ماسیمیلیانو الگری تاکتیسین مرموز


دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۶ ۳ ۳۴۰۱
متافوتبال - در ذهن پیچیده سرمربی یوونتوس چه می‌گذرد؟ سامان زمان‌زاده هفته گذشته نگاهی انداخت به تاکتیک‌های این مربی موفق ایتالیایی و حالا در بخش دوم این مقاله،‌ ادامه نگاه او به الگری را می‌خوانیم.

بخش دوم (بخش اول را در این لینک بخوانید) | پیش از آغاز تحلیل تاکتیک جدید یوونتوس، توجه به این نکته جالب است که بازی با دو هافبک دفاعی در ایتالیا زیاد مرسوم نیست. مربیان ایتالیایی علاقه خاصی به پست «رجیستا» دارند. بازیکنی که نبض بازی را در دست گرفته و ریتم تیم را کنترل کند و با خلاقیت و بازیسازی از عمق برای بازیکنان بالای زمین ایجاد موقعیت کند. به همین دلیل حتی در سال‌های اوج رواج و محبوبیت سیستم 4-2-3-1 و دیگر ترکیبهای خط میانی با استفاده از دو هافبک دفاعی همخط، کمتر تیمی در ایتالیا با این روش بازی میکرد. خود الگری هم همان سالها چه در کالیاری و چه میلان علاقهای به استفاده از دو هافبک دفاعی نداشت.

چهار دو سه یک تاکتیک نسبتا مدرنی است. نمونه‌های اولیه این تاکتیک، یعنی بازی با دو هافبک دفاعی هم خط و سه بازیکن پشت سر مهاجم نوک شاید به بارسلونای یوهان کرویف در اوایل دهه نود برگردد. معروف به تیم رویایی. با گواردیولا و باکرو در خط میانی.

 

2.jpg

بارسلونای کرویف از اولین نمونه های 4-2-3-1

 

موفقیت بارسلونا با یوهان کرایف تیمهای اسپانیایی دیگر را ترغیب کرد که به این روش بازی کنند، به این ترتیب تقریبا تا اواخر دهه نود تاکتیک 4-2-3-1 یک شیوه بازی اسپانیایی به حساب میآمد. در این زمان بود که توجه مربیان کشورهای دیگر به این سیستم جلب شد. تاکتیکی که عدهای آن را انعطاف پذیرترین شیوه بازی در خط میانی میدانند.

به جرات می‌توان گفت هیچ آرایش دیگری به اندازه 4-2-3-1 امکان تغییر مداوم و متناوب چیدمان میان فاز دفاعی و هجومی را ندارد. در سال‌های اولیه تکامل این روش، امکان تبدیل سریع و بدون پیچیدگی آن به 4-3-3 در فاز حمله و 4-5-1 در فاز دفاعی بود که آن را برای مربیان بسیار جذاب میکرد.

و البته در ادامه خواهیم دید که این سیستم محدودیتهای خودش را نیز دارد. در هر حال، در طول یک دهه بعد از آن، این شیوه به محبوبترین تاکتیک زمان خود بدل شد تا جایی که در جام جهانی 2010 تاکتیک اصلی 27 تیم از 32 تیم حاضر در جام، شکلی از 4-2-3-1 با دو هافبک دفاعی بود.

 مربیان بسیاری در ادامه سعی کردند این شیوه را پیشرفت دهند و به ایجاد تغییرات دست زدند. از جمله خوزه مورینیو که  یکی از موفقترین اجراکنندگان این تاکتیک در اینترمیلان بود که با زوج تیاگو موتا و کامبیاسو در هافبک دفاعی، قهرمان ایتالیا و اروپا شد.

