مردان پشت پرده ورزش ایران به روایت تاریخ شفاهی آنها از دهه ۶۰ می آیند


شنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۵ ۱ ۴۶۸
متافوتبال - در حوزه ورزش اسناد مکتوبی که ما را با آن چه پیش از این گذشته آشنا کند بسیار کم داریم. فقر در این زمینه چنان است که باید دل سپرد به روایت هایی که شنیده می شود و تاریخ شفاهی.

به گزارش متافوتبال و به نقل از مجله دنیای فوتبال، در حوزه ورزش اسناد مکتوبی که ما را با آن چه پیش از این گذشته آشنا کند بسیار کم داریم.

فقر در این زمینه چنان است که باید دل سپرد به روایت هایی که شنیده می شود و تاریخ شفاهی. در این میان اوضاع ورزشی در دهه شصت بسیار مبهم است اما می توان – و باید – چراغ در دست گرفت و در پی آن چه رخ داده و بر این ورزش رفته چنان کند و کاو کرد که حقیقت عیان شود.

روایت های تاریخ شفاهی ورزش در این مقطع چنان شگفت و تلخ است که گاه باورت نمی شود این قصه های پر غصه واقعیت دارد. انقلاب اسلامی وقتی پیروز شد آن قدر دغدغه وجود داشت که ورزش با حکمی شفاهی به مرحوم حسین آقای فکری سپرده شود. او که از چکیده های ورزش بود خوب می دانست چگونه می شود سازمان تربیت بدنی را اداره کرد. حسین آقای فکری در هر رشته گروهی از مدیران باشگاه ها، روسای هیات ها، پیشکسوتان  (از میان بازیکنان، مربیان و داوران) و استخوان خرد کرده ها را جمع کرد و بدون آن که نام امروزی مجمع بر این جمع بنهد از اینان برای انتخاب رئیس فدراسیون مربوطه رای خواست. نتیجه نه فقط برای سال ابتدای پیروزی انقلاب که طی آن تمام نهاد ها و نظامات قانونی در هم ریخته بود، بلکه با متر و معیار همین امروز و بعد از ۳۷ سال عالی بود.فوتبال به ناصر نوآموز رسید، کشتی به محمد علی صنعتکاران، وزنه برداری به منوچهر برومند و دو میدانی به ایزد پناه. نتیجه کار رونق ورزش بود. اما ناگهان ماجراها شروع شد. حسین فکری از ورزش رفت و جای خود را به مردی داد که با دولت موقت و جبهه ملی نزدیکی داشت. شاه حسینی آمد. او موسس باشگاه بوستان بود که در شنا، والیبال و بسکتبال پر آوازه بود. حسین جبارزادگان مربی والیبال و بسکتبال بوستان بود و دسته دسته بازیکن برای تیم ملی می ساخت. محل باشگاه بوستان روبروی ورزشگاه امجدیه بود که اینک تبدیل شده به پارکینگ!

شاه حسینی از جنس ورزش بود، اما حالا انقلاب به ورزش رسیده بود و او قبل از هر کاری باید در برابر حرف های کسانی مقاومت می کرد که نگاهی غیر ورزشی به ورزش داشتند. به طور مثال برخی دانشجویان دانشکده ورزش که تحت تاثیر افکار مائو قرار گرفته بودند به او ایراد می گرفتند چطور در روزهایی که زاهدان از آب شرب کافی محروم است استخر ورزشگاه امجدیه را پر از آب کرده است!؟ عده ای دیگر از آنها طرحی را علم کردند برای تیم های ملی، آنها می گفتند حضور در تیم ملی نباید فقط بر اساس قابلیت های ورزشی باشد. تیم ملی باید به صورت سهمیه ای از تمام اقوام ایرانی تشکیل شود، یعنی بدون توجه به این نکته که در آن روزها فوتبالیست خوب آذری یا کرد یا لر یا بلوچ یا … داریم باید یازده مرد تیم ملی فوتبال بر اساس قومیت شان انتخاب شوند!

شاه حسینی بسیار مقاومت کرد، او اگر چه به یک تفکر سیاسی وابسته بود اما قبل از آن دلبسته ورزش بود و هر چه انرژی داشت صرف کرد تا چنین افکاری به ورزش وارد نشود. اما او قبل از ورود ورزش ایران به دهه شصت از ریاست سازمان تربیت بدنی و کمیته ملی المپیک کنار رفت تا آنهایی وارد شوند که بعد ها دیدیم با ورزش ایران در دهه شصت چه کردند.

