مثل آب برای شکلات!


یکشنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۷ ۲ ۴۵۴
متافوتبال - چند خطی به بهانه‌ی جدال یووه و میلان و تقابل هیگوآین با تیم سابق خود!

کمتر پیش آمده فیلم‌هایی که اقتباس از رمان‌های شاهکار بوده‌اند را دوست داشته باشم. این دوست نداشتن زمانی بیشتر می‌شود که رمان را پیش از دیدن فیلم خوانده باشم و چه خوش شانس بودم که در مورد کتاب شاهکار “مثل آب برای شکلات” اثر بی بدیل لارا اسکیول این شانس را داشتم که ابتدا فیلم آلفونسو آرائو ی بزرگ را دیدم و بعد به سراغ کتاب رفتم. در سکانس پایانی فیلم تاتا و پدرو پس از آن همه جنگ و گریز و فراز و فرود و رنج و فراغ ، حالا که مو سفید کرده‌اند و آردها را بیخته‌اند به هم می‌رسند و در خانه تنها می‌شوند. حتما داشته‌ایم همه ما ، بارها به آن یار نارسیده فکر کرده‌ایم که اگر روزگار دیگر گونه می‌گشت و روزی به هم می‌رسیدیم ، در آن “آنِ” رسیدن چه می‌شد؟ زمان می‌ایستاد؟ در آن لحظه با شکوه قلب پدرو از شدت هیجان از حرکت باز می‌ایستد و تاتا ژولیت وار با خوردن چوب کبریت ها خودکشی می‌کند. خانه و پس از آن تمام املاک از آتش چوب کبریتها به تلی از خاکستر تبدیل می‌شود. از این با شکوه تر و زیباتر لحظه‌ای می‌تواند باشد و بهتر از رئالیسم جادوئی زبانی برای آن “آن” دیدار ؟

برداشت اول
۲۱ اکتبر ۲۰۱۷ به سمت اودینه رانندگی می‌کنم. ساعت از ۱۲ گذشته از آینه به صندلی عقب نگاه می‌کنم، سام که تازه ۳ سالش تمام شده روی صندلی به خواب نازی فرو رفته است. لباس راه راه یووه به تن دارد. آنقدر ریزه و قلمبست که لباس به تنش زار می‌زند و از آنجا که به من رفته آنقدر یک دنده و لجباز که اصرار داشت تمام مسیر ۷۰۰ کیلومتری خانه تا اودینه را با همین لباس در ماشین بنشیند. به هتل می‌رسیم و بچه را روی تخت رها می‌کنم. آنقدر گیج و خسته‌ام که حتی نمی‌توانم بخوابم، خیلی هنر به خرج می‌دهم و کفش‌های سام را ازپایش در می‌آورم و روی کاناپه ولو می‌شوم. سام، در لباس گل و گشاد شماره ۹ “گنزالو هیگواین” بیهوش از خستگی و با اخم همیشگی روی صورت کوچکش در زمان خواب ،قاب زیبایی را در خاطراتم می‌سازد که باید پدر باشی که لذتش را بدانی. روی کاناپه به خواب می‌روم و خواب اولین استادیوم رفتن‌های خودم را می‌بینم شاید. استقلال راه آهن، سکو‌های سیمانی امجدیه و آخرین بازی بهتاش فریبا.

i.jpg

برداشت دوم
۲۲ اکتبر ۲۰۱۷ داچیا آره‌نای اودینه. یوونتوس خوب بازی نمی‌کند، باران وحشتناکی می‌بارد و از همه بدتر ۱۰ نفره هم شده‌ایم. اگر هوادار یووه باشید و ۷۰۰ کیلومتر رانندگی کرده باشید که بازی تیم را با فرزندتان ببینید و شرایط به گونه‌ای باشد که وصف آن رفت حتما زیر لب کلی بد و بیراه به خودتان می‌گویید که این چه کاری بود من کردم. امیدی به بازی نمی‌رود اما کم کم کسی که اصلا فکرش را نمی‌کنید در این شرایط پرچم افتاده را به دست بگیرد نمایان می‌شود و تیم در حال فروپاشی را بر‌می‌کشد. “گنزالو هیگواین” به‌اندازه ۳ بازیکن می‌دود، می‌جنگد ، زمین می‌خورد و مثل گرگ گرسنه بر می‌خیزدو دوباره می‌جنگد. او ستاره بی بدیل زمینی است، که در آن خدیرا سه گل می‌زند. از روی سکو‌های استادیوم پیر اودینه انگار تمام مزخرفات اینترنتی هیگواین چاق را به مسخره گرفته. زمین داچ آره‌نا ، من و سام شاهد این حماسه‌ایم ، حماسه ای که بوفون بعد از بازی تنها کسی است که از آن سخن می‌گوید” گنزالو امشب تیم ما را یک تنه به دوش کشید”. بازی ۱۰ نفره ای ۱-۰ عقب بودیم را ۲-۶ بردیم فقط به خاطر یک نفر” گنزالو هیگواین”!