 

3.jpg

تصویری از 4-2-3-1 مورینیو در اینترمیلان، فینال جام باشگاههای اروپا 22 می 2010، در این بازی تیاگو موتا محروم بود و خاویر زانتی که دفاع راست کلاسیک بود در کنار کامبیاسو به عنوان یکی از دو هافبک دفاعی بازی میکند، از تغییر پستهای موفق مورینیو در اینتر

 

مهم‌ترین و بارزترین ویژگی و در عین حال بزرگترین چالش این سیستم بازی با دو هافبک دفاعی است. قرار گرفتن دو بازیکن در عمق خط میانی، باعث می‌شود تیم در فاز دفاعی مسلط عمل کند و حفره‌های خط دفاعی بهتر پوشش داده شوند، اما در عین حال حضور دو بازیکن با نقش مشابه نزدیک به هم باعث سردرگمی در شیوه بازیسازی، ریتم و نظم تیم میشود. تداخل وظایف خصوصا در فاز هجومی. شاید یکی از مهم‌ترین دلایلی که آن اقبال اولیه نسبت به 4-2-3-1 تا حدی فروکش کرده همین باشد. اینکه پیدا کردن بازیکنانی که در کنار هم ریتم و ضربان بازی را حفظ کنند و در طول بازی بدون تداخل همگام بمانند بسیار دشوار است. از سوی دیگر بازیکنانی که به عنوان بازیساز در عمق خط میانی بازی میکنند (Deep lying midfielders) هرگز دوست ندارند منطقه بازی خود را با کسی شریک شوند. برای مثال بازیکنی مانند پیرلو به سختی می‌توانست در تیمی با تاکتیک 4-2-3-1 بازی کند.

نکته دیگری در این روش بازی وجود دارد که شاید در نگاه اول به چشم نیاید اما از مهم‌ترین تحولاتی است که 4-2-3-1 به فوتبال جهان ارائه کرد و آن نقش مدافعان میانی در فاز حمله است. به دلیل فاصله نزدیک دو هافبک دفاعی به خط دفاع خودی، بخش مهمی از تمرکز پرس حریف روی این دو بازیکن خواهد بود و معمولا فضا برای نفوذ یا فرار مدافعان میانی باز می‌شود. در چنین شرایطی نگاه‌ها به پست دفاع میانی عوض شد و به جای بازیکنان قلدری که قرار بود یا توپ از آن‌ها رد شود یا بازیکن، نیازمندی‌های یک دفاع میانی خوب به تکنیک مناسب، قدرت حمل توپ و حتی دقت پاس بالا تغییر کرد. حالت ایده‌آل دفاع میانی در این سیستم این است که از دو بازیکن یکی پاسور خوبی باشد و دیگری قدرت حمل توپ بالایی داشته باشد که از خلا به وجود آمده در خط هافبک حریف استفاده کند و به صورت انفجاری توپ را به سمت خط حمله ببرد. برای مثال به همان اینتر مورینیو فکر کنید و سعی کنید در ذهنتان لوسیو را مجسم کنید در حالی که پا به توپ در میان خط هافبک حریف پیش می‌رود. قطعا این تصویر در نظرتان آشنا خواهد آمد.

 

نکته قابل توجه دیگر نقش محوری شماره 10 کلاسیک در این سیستم است. پیش تر گفتیم که چهار دو سه یک برای هافبکهای بازیساز عقب زمین یا یک رجیستای ذاتی مطلوب نیست. در عوض شاید بتوان گفت این تاکتیک رویایی برای بازیکنان هجومی کلاسیک (شماره 10) یا همان ترکواتریستا است. مرکز ثقل هجومی تیم به جای بازیکن جلوی خط دفاع، به بازیکن پشت مهاجم منتقل می‌شود و آن‌ها تا حدی در فاز هجومی به بازی ریتم می‌دهند. برای مثال در اینتر مورینیو اشنایدر این وظیفه را به عهده داشت و نمایش بی نقصی ارائه میداد. اینتر مورینیو از معدود نمونههای بسیار موفق این تاکتیک در ایتالیاست پس عجیب نیست که الگری در تغییر تاکتیک اخیر یوونتوس به 4-2-3-1 تا حدی از ایدههای او وام گرفته باشد. خوزه مورینیو یک بار در زمان مربیگری اینتر، وقتی پس از بازی برابر بارسلونا در نیمه نهایی چمپیونزلیگ مورد انتقاد در مورد شیوه بازی غیرمالکانه قرار گرفت گفت:

«در فوتبال تیمی برنده می‌شود که کمتر اشتباه کند. گاهی دادن مالکیت توپ به حریف بهترین کار است، زیرا باعث می‌شود کمتر اشتباه کنید»

این توصیف شاید نوعی تعبیر از بازی به روش 4-2-3-1 باشد. سیستمی که با انعطاف پذیری ذاتی طراحی شده تا اشتباهات تیم را به حداقل برساند و در عین حال از اشتباهات حریف بیشترین بهره را بگیرد.

