد ندیدم و دستم نرسید. تا اینکه بهمن پارسال، عموی همان کسی که «فوتبال علیه دشمن» را برایم آورده بود، کتابی دیگر برایم آورد به نام «هنر شفاف اندیشیدن» که خیلی برایم جذاب بود و واقعا خوشم آمد. چون بهمنماه هم بود و سریع میخواستیم کتاب را به نمایشگاه کتاب برسانیم، سریع با دو تا از دوستان دیگر دستبهکار شدیم و ترجمه کردیم. در واقع دلیل اصلی همین بود که گفتم؛ خیلی از این کتاب خوشم آمد.
پس لزوما مطالعه شما منحصر به کتابهایی درباره فوتبال نیست؟
نه. کتاب خوبی به دستم برسد میخوانم و این کتاب هم خیلی مرا جذب خودش کرد و در نتیجه کاملاً ناخواسته رفتم در یک حوزه دیگر ترجمه کردم.
فکر میکنم دلیل استقبال مردم از «هنر شفاف اندیشیدن» فراگیری آن باشد. به هر حال «فوتبال علیه دشمن»، عنوانی فوتبالی را با خودش یدک میکشید. هرچند صرفاً درباره فوتبال نیست و به مباحث تاریخی و سیاسی و جامعهشناختی حول محور فوتبال میپردازد. اما به هر حال مخاطبانی که از محتوای این کتاب خبر نداشتند احتمالا حدس میزدند فقط درباره فوتبال است و برای همین هم نسبت به «هنر شفاف اندیشیدن» کمتر از آن استقبال کردند. الان «هنر شفاف اندیشیدن» به چاپ دهم رسیده؛ آن هم در عرض یک سال. در حالی که «فوتبال علیه دشمن» در این چند سال چند بار چاپ شده. در واقع میخواهم بگویم مخاطب «هنر شفاف اندیشیدن» خیلی گستردهتر از «فوتبال علیه دشمن» است و شاید به همین خاطر هم فروشش بیشتر بوده.
بله. ولی من کماکان میگویم «فوتبال علیه دشمن» کتاب بسیار خوبی بود و دلم میخواست این کتاب هم به اندازه «هنر شفاف اندیشیدن» خوانده شود. هرچند چاپ ششم «فوتبال علیه دشمن» هم تمام شده و به چاپ هفتم میرسد.
اما خب هفت چاپ در چند سال با ده چاپ در یک سال به هر حال تفاوت دارد.
بله خب. «هنر شفاف اندیشیدن» هفت هشت ماهه به چاپ دهم رسید و «فوتبال علیه دشمن» در عرض چهار پنج سال به چاپ هفتم رسیده. البته باز هم میگویم «فوتبال علیه دشمن» کتابی فوتبالی نیست؛ بیشتر کتابی اجتماعی-سیاسی است.
قبول دارم. کتاب فوقالعادهای است که فوتبال در آن بیشتر شبیه نخ تسبیحی است که مباحث مختلف سیاسی و اجتماعی و غیره را به هم متصل میکند. ضمن اینکه شیوه روایی سایمون کوپر در این کتاب هم انصافاً جذاب و خواندنی است. اما خب «هنر شفاف اندیشیدن» قطعا مخاطبان بیشتری را پوشش میدهد و شاید بشود آن را در حوزه کتابهای روانشناسی عمومی طبقهبندی کرد. برای کسانی که نخواندهاند کمی درباره محتوای آن بگویید.
اگر بخواهم خلاصه درباره این کتاب بگویم باید اینطور بگویم که این کتاب درباره خطاهای واضحی صحبت میکنم که همه ما در طول شبانهروز در زندگی مرتکب میشویم؛ شاید نسبت به این انجام بعضی از این خطاها آگاهی نداشته باشیم، شاید هم داشته باشیم اما باز در حال تکرارش باشیم. در واقع معرفی یکسری خطاهایی است که ما در زندگی مرتکب میشویم و اصلاً اینطور نیست که بیاید برای جلوگیری از این خطاها نصیحت کند یا راهکار ارائه بدهد. اصلاً اینطور نیست. از این 99 خطایی که در این کتاب اسم برده فکر میکنم همه ما حداقل سی چهل تای آنها را در زندگی مرتکب میشویم و درگیر آنها هستیم. این کتاب آمده این خطاها را معرفی کرده و به نظرم شاید یکی از دلایلی که عوام و خواص از این کتاب خوششان آمده و با آن ارتباط برقرار کردهاند به خاطر زبان سادهای است که نویسنده آن را در این کتاب به کار گرفته و مفاهیم را بیشتر در قالب مثالهای ملموس مطرح کرده. تا جایی که دکتر شیری و دکتر خانبانی، استادان رشته روانشناسی دانشگاه شهید بهشتی، این کتاب را به عنوان کتاب درسی برای دانشجوهایشان معرفی کردهاند. اما در عین حال من فکر میکنم با اینکه یکسری از این کتاب به عنوان یک کتاب آکادمیک یاد میکنند ولی طوری نوشته شده که یک آدم معمولی با تحصیلات معمولی هم بهراحتی با آن ارتباط برقرار میکند. و شاید یکی از دلایلی که باعث شده این کتاب با استقبال مواجه شود – غیر از مسائل دیگری که به فروش آن کمک کرده – همین باشد. یکی دیگر از دلایل استقبال مردم از این کتاب هم همین نقل قولهای شفاهی و دهان به دهان راجع به این کتاب است.