دوران طرح های عجیب

مصطفی داوودی معلم ورزش بود و از یاران نزدیک شهید رجایی. او ابتدا رئیس ورزش آموزشگاه ها شد و سپس به ریاست سازمان تربیت بدنی رسید. در آن روزگار مردانی وارد ورزش ایران شدند که تا امروز در ورزش ماندگارند، فارغ التحصیلان مدرسه عالی ورزش. ماجرا به قبل از پیروزی انقلاب اسلامی باز می گردد. برای سال های طولانی در رژیم قبل دانشسرای مقدماتی و عالی معلم تربیت می کرد، از جمله معلم ورزش. پیش از برگزاری بازی های آسیایی تهران تصمیم گرفته می شود با تاسیس مدرسه عالی ورزش برای این المپیک آسیایی کادرسازی انجام شود. امثال امیدوار حاتمی، رئیس سابق کمیته داوران والیبال آسیا و مهدی رشیدپور، سرپرست تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی ۱۹۷۸ آرژانتین در میان نخستین مدرسان مدرسه عالی ورزش بودند. کار مدرسه عالی ورزش اما با پایان بازی های آسیایی تهران تمام نمی شود . فعالیت ها ادامه پیدا می کند. در جریان مبارزات برای پیروزی انقلاب اسلامی ، مدرسه عالی ورزش در اعتصابات مربوط به ورزش و دانشگاه های ورزش پیشرو و پرچمدار بود. بخشی از فارغ التحصیلان آن مدرسه که بعد از سال ۸-۵۷ رفته بودند سراغ معلمی ورزش و اعتقاداتی آرمانگرایانه داشتند با حضور مصطفی داوودی وارد بدنه ورزشی شدند. به عنوان مثال رضا قرخانلو که بعدها در دهه هشتاد رئیس کمیته ملی المپیک شد در محله جوادیه و در مدرسه بهمن معلم ورزش بود . آنها در آن سال ها بی ادعا بودند.

یکی دیگر از این فارغ التحصیلان نصراله سجادی دفاع وسط سابق هما بود که در دوران مصطفی داوودی رئیس ورزش آموزش و پرورش تهران شد. در این دوران بود که طرح های عجیب و غریب به ورزش آمد. به طور مثال در ورزش آموزشگاه ها طرح بازی با شلوار گرمکن و پیراهن آستین بلند در سرتا سر کشر به اجرا گذاشته شد. طرح ۲۷ ساله ها که می گفت بازیکنان بالای ۲۷ سال نباید در تیم ملی بازی کنند یا طرح ۵۲ ساله ها برای مربیان که بر طبق آن مربیان ۵۲ سال به بالا بازنشته می شدند از جمله طرح های این دوران است. برای ورزش بانوان طرح ۱۴ ساله ها و برای ورزش تمام کشور طرح منطقه ای کردن ورزش( به جای برگزاری لیگ با شگاه ها، ورزش کشور به مناطقی دسته بندی و این مناطق با یکدیگر بازی می کردند) رونمایی شد. علی محمد مرتضوی که بعد ها به اتحادیه فوتبال ایران آمد و معلم ورزشی به نام بشیری (که رئیس تربیت بدنی منطفه ۱۲ بود) در کنار امثال سجادی از جمله مغزهای متفکر ورزش در آن دوران بودند. انجمن فارغ التحصیلان ورزش از همین سال ها بود که نطفه بست و از دل آن ده ها بلکه صد ها تکنوکرات ورزشی خلق شد

اولین رئیس غیر ورزشی

سال ۱۳۶۱ بود که نخستین رئیس غیر ورزشی سازمان تربیت بدنی منصوب شد. اسماعیل داوودی شمسی مردی بود که کار تشکیلاتی و ساختاری می دانست و راه و رسم اداره کردن یک تشکیلات وسیع در اندازه های ورزش ایران را بله بود. اما او ورزش نمی دانست. او بسیار کوشید که از اهالی ورزش استفاده کند. یکی از مشاوران نزدیک او که یک روحانی به نام معین شیرازی بود مسئول تشکیل نخستین اتاق فکرهای ورزش ایران بعد از پیروزی انقلاب شد. اما این کوشش ها چندان با توفیقی همراه نبود. در عوض فارغ التحصیلان مدرسه عالی ورزش توانستند جای پای خود را محکم تر از قبل کنند. به عنوان مثال علی محمد مرتضوی مدیر کل تربیت بدنی استان تهران شد و در تهران به گونه ای مقررات شکل می گرفت  که معلم های ورزش (همان ها که از مدرسه عالی ورزش آمده بودند) صاحب فرصت های بهتری می شدند. در این دوران بو که سجادی به ریاست فدراسیون فوتبال رسید، قبل از او داوودی شمسی در یک دوره سه ساله چهار رئیس فدراسیون را عوض کرد!

روایتی از مدیریت سازمان تربیت بدتی در آن دوران است که شنیدن دارد. گفته می شود در پایان یکی از سال ها بخش قابل توجهی از بودجه ورزش توسط تربیت بدنی وقت خرج نمی شود و آنها این پول را به خزانه بر می گردانند. سال بعد بودجه تنها سازمانی که در دولت کاهش پیدا می کند بودجه ورزش است زیرا بودجه نویسان متقاعد شده بودند ورزش به پول زیادی نیاز ندارد!