اما همانطور که گفتیم محدودیت ذاتی این روش برای بازیسازی در میانه میدان و تمرکز بیشتر روی پاس های کوتاه و متناوب در میانه زمین، باعث شد این شیوه در فوتبال تاکتیکی ایتالیا محبوب نشود. اما یوونتوس الگری در میانههای این فصل ناگهان به 4-2-3-1 تغییر روش داد. با المانهای ویژهای که امضای ماسیمیلیانو الگری را دارد و میتوانیم آن را 4-2-3-1 الگری بنامیم. 

 

4.jpg

ترکیب اصلی یوونتوس در سیستم 4-2-3-1

 

4-2-3-1 یوونتوس در فاز دفاعی

در نگاه اول ترکیب یوونتوس بسیار شبیه 4-2-3-1 کلاسیک به نظر می‌رسد. در دفاع میانی بونوچی بازیکنی است که دقت پاس و قابلیت بازیسازی مناسبی دارد و کیلینی قدرت حمل توپ مناسبی دارد (مانند لوسیو) و حرکات انفجاری برای استفاده از خلا خط میانی حریف را انجام می‌دهد. خدیرا و پیانیچ دو هافبک دفاعی تیم هستند. اما آیا توانایی دفاعی این دو بازیکن برای سیستم 4-2-3-1 مناسب است؟ دو بازیکنی که باید در فاز دفاعی و خصوصا زمانی که توپ در حمله از دست می‌رود تمام عرض زمین را پوشش دهند. شاید پاسخ به این سئوال مهم‌ترین تفاوت 4-2-3-1 الگری با روش‌های تجربه شده پیشین است.

در واقع خدیرا و پیانیچ هیچ کدام شبیه بازیکنان دفاعی کلاسیک این سیستم نیستند. شاید سامی خدیرا کمی فیزیکیتر از پیانیچ باشد اما همچنان با بازیکنانی مانند کامبیاسو یا ماکه له له قابل مقایسه نیست. اما دقیقا نکته ماجرا و شاید مهمترین تفاوت 4-2-3-1 الگری همین است که یوونتوس اصلا به شیوه کلاسیک 4-2-3-1 دفاع نمی‌کند. همانطور که اشاره شد اساس تغییر فاز در این سیستم، سوییچ کردن از 4-2-3-1 به 4-3-3 در فاز حمله و سپس 4-5-1 در فاز دفاع است.

تغییر به 4-3-3 در خط حمله باعث میشود زمانی که در فاز حمله تیم توپ را از دست میدهد -آسیبپذیرترین لحظه تاکتیکی- قدرت پرس با حضور سه بازیکن بالای زمین بیشینه شود. در صورتی که این خط دفاع منطقهای بالای زمین (در واقع همان خط حمله تیم!) نتواند جلوی نفوذ را بگیرد، بازیکنان هجومی روی خط مستقیم برمی‌گردند و با توجه به میزان پیشرفت حریف، ابتدا به حالت پایه  4-2-3-1 برگشته و باز هم اگر نفوذ ادامه پیدا کند و به منطقه دفاعی برسد به 4-5-1 تبدیل می‌شوند.

یوونتوس اما این کار را انجام نمیدهد. در بازی‌های یوونتوس دقت کنید. خصوصا همین بازی آخر با بارسلونا در نیوکمپ که تیم در زمان قابل توجهی از بازی در فاز دفاعی قرار داشت. حقیقت این است که یوونتوس در فاز دفاع، از سیستم چهار لایهای 4-2-3-1 به سیستم ساده و سه لایه 4-4-2 تغییر آرایش می‌دهد. این چیزی است که در بازی این تیم کاملا مشخص است. حتی تفاوتی ندارد که چینش اصلی تیم آلگری چیست. آن‌ها مدت‌هاست همین آرایش دفاعی را دارند. حتی قبل از تغییر به 4-2-3-1 و زمانی که 4-4-2 لوزی با رجیستا بازی میکردند در زمان از دست رفتن توپ هافبکها در یک خط قرار میگرفتند و 4-4-2 دفاع می-کردند. الگری تصمیم گرفت در تاکتیک جدیدش هم همان چیدمان دفاعی را حفظ کند.

