جذاب‌ترین شماره ۹ دنیا از نگاه FourFourTwo


یکشنبه ۱ اسفند ۱۳۹۵ ۰ ۲۹۶
متافوتبال - روبرت لواندوفسکی شب گذشته با به ثمر رساندن گل دیرهنگام و تساوی بخش به هرتابرلین –که دیرهنگام‌ترین گل تاریخ بوندسلیگا هم شد- برای ششمین فصل پیاپی موفق شد در یک فصل پیش از ۲۵ گل بزند.

شهراد باغستانی - متافوتبال | روبرت لواندوفسکی شب گذشته  با به ثمر رساندن گل دیرهنگام و تساوی بخش به هرتابرلین –که دیرهنگام‌ترین گل تاریخ بوندسلیگا هم شد-  برای ششمین فصل پیاپی موفق شد در یک فصل پیش از ۲۵ گل بزند؛ ۳ فصل برای برای بایرن و ۳ فصل برای دورتموند. بد نیست مروری خلاصه‌وار داشته‌ باشیم به آخرین مطلب مجله معتبر فورفورتو در باره او:

-  در طول 8 دقیقه و 59 ثانیه در تاریخ 22 سپتامبر 2015 او به ستاره‌ای جهانی تبدیل شد. پنج گل برای بایرن‌مونیخ در برابر ولفسبورگ در آن تاریخ به ثمر رسید و بسیاری از رکوردهای تاریخ بوندسلیگا را شکست. نویسنده‌های سرتاسر اروپا مجبور شدند تا آرشیوهای خاک‌خورده‌شان را بگردند تا چیزی را پیدا کنند که قابل مقایسه با آن باشد. در رسانه‌های اجتماعی که معمولاً حرف از امثال کیم کارداشیان و جاستین بیبر است هم راجع به کاری که روبرت لواندوفسکی انجام داده بود، صحبت می‌کردند. 

-  آن دستاورد باورنکردنی اولین لحظه‌ای نبود که لواندوفسکی درخشش بی‌سابقه‌ای از خودش نشان می‌داد. در مارس 2013، او با پیراهن دورتموند در کمتر از یک ساعت ۴ گل به رئال‌مادرید قدرتمند زد. هیچ بازیکنی پیش از آن در برابر رئال‌مادرید در مرحله نیمه‌نهایی رقابت‌های لیگ قهرمانان اروپا 4 گل به ثمر نرسانده بود.

-  خانواده‌اش؟ «ورزش برای خانواده من همه‌چیز بود. مادرم و خواهرم هر دو بازیکن والیبال بودند. پدرم «کریشتوف»، کمی فوتبال بازی می‌کرد، اما در درجه اول یک جودوکا بود. همگی آنها بسیار خوب و موفق بودند. مادرم «ایونا» همراه با تیمش قهرمان لهستان شده بود و پدرم هم عضوی از تیم ملی جودوی لهستان در رقابت‌های جهانی بود. به غیر از فعالیت‌های ورزشی پدر و مادرم معلم تربیت‌بدنی هم بوده‌اند. خواهرم «میلنا» که سه سال از من بزرگ‌تر است برای تیم ملی والیبال زیر 21 سال لهستان بازی می‌کرد.» 

-  همسر روبرت لواندوفسکی، «آنا استاچورسکا» هم یک ورزشکار است و تأثیر بسیاری روی او دارد: «همسرم آنا هم کاراته‌کا است. او در رقابت‌های اروپایی مدال طلا گرفته و در رقابت‌های جهانی هم نقره. در همین حال، او یک مربی پرورش‌اندام است و در مورد سلامت و تغذیه غذایی هم تدریس می‌کند. تحصیلاتی که برای شش یا هفت سال داشته این روزها برای من هم مفید است. برای یک ورزشکار بسیار عالی است کسی را داشته باشد تا هر روز به او بگوید چه چیزی بخورد و از خوردن چه چیزی اجتناب کند. این به بازیابی توان بازیکن پس از بازی کمک بسیاری می‌کند.»

-  با توجه به اینکه روبرت لواندوفسکی در یک خانواده دیوانه ورزش به‌دنیا آمده، هیچوقت تصور نمی‌شد او در آینده به حرفه‌ای دفتری روی بیاورد. البته این بدین معنی هم نیست که او قرار بوده از ابتدا یک فوتبالیست شود: «وقتی بچه بودم به ورزش‌های زیادی می‌پرداختم. برخی اوقات جودو، مثل پدرم، اما بیشتر والیبال، هندبال و ژیمناستیک. ما هرگز خیلی فوتبال بازی نمی‌کردیم. فکر می‌کنم به این خاطر بود که پدرم می‌دانست فوتبال را به طور خودکار یاد خواهم گرفت و می‌خواهم فوتبال بازی کنم. او نمی‌خواست فیزیک بدنی من خیلی زود شبیه به یک فوتبالیست شود و دوست داشت حرکات و جنبش را از دیگر ورزش‌ها پیش از اینکه روی فوتبال تمرکز کنم، یاد بگیرم. البته وقتی کوچک‌تر بودم نمی‌دانستم چرا پدرم چنین کاری می‌کند. چرا می‌خواهد من ژیمناستیک یا ورزش‌های از این دست را یاد بگیرم. اما الان می‌فهمم برخی چیزها در مقابل با دیگر بازیکنان، مثل کنترل توپ با پا در هوا، برای من آسان‌تر است، چون که ژیمناستیک کار کرده‌ام.»

-  به نظر می‌رسید لواندوفسکی مسیرش در فوتبال را به خوبی انتخاب کرده، وقتی که 17 ساله بود به بزرگ‌ترین باشگاه کشورش یعنی لژیا ورشو پیوست و برای تیم دوم آن در دسته 3 بازی کرد. اما در سال 2006 و کمی پیش از اینکه 18 ساله شود باشگاه او را به یک باره کنار گذاشت. لواندوفسکی از مشکل عضلانی در پشت ران‌ش رنج می‌برد، چیزی که باشگاه را نگران می‌کرد. روبرت درباره روزی که باعث شد از لژیا ورشو جدا شود، می‌گوید: «فیزیوتراپ تیم فهمیدم به من گفت که هرگز به فرم قدیمی‌ام باز نخواهم گشت. آنها پس از تمرین گفتند که قرارداد جدیدی با من امضاء نخواهند کرد. به پارکینگ که رسیدم مادرم منتظرم بود تا من را به خانه ببرد، چرا که 17 ساله بودم و هنوز گواهینامه رانندگی هم نداشتم. به او گفتم چه اتفاقی افتاده و کمی هم شوکه شد.» اگرچه لواندوفسکی می‌گوید از زمان کودکی هوادار تیم خاصی نبوده، اما لژیا تیم زادگاهش بود و جدایی از آن دردناک به شمار می‌رفت. روبرت یک سال پیش از آن، پدرش را هم از دست داده بود.
-  الگوهایش؟ «بت‌های من در فوتبال الساندرو دل‌پیرو و تیری آنری بودند. من برای اینکه تیم رویایی دهه 70 لهستان را دیده باشم بسیار جوان بودم. هیچوقت موفق نشدم بازی ژبیگنی بونیک را ببینم. این دلیلی است برای اینکه دو بازیکن خارجی من را شگفت‌زده می‌کردند. من روی حرکات و تکنیک شوتزنی آن دو مطالعه می‌کردم.»


برچسب ها

کانال خبری متافوتبال در تلگرام

کانال خبری متافوتبال در تلگرام

اشتراک گذاری این صفحه در شبکه های اجتماعی

نظرها