آنها با هم آمدند

داوودی شمسی که رفت، احمد درگاهی آمد. درگاهی خود از فارغ التحصیلان مدرسه عالی ورزشی بود. در دوران او که حدود چهار سال طول کشید ورزش ایران به طور کامل در اختیار اهالی فارغ التحصیل مدرسه عالی ورزش (آن هم فارغ التحصیلان یک دوره خاص، نه تمام ادوار) قرار گرفت. حکومت تکنوکرات های ورزش از این جا شروع شد و تا به امروز ادامه یافته است. نصراله سجادی، علی محمد مرتضوی و پهلوان به ترتیب در فدراسیون فوتبال رئیس شدند. پست ها در بدنه ورزش به مردانی نظیر محمد حسین رضوی (که چند سال قبل بازنشسته شد و مغز متفکر این جریان بود)، قرخانلو، نصراله سجادی، احمد درگاهی، محمد حداد، پرویز خاکی، گائینی، خطیب، باقرزاده، جلالی، مهرزاد حمیدی، کردی، مهدی قدمی، حسینی، خبیری و … رسید.

آنها ریشه دواندند. مردان دیگری را نیز با خود همراه کردند، مردانی نظیر کیومرث هاشمی، اسدی، کفاشیان، محمود گودرزی، مرتضوی و … که اگر چه از مدرسه عالی ورزش نیامده بودند اما به کار ایشان می آمدند. آنها بعد ها در اوایل دهه هفتاد به صورت رسمی انجمن فارغ التحصیلان ورزش را تاسیس کردند و سپس با افزودن یک کلمه به این ترکیب راه را برای جذب کسانی که می توانستند کمک حال این تیم خاص باشند اما فارغ التحصیل مدرسه عالی ورزش نبودند گشودند.

این تیم از آن روزگار تا امروز در ورزش ایران کار اصلی را در دست دارد. اصلا مهم نیست که رئیس سازمان تربیت بدنی کیست یا وزیر ورزش چه کسی است؟ آنها بدنه مدیریت ورزش را دو قبضه کرده اند. هر کس بیاید یا نیاید آنها هستند که ورزش را اداره می کنند، برای ورزش تصمیم می گیرند، برای ورزش طرح می دهند و اراده جمعی شان را به ورزش تحمیل می کنند. آنها هیچ انگیزه آرمانی یا منش سیاسی هم ندارند و رئیس جمهور و کابینه از هر طیف که باشد آنها نفراتی برای وصل شدند به کابینه دارند، و کافی است چند نفری از آنها وصل شوند تا برای سایرین پل حضور بسازند. روزگاری نصراله سجادی که بعد از انقلاب در اکثر المپیک ها و بازی های آسیایی رئیس کاروان اعزامی ایران بوده به تلویزیون آمد و در برابر پرسشی درباره علت باخت در المپیک مسئول، با نفی قهرمانی و این که اصالت با قهرمان شدن نیست گفت این قهرمان ها که می بینید ربات گوشتی هستند و ما اینها را نمی خواهیم، انسانی که فلان مقدار وزنه بلند کند و با بهمان سرعت بدود که دیگر انسان نیست و ربات گوشتی است. ما اصلا چنین قهرمانی لازم نداریم و به آن اعتقاد هم نداریم (نقل به مضمون). اینک او در وزارت ورزش مسئول ورزش قهرمانی است و تلاش برای قهرمان شدن!

ورزش ایران مال آنهاست

این گروه به شدت تکثیر شده اند، حالا نسل های دوم و حتی سوم آنها وارد بدنه ورزش شده اند و جای پای خویش چنان محکم کرده اند که هر کس وزیر ورزش و رئیس کمیته ملی المپیک شود توان مقابله با آنها را ندارد. آنها در تمام فدراسیون ها و باشگاه ها حضور دارند. آنها بدنه ورزش را فتح کرده اند. .ورزش ایران را تمام و کمال برای خود می خواهند تا به میل و اراده خویش آن را اداره کنند. در این سال ها آنها با مردانی نظیر مهندس فائقی ( که ورزش را از روشی غیر از آنها آموخته و باورهایی متفاوت با آنها دارد) بهرام افشار زاده ( که فارغ التحصیل دانش سرای عالی ورزش است) صفایی فراهانی ( که یک تکنوکرات نوگرا و ضد انحصار است) همواره از در مخالفت در آمده اند. ورزش ایران برای آنها ملک طلقی است که به راحتی از کف نمی دهند و از حضور سایر اندیشه ها، منش ها، نگاه ها و دیدگاه ها استقبال نمی کنند. در دهه شصت این گروه در ورزش ایران متولد شدند، در دهه هفتاد رشد کردند و تمام ورزش را قبضه کردند، در دهه هشتاد تکثیر شدند و اینک در اواسط دهه نود ورزش ایران برای آنها خانه پدری است که هیچ گروه دیگری در آن سهم ندارد. آنها بسیارند، آنها با هم هستند، ورزش ایران مال آنهاست.


برچسب ها

کانال خبری متافوتبال در تلگرام

کانال خبری متافوتبال در تلگرام

اشتراک گذاری این صفحه در شبکه های اجتماعی

نظرها

اخبار مرتبط