چهار چهار دویی که یوونتوس در فاز دفاعی اجرا می‌کند یکی از ساده‌ترین شیوه‌های آرایش در زمین فوتبال است. سه لایه دفاعی وجود دارد، و در هر لحظه هر بازیکن خط میانی یک بازیکن در جلو و یک بازیکن پشت سرش دارد. (برخلاف سیستم های چهارلایه) بنابراین اجرای دفاع منطقه‌ای با نقطه مرجع یار خودی بسیار ساده و مطمئن است. قسمت سخت ماجرا، تبدیل لحظه‌ای تاکتیک‌های مختلف به 4-4-2 در لحظه از دست دادن توپ است که آلگری با تمرین و ممارست به خوبی شاگردانش را با این روش تطبیق داده است.

 

5.jpg

یوونتوس برابر دورتموند سال 2015، آن زمان یووه 4-2-3-1 بازی نمیکرد و پیرلو رجیستا بود اما مشخص است که آرایش دفاعی تیم در آن زمان هم 4-4-2 بود

 

 

6.jpg

آرایش 4-4-2 یوونتوس برابر بارسلونا در فاز دفاعی 19 آوریل 2017

 

اجرای این شیوه فشار دفاعی را از روی خدیرا و پیانیچ بر‌میدارد و تمام هافبک ها در یک لایه دفاعی و روی یک خط قرار می‌گیرند. برای برداشتن فشار از روی این دو، استراتژی به این شکل انجام می‌شود که اگر یوونتوس توپ را در نیمه زمین حریف از دست بدهد، بازیکنان هجومی تیم (کوادرادو، دیبالا، مانزوکیچ و هیگواین) وظیفه دارند بلافاصله و بدون اتلاف یک ثانیه پرس را شروع کنند تا به حریف اجازه شکل دهی ضدحمله ندهند. اگر نتوانستند حریف را متوقف کنند و توپ از این لایه رد شد، باز بدون اتلاف وقت باید تغییر آرایش بدهند و کوادرادو و مانزوکیچ با خدیرا و پیانیچ هم خط شوند. در این شرایط اگر یکی از مدافعین کناری برای پرس یا دفع توپ جلو بیاید، هافبک کناری سمت او باید به سرعت جایش را پر کند تا سیستم 4-4-2 در فاز دفاعی برقرار بماند. درست مانند تصویر بالا از بازی بارسلونا که الکس ساندرو برای دفع توپ جلو آمده و مانزوکیچ به سرعت پشت سر او را پوشش داده است.

یا در حالتی دیگر اگر مدافعان کناری حریف زیاد جلو بکشند هافبک های کناری یوونتوس در فاز دفاعی (کوادرادو و مانزوکیچ) همگام با آن‌ها عقب خواهند رفت و حتی ابایی ندارند از اینکه با 4 مدافع خودی هم خط شوند. هدف مهم در فاز دفاعی حفظ حالت ساده سه لایه (پرهیز از چهارلایه شدن) و در نتیجه حفظ بالانس تدافعی است.

این شاید تحول مهمی در روشهای رایج بازی در ایتالیا باشد که همیشه دفاع چندلایه را ترجیح میدهند.

در تصویر زیر کاملا مشخص است که به دلیل فشار بارسلونا و نفوذ مدافعین کناری حریف تا نزدیک محوطه جریمه کوادرادو و مانزوکیچ با مدافعین در یک خط قرار گرفته اند. البته چنین شرایطی برای یوونتوس در ایتالیا به ندرت پیش می‌آید و معمولا متحمل چنین فشاری نمیشوند. فراموش نکنیم که رقیب در این بازی بارسلونا بود و یووه در بازی رفت سه گل زده بود. حقیقت این است که گل نخوردن در دوبازی، برابر خط حمله هراس آور بارسلونا یک شاهکار تمام عیار است که الگری باید به خاطر این دستاورد به خود ببالد. چنین چیزی به دست نمی‌آید مگر با نظم و هماهنگی دفاعی بسیار بالا. به همین دلیل باید گفت این تحول تاکتیکی که کاملا خلاف جریان دفاع سنتی ایتالیایی است حداقل تا اینجا امتحان بسیار خوبی پس داده.