برداشت سوم
۳۱ نوامبر ۲۰۱۷ ورزشگاه المپیکوی رم، میهمان دوستی هستم تا با هم بازی رم و چلسی را ببینیم. از مصائب پیداکردن بلیط و ورود به استادیوم گرگ‌ها که بگذریم ، جایگاه لا تریبونا قدیمی‌تر و صندلی‌ها تنگ‌تر از آن است که من ۱۲۰ کیلویی بتوانم در آن راحت بازی راببینم. کنته را بعد از ۶ سال دوباره می‌بینم از دور این بار نه در ویرانه‌های دل آلپی که قراراست بشود جی آرنا، بلکه در لباس آبی چلسی ودر المپیکوی رم. چلسی شرایط خوبی ندارد تیم خسته و بی‌انگیزه او گرفتار حملات پی در پی و طوفانی رم شده و امیدی به خلاصی ندارد. سعی می‌کنم روی بازی تمرکز کنم و از شر گفتگوی زورکی با دوست صربم خلاص شوم که ناگهان ورزشگاه منفجر می‌شود. توپ در میانه میدان است اما اتفاق اصلی روی اسکوربرد ورزشگاه افتاده است. یووه میهمان اسپورتینگ لیسبون است و بازی را ۱-۰ عقب افتاده، هر بار که اسکوربورد صحنه گل را نشان می‌دهد انگار که رم گل زده باشد شادی در ورزشگاه غلط می‌زند. از این بدتر نمی‌شود، بعد از باخت ۳-۰ به بارسا این باخت می‌تواند به حذف از گروه منجر شود و فاجعه بار تر اینکه باز تیم خیلی بد بازی می‌کند. بیش از اینکه حواسم به بازی رم باشد از گوشی مشغول دیدن بازی یووه- اسپورتینگ هستم. اینترنت قطع و وصل ، هوای سرد و بارانی و ناگهان سکوت عجیبی در ورزشگاه المپیکو حکم فرما می‌شود.

بازی ۳-۰ به سود رم در جریان است و دلیل این سکوت حتما روی اسکوربرد ورزشگاه است. بله یووه گل مساوی را در روز بدش در لیسبون به ثمر رسانده و تصویر کسی که فریادزنان شادی می‌کند مثل میخ در قلب هواداران رم فرو می‌رود و بدو بیراه سر می‌دهند. زننده گل “گنزالو هیگواین” . تصویر صورت فریاد زنان تو روی اسکوربرد ورزشگاه رم در روزی که برای دیدنت نیامده بودم قاب دیگری می‌شود که هرگز فراموشم نخواهد شد آقای هیگواین. از ورزشگاه که خارج می‌شوم یاد این جملات دل‌پیروی بزرگ می‌افتم” یوونتوس بیشترین عاشقان و بیشترین متنفران در ایتالیا را دارد. این دوگانه هم‌زمان عشق و نفرت حسن جنون‌آمیز غریبی به بازیکنان می‌دهد”.

50834.jpg

برداشت چهارم
۱دسامبر ۲۰۱۷ ورزشگاه سن پائولوی ناپل. یووه میهمان ناپل است در شبی که تکلیف فصل را مشخص خواهد کرد. از ناحیه دست آسیب دیده‌ای و امید زیادی به بازی کردنت نیست. شیطان از تو محبوب‌تر است در این شهر مذهبی که قدیس مهم‌تر از مسیحش مارادوناست. باز اما توئی که با دست شکسته تیر خلاص را می‌زنی و تصویر نفس کش طلبت در برابر دی لورنتیس آخرین قاب فراموش نشدنی را از تو در خاطرات من می‌سازد آقای هیگواین.

برداشت آخر 
سرنوشت با ما خوب تا نکرد. سخت به هم رسیدیم و زود جدا شدیم. از ما بهتران آمده‌اند و اقلیمی که دو پادشاه در آن نمی‌گنجند. اما همان طور که بعد از رفتنت تمام گروه های کوروا سود برایت نوشتند تو همیشه پادشاه پیچ جنوبی خواهی ماند و هرزمان که باز گردی باهر پیراهنی با تو مانند یک پادشاه خواهیم بود. امشب دوباره به هم می‌رسیم آقای هیگواین ، در روزی که میزبان تویی و حتما روز توست. در روزی که تمام فریادهای فروخورده کوچ اجباریت از گلویت تا پیچ جنوبی جی آرنا پرتاب شوند. در روزی که فریاد خواهی زد “ من هنوز تمام نشده‌ام “. فردا دوباره به هم می رسیم آقای هیگواین تا قاب های شخصی من و سام با تو ادامه پیدا کند. تا در سن سیرو برایت زمزمه کنم “ فرصت کوتاه بود و سفر جانکاه اما بی‌نظیر بود و هیچ چیز کم نداشت” دیدار دوباره امشب“ مثل آب می‌شود برای شکلات” یا “ عروسی خون” پس تا امشب!

نویسنده: فرید تهرانی

*تیم نویسندگان متافوتبال*

higuain-cropped_1sio57kbbd1os1dbc7qngpgbb6.jpg


برچسب ها

کانال خبری متافوتبال در تلگرام

کانال خبری متافوتبال در تلگرام

اشتراک گذاری این صفحه در شبکه های اجتماعی

نظرها