یادداشتی در نکوهش سرهنگ علیفر؛ وقت خوب كنار كشيدن


جمعه ۲۸ خرداد ۱۳۹۵ ۰ ۵۴۱
متافوتبال - چه اصراري است كه يك نفر سفت بايستد و تا خودش را از چشم نيندازد، عقب نرود. مگر بابت هر گزارش چقدر مي‌دهند؟ واقعا چقدر ارزش دارد كه آدم اين‌طور خودش را سر زبان‌ها بيندازد و باعث خفت و خواري خودش و خانواده‌اش بشود…

سیدعلی میرفتاح: شخصا از مچ‌گیری خوشم نمی‌آید و غیراخلاقی‌ می‌دانم ریختن طرح و کشیدن نقشه‌ای را که منجر به ضایع کردن و بی‌اعتبار شدن کسی شود. خوب نیست برای اینکه به یک نفر بفهمانیم چیزی نمی‌داند نقشه بکشیم؛ به طریق اولی خوب نیست که برای اینکه به بقیه بفهمانیم آن یک نفر چیزی نمی‌داند سناریو بنویسیم.سر این قصه سرهنگ هم به نظرم کار امیر دولاب خوب نبود و از آن بدتر ذوقی بود که بعدا خودش و رفقایش در شبکه‌های مجازی کردند. اما از این‌ور هم کارشان خوب نیست. وقتی یک مجری می‌بیند نفوذ کلامش را از دست داده، تعداد سوتی‌هایش بالا رفته و دیگر نمی‌تواند مثل سابق مجلس را دست بگیرد همه را پای تلویزیون بنشاند همین بهتر که داوطلبانه کنار برود و فرصت کار را دراختیار نیروهای جوان‌تر بگذارد.
واقعا من نمی‌دانم چه اصراری است که یک نفر سفت بایستد و تا خودش را از چشم نیندازد، عقب نرود. مگر بابت هر گزارش چقدر می‌دهند؟ واقعا چقدر ارزش دارد که آدم این‌طور خودش را سر زبان‌ها بیندازد و باعث خفت و خواری خودش و خانواده‌اش بشود… کل فوتبال و تلویزیون روی هم اینقدر ارزش ندارد که یکی توی مدرسه به بچه آدم بد نگاه کند یا توی خیابان به آدم متلک بگویند. خوب این گزارشگران خوب و محترم سال‌ها گزارش کرده‌اند و آنچه در توان‌شان بوده از خود نشان داده‌اند و از این پس قاعده چنین است که رو به افول بروند و از روزهای اوج‌شان فاصله بگیرند. اگر هوس بوده لابد تا حالا برآورده شده. اگر شغل بوده، هر طور حساب کنی نوبت بازنشستگی‌اش رسیده. اگر هنر هم بوده بالاخره هر هنرمندی یک روز باید بزند گاراژ. منتها عجیب ما اصرار داریم کاری کنیم تا به زور بیایند و میکروفن را از جلوی دهان‌مان بردارند و عرض‌مان را ببرند. منظورم به همه است نه یک نفر. بقیه هم و در عرصه‌های دیگر هم همینند. بالاخره خدا به هر کسی یک مجالی می‌دهد که خودش را نشان دهد و آنچه در چنته دارد به نمایش بگذارد. اگر توانستی از آن فرجه استفاده کنی که فبهاالمراد، اما اگر نتوانستی اصرار بر ماندن کار را خراب‌تر می‌کند که بهتر نمی‌کند.
اگر هوش و ذکاوت داشته باشیم باید وقتی که روی اوجیم خداحافظی کنیم و برویم و حرمت و وقار خود را برای روزهای پیری نگه داریم. به آدم بگویند چرا نیستی خیلی بهتر است تا بگویند چرا هستی. به آدم بگویند چرا نمی‌آیی خیلی بهتر است از اینکه بگویند چرا می‌آیی. به آدم بگویند کاش تو بودی خیلی بهتر از این است که بگویند ای‌ بابا، باز هم تو؟ خسته نشدی؟ در عرصه سیاست هم همین است. آدم نمی‌فهمد که این «جایگاه‌ها» چه مغناطیسی دارند که دل کندن از آنها اینقدر سخت است. اتفاقا هوشمندی و زرنگی مال اینجاست که آدم تصویرش را در ذهن مردم حفظ کند و کاری کند که همه حسرتش را بخورند نه اینکه عامدانه و عالمانه خودش را از چشم بیندازد و باعث شود یک سری جوان به صرافت مچگیری بیفتند و سر راه آدم اطلاعات بد و مسخره و خنده‌دار بگذارند. روزی که می‌خواستم روزنامه‌نگار شوم یکی از بزرگان نصیحتی کرد که هر وقت چنین خبرهایی به گوشم می‌خورد و اصرار بیش از حد بزرگواری را برای ماندن می‌بینم یاد آن می‌افتم. او به من گفت که شغل ما به‌شدت شبیه «سه نقطه‌های بزرگوار» است. اولش آدم به خاطر عیش و عشرت و رضای دل و هوای نفس این کار را می‌کند. وقتی مقاله‌ات چاپ شد ذوق‌زده چند شماره مجله را می‌خری و به همه نشانش می‌دهی. بعد کم‌کم اقتضائات شغلی بر خواهش‌های نفسانی غلبه پیدا می‌کنند و باعث می‌شوند که این کار را به خاطر مزد و حق‌التالیف و درآمدش بکنی. رفته‌رفته آن ذوق اولیه از میان می‌رود و جایش را به کار حرفه‌ای می‌دهد… کم‌کم اما دوران بازنشستگی فرا می‌رسد و می‌بینی نیروهای تازه‌نفس و بهتر و سرزنده‌تر و زیباتر آمده‌اند و جایت را تنگ کرده‌اند. اینجاست که باید هوشمندی به خرج بدهی و داوطلبانه کار را به آنها بسپاری وگرنه خودت را از چشم همه و مهم‌تر از همه از چشم خودت می‌اندازی. خیلی‌ها از اینجا به بعد است که نمی‌دانند چه باید بکنند. هستند بندگان خدایی که حاضرند پولی هم بدهند تا همچنان مقاله‌شان چاپ شود و اسم‌شان فراموش نشود… نصف هنر مال این است که بدانی کی باید کنار بکشی


برچسب ها

کانال خبری متافوتبال در تلگرام

کانال خبری متافوتبال در تلگرام

اشتراک گذاری این صفحه در شبکه های اجتماعی

نظرها