 

7.jpg

به دلیل نفوذ زیاد مدافعین کناری حریف، وینگرهای یووه با مدافعین همخط شدهاند. آرایش سه لایهای 6-2-2

 

یوونتوس در 4-4-2 دفاعی بسیار فشرده است و عمق تیم گاهی تا 25 متر کاهش می‌یابد. شاید این تغییر نسبت به 4-4-2 سنتی، نقاط ضعف را تا حد زیادی پوشش داده و در عین حال از سادگی و کارآمدی آن در فاز دفاعی استفاده می‌کند. این فشردگی همچنین کمک می‌کند که بازهم فشار کمتری روی خدیرا و پیانیچ باشد. حتی در فاز دفاعی کوادرادو و مانزوکیچ بیشتر از دو هافبک میانی فشار تحمل می‌کنند که در مورد نفر دوم موضوع بسیار قابل توجه است، چون مانزوکیچ قبل از تغییر پست در شیوه جدید الگری، همیشه یک مهاجم هدف بود و چنین عملکردی در چنین پستی برای او ورای تصور است.

شاید مهمترین ایراد این تاکتیک جدید در خط دفاعی این است که با توجه به یک لایه شدن خط هافبک، احتمال رسیدن پاس مستقیم به خط دفاعی یووه بیشتر است. آمار نیز چنین چیزی را تایید میکند. تعداد دفعاتی که کیلینی و بونوچی در این فصل توپ را لمس کردهاند نسبت به فصل گذشته در حدود 5 درصد افزایش داشته است. این موضوع احتمال اشتباه در خط دفاعی را افزایش میدهد. برای مثال بازی میلان و یوونتوس در فینال سوپرکاپ اروپا که شاید یکی از معدود بازی هایی باشد که در این فصل یوونتوس در مقاطعی از بازی نه تنها تحت فشار قرار گرفت بلکه با اشتباهات زیاد موقعیت های پیاپی به حریف داد. دلیل اصلی همین تعدد پاس‌هایی بود که مستقیم به خط دفاعی می‌رسید و بسیاری از این پاس ها مستقیما از دفاع میانی میلان ارسال میشد. البته تا زمانی که یووه مدافعینی در کلاس جهانی دارد این 5 درصد افزایش در مقابل سادگی و کارآمدی سیستم 4-4-2 در فاز دفاعی و خصوصا به دلیل برداشتن فشار از هافبک‌های میانی فعلی که زیاد فیزیکی نیستند قابل چشم پوشی است.

 

4-2-3-1 الگری در فاز حمله

بسیاری از کارشناسان معتقدند که یوونتوس جدید در فاز هجومی دیدنیتر شده و آن را به دلیل حضور دیبالا (از فصل قبل) و هیگواین (در فصل جدید) میدانند. اما من معتقدم که تغییر تاکتیک یوونتوس هم به اندازه بازی موفق این دو نفر در این پیشرفت تاثیر داشته است. البته تاثیر وینگرهای تیم، کوادرادو و مانزوکیچ هم در این موفقیت کمتر از دو بازیکن یاد شده نیست. اجازه بدهید درباره مانزوکیچ کمی بیشتر حرف بزنیم.

همانطور که اشاره شد، مانزوکیچ ذاتا یک مهاجم نوک است. در دوره بازی در اتلتیکو یا بایرن کمتر کسی میتوانست حتی او را به عنوان وینگر تصور کند. ویژگیهای فیزیکی او هم برای پست مهاجم هدف مناسبتر است اما الگری او را به پست جدید منتقل کرد و بسیار هم خوب جواب گرفته است. شاید حتی مشغول سپری کردن بهترین دوران فوتبالش در یوونتوس باشد.