بله. سنت شفاهی تبلیغ کتاب دستکم در ایران بیشتر از هر شیوهی دیگری موثر است. اکثر کتابهایی که به چاپهای متعدد رسیدهاند، بواسطه پیشنهاد کتابخوانها و مردم به همدیگر، به چاپهای بالا رسیدهاند. فقط این را هم بگویید که چرا سه نفره ترجمه کردید؟
این کتاب را اواخر بهمن پارسال خواندم و میخواستم چاپ آن به نمایشگاه کتاب برسد. وقت خیلی کم بود. در اسفند هم درگیر برنامههای «نود» بودم. از دو تا از دوستان دانشگاه شریف کمک گرفتم که....
بعد آمدید و زبان کتاب را یکسان کردید...
بله. در چاپ اول و دوم یک بار این کار انجام شد و بعد از نمایشگاه هم برای چاپ چهارم یک بار دیگر برای یکدست کردن متن روی آن کار کردم.
حرف آخر اینکه میدانستید کتاب «فوتبال علیه دشمن» به شکل غیرقانونی و در قالب پی. دی. اف. روی اینترنت قابل دانلود است؟
راستش چیزهایی شنیده بودم. متأسفانه از این اتفاقات عجیب و غریب کلا در ایران زیاد میافتد.
و خب اگر بخواهم سورپرایزتان کنم باید بگویم که کتاب جدیدتان هم در حال حاضر به شکل غیرقانونی در اینترنت موجود است!
به به! (خنده)
آقای فردوسیپور، متأسفانه در حال حاضر با معضل دانلود غیرقانونی در انواع محصولات فرهنگی مواجه هستیم. یعنی از سینما گرفته تا موسیقی و کتاب. یک مقدار هم کافیست محصول فرهنگی مورد نظر شهرتی پیدا کند تا میزان دانلود آن چندبرابر شود. مثلا درباره کتاب کافیست به چند چاپ برسد تا به شکل غیرمجاز، بدون در نظر گرفتن حق مؤلف و ناشر، آن را بردارند و پی. دی. اف. کنند و روی فضای مجازی بگذارند.
برای خود من یکی که ورق زدن کتاب هنوز خیلی لذتبخشتر است از مطالعه آن پای کامپیوتر. من خودم اگر قرار باشد کتابی را بخوانم، ترجیح میدهم آن را ورق بزنم و در حال و هوای بوی کاغذ و سرب باشم.
البته خیالتان راحت که با این پیشنهاد باعث نمیشوید کتابتان را دانلود نکنند!
بله؛ اینکه صد در صد! همین حالا خیلیها دیگر روزنامه نمیگیرند و میروند از روی سایت مطالب آن را میخوانند اما من اینطور نیستم. ضمن اینکه بگویم روزنامه شما را هم هر روز میخوانم و اگر قرار باشد یک روزنامه در روز بخوانم، آن روزنامه قطعا «هفت صبح» است.
متافوتبال - فردوسی پور می گوید باید تلاش کنند تا مردم شبکه های ماهواره ای را نبینند.
متافوتبال - عادل فردوسی پور در گزارشی برای مجله ورلد ساکر، به راهیابی ایران به جام جهانی و نقش کیروش اشاره کرد.
متافوتبال - عادل فردوسی پور مجری و تهیه کننده برنامه نود به خاطر درگذشت عطاءالله بهمنش، استاد مسلم عرصه گزارشگری و تفسیر ورزشی یادداشتی نوشته که متن آن به شرح زیر است:
متافوتبال - عادل فردوسیپور برنامه «نود» را دوشنبه این هفته از نزدیکترین فاصله به تیمملی در ورزشگاه آزادی برگزار میکند.