برای بررسی این تغییر پست بازهم میتوانیم نقبی به گذشته بزنیم و نمونه مشابهی در اینتر مورینیو پیدا کنیم. ساموئل اتوئو. مورینیو او را متقاعد کرد تا به عنوان وینگر در کنار زلاتان یا میلیتو به عنوان مهاجم نوک بازی کند و اتفاقا اتوئو هم نمایش بسیار موفقی در این پست داشت و گلهای زیادی هم زد. اما شکل دگردیسی مانزوکیچ متفاوت است. دلیل اصلی انتقال اتوئو استفاده از سرعت و قدرت پا به توپ او و توانایی دور زدن مدافعین و شوتهای ویران کنندهاش بود. مانزوکیچ سرعت فوقالعاده اتوئو را ندارد اما همچنان انتقال او به سمت چپ خط میانی برای یوونتوس یک امتیاز است. زیرا ماریو از نظر فیزیکی جزو مهاجمانی است که به اصطلاح «مهاجمانی با فیزیک مدافع» نامیده میشوند. قلدر و با قدرت بدنی بالا. در پست مهاجم نوک او توسط مدافعین مرکزی پرقدرت ایتالیایی یارگیری میشد اما حالا وظیفه مهار او بر عهده مدافعین کناری است که معمولا و خصوصا در ایتالیا فیزیک کاملا متقاوتی دارند و معمولا ریزنقش هستند. در عین حال سرعت او آنقدر هم کم نیست که در برابر این بازیکنان کلا از جریان بازی خارج شود. بنابراین برای اینکه او بازیکن مناسبی در تاکتیک جدید یووه شود، کافی بود اراده و اعتماد به نفس لازم را داشته باشد که او به خوبی از پس این موضوع برآمد. حالا او فضای بیشتری دارد و کمتر یارگیری میشود، در مقابل باید بیشتر بدود و وظایف دفاعی بیشتری به عهده بگیرد. در فاز حمله او همچنان از شم گلزنیاش استفاده میکند و از این برتری فیزیکی در برابر یار مقابل نیز به خوبی بهره میگیرد. به نظر میرسد بعضی مربیان سری آ متوجه این موضوع شدهاند و سعی میکنند در مقابلش راهکاری بیاندیشند. برای مثال پیولی در بازی اینتر برابر یووه، موریل را که یک دفاع میانی است به دفاع راست منتقل کرد تا با قدرت بدنی و فیزیک مناسبش جلوی مانزوکیچ را بگیرد. مونتلا هم در آخرین بازی میلان برابر یووه از زاپاتا به عنوان دفاع راست استفاده کرد. دقیقا به همین دلیل.

باید گفت مانزوکیچ یک حرفهای واقعی است. بسیاری از مهاجمان نوک دور شدن از محوطه جریمه را نمیپذیرند. چه برسد به این همه دوندگی و نقش آفرینی در فاز دفاعی. اما او به خوبی از پس این چالش دشوار برآمد.

 

در فاز هجومی یوونتوس دوباره به حالت 4-2-3-1 باز میگردد یعنی یک سیستم چهارلایه. اما تعداد لایهها گاهی فراتر هم می-رود. در 4-2-3-1 کلاسیک معمولا تقسیم وظایف بازیسازی به این شکل است که یکی از دو هافبک دفاعی بیشتر پاسهای عمقی و رو به جلو میدهد و دیگری باید با کنارهها بازی کند. مدافعین تیم هم وظیفه دارند با در نظر داشتن بازیکن آزاد در خط حمله هافبک دفاعی مناسب را برای پاس دادن انتخاب کنند. اما اگر دقت کنید خواهید دید بسیاری مواقع زمانی که مدافعان یوونتوس بازی را به گردش در میآورند خدیرا و پیانیچ نسبت به هم در عمق فاصله میگیرند و در واقع سیستم 5 لایه میشود. این موضوع کار را برای مهاجمان حریف در پرس کردن دشوار میکند و باعث سردرگمی آنها میشود. در این شرایط پیانیچ با توجه به اینکه قدرت بازیسازی بالاتری دارد سعی میکند از این سردرگمی استفاده کند و به فضای خالی برود. توجه به این نکته لازم است که بیشتر تیمهای ایتالیا به سه هافبک جلوی یک رجیستا بازی میکنند. در این شرایط هافبکهای کناری فول بکهای حریف را پرس میکنند و هافبکهای مرکزی (از جمله رجیستا) باید برای پرس کردن خدیرا و پیانیچ از هم فاصله بگیرند و باز شوند. در این حالت، بیشتر توجه مدافعان حریف هم به دیبالاست تا مانع از رسیدن توپ به او شوند. حتی اگر این شیوه پرس توسط حریف با موفقیت و بدون اشتباه انجام شود، خطر بالقوه این است که هیگواین ناگهان به عقب برگردد و در حفره ایجاد شده در خط هافبک حریف پاس بگیرد. بازهم اگر دقت کنید میبینید که این حالت بسیار زیاد پیش میآید. هیگواین ناگهان برمیگردد و از دیبالا عقبتر قرار میگیرد. گاهی حتی در زمین خودی. در حالی که هافبکهای حریف مشغول پرس کردن خدیرا، پیانیچ، مانزوکیچ و کوادرادو هستند فضا پیدا میکند و از مدافعین خودی توپ میگیرد و حمله را استارت میزند.

 

8.jpg

بازی برگشت یوونتوس بارسلونا، هیگوایین یک حفره پیدا کرده، به سرعت به عقب برمیگردد و توپ میگیرد

 

. این حفره گاهی توسط مدافعین میانی (معمولا کیلینی) برای نفوذ مستقیم هم استفاده میشود. تغییر آرایش پیانیچ و خدیرا و فاصله عمقی این دو از یکدیگر  باعث تسهیل در ایجاد این حفره نیز میشود. این حرکت پا به توپ مدافعین میانی معمولا اگر درست اجرا شود برای حریف بسیار خطرناک است. مدافعانی که این قابلیت را دارند به تیم امکان میدهند که در شرایط پرس سنگین خط هافبک، و همزمان یارگیری درست و بدون اشتباه در خط دفاع حریف، از یک فرصت یا حفره خالی بیشترین استفاده را ببرند و در حالی که بازیکنان حریف سخت مشغول وظایف تاکتیکی خود هستند توپ را از میان خط هافبک رد کرده به خط حمله برسانند. کیلینی در این کار بسیار تواناست و شاید یکی از دلایلش سابقه سالها بازی به عنوان دفاع چپ در لیوورنو، فیورنتینا و حتی همین  یوونتوس باشد.

الگری در ابتدای فصل سعی کرد از پیانیچ به عنوان رجیستا استفاده کند اما او صلابت لازم برای پوشش جلوی خط دفاع را نداشت. در عین حال گذشتن از ویژگیهای او هم ممکن نبود. در واقع الگری 4-2-3-1 را به عنوان راه حل برای استفاده بهینه از پیانیچ و خدیرا طراحی کرد. تسلط خوب این دوبازیکن در پاس های کوتاه و بلند و هماهنگی فوق العاده در حفظ ریتم حمله چیزی است که به درد سیستم 4-2-3-1 میخورد و کمتر مربی این شانس را دارد که دو بازیکن مناسب و هماهنگ در این کیفیت پیدا کند.  این دو از نظر هماهنگی با یکدیگر و ایجاد بالانس در خط میانی فوق العادهاند. هر کدام از این دو که در فاز حمله صاحب توپ شود با توانایی تصمیم گیری و انتقال سریع بازی یوونتوس را در موقعیت برتر قرار میدهد. یوونتوس در این فصل سری آ تا اینجای کار میانگین دو گل در هر بازی را به ثبت رسانده که در سالهای اخیر فقط از فصل آخر کنته در یوونتوس اندکی کمتر است.

نکته آخر قابل ذکر درباره تغییر سیستم الگری و 4-2-3-1 خاص او بهره وری بیشتر دیبالا در این آرایش است. اگرچه دیبالا یک شماره 10 کلاسیک یا ترکواتریستای کامل نیست. اما او یک مهاجم هدف هم نیست. دیبالا ویژگیهایی دارد که او را تبدیل به یک بازیکن بسیار ویژه میکند. او را نباید خیلی از دروازه دور کرد چون قدرت گلزنی بالایی دارد و در تقابل نفر به نفر هم فوقالعاده است، در عین حال اما نزدیکی بیش از حد او به دروازه (مانند سیستم دو مهاجمه قبلی یوونتوس) باعث میشود بخش دیگری از تواناییهای او یعنی بازیسازی و توانایی ارسال پاس آخر و از همه مهمتر شوتهای راه دور ویران کننده او از دست برود. بنابراین شاید بهترین پست ممکن برای دیبالا در زمین همین مهاجم کاذب در سیستم 4-2-3-1 باشد. جایی که بازی در کنار دو وینگر و پشت سر مهاجم نوک همزمان به او فرصت بازیسازی و تمام کنندگی میدهد.

 

 

 

فلسفه فوتبال الگری

اجازه بدهید یادداشت را با یک جمعبندی از فلسفه فوتبال الگری به پایان ببریم. همانطور که اشاره شد ماسیمیلیانو الگری ذاتا یک مربی مولف است و سعی میکند دست به ابداع بزند. اما مربیان مولف نیز از نظر فلسفه فوتبال و نگاه به بازی متفاوت هستند.

مربیانی مانند کنته یا گواردیولا و تا حدی مورینیو علیرغم تفاوتهای دیگر یک شباهت عمده دارند که فلسفهشان را به هم نزدیک میکند. این مربیان معتقدند که در حالت ایدهآل بازیکنان باید صرفا پیاده کننده تاکتیک مربی در زمین باشند. تمام حرکاتشان از پیش تعیین شده و در راستای دستور مربی باشد. چه در فاز دفاعی و چه حمله آنها دوست دارند ببینند شیوهها و تفکرشان مو به مو اجرا میشود. البته که این مربیان برای اجرای چنین چیزی به طور کامل، به جای بازیکن در زمین به ربات نیاز دارند. ولی احتمالا اگر چنین رباتهایی اختراع شوند و فیفا هم اجازه استفاده از آنها را بدهد، کنته و گواردیولا اولین مربیانی خواهند بود که ترکیب تیمشان پر از این رباتها خواهد شد. حداقل در پستهای کلیدی مطمئنم که ربات را به بازیکن ترجیح خواهند داد!

اما الگری به فلسفه دیگری تعلق خاطر دارد. من با تایید نظر مارچلولیپی که گفته بود الگری بسیار شبیه من است، او را از جنس مربیانی مانند لیپی میدانم که علیرغم خلاقیت تاکتیکی زیاد، تسلط قوی بر تحلیل و اجرای شیوههای مختلف و دیسیپلین مناسب، در عین حال به قدرت خلاقیت بازیکنان در زمین نه تنها باور دارند، بلکه دوست دارند تاکتیک را در خدمت و برای کمک بازیکنانشان قرار دهند تا از ظرفیتهای خود استفاده کنند. این نگرش لطیفتر و زیباتریست نسبت به فوتبال. الگری نمی خواهد بازیکنانش را مانند ربات کنترل کتد و این موضوع خصوصا در فاز حمله که نبوغ و خلاقیت نمود بیشتری دارد و زیبایی خاصی به فوتبال میبخشد بیشتر نمایان است. خود او هراز گاهی در مصاحبههایش و میانه بحثهای تاکتیکی تاکید میکند که در نهایت بازیکنان هستند که در زمین بازی میکنند و این حرف را نه مانند برخی مربیان به عنوان اعتراض به پیاده نشدن تاکتیکهایش بلکه به عنوان بخشی از زیبایی فوتبال مطرح میکند. الگری تاکتیسین بزرگی است. اما این بی میلی او به تاکید و بروز پیچیدگی-های ذهنش، -مثلا برخلاف آنتونیو کنته که ابایی از بروز این ندارد که یک دیوانه تاکتیک است- او را تبدیل به یک تاکتیسین مرموز میکند که گاهی مربیان حریف به همین دیل فریب خورده و او را دست کم میگرفتند. اتفاقی که به نظر نمیرسد از این به بعد بازهم رخ دهد.

juventus_metafootball.jpg


برچسب ها

کانال خبری متافوتبال در تلگرام

کانال خبری متافوتبال در تلگرام

اشتراک گذاری این صفحه در شبکه های اجتماعی

نظرها