گفت‌وگوی مفصل با مشاور ایرانی فدارسیون فوتبال سوئد / بهترین مربی سوئد ‌۲۰درصد مربیان ایرانی هم پول نمی‌گیرد!


پنجشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۴ ۰ ۸۲۵
متافوتبال - مشاور ایرانی فدراسیون سوئد می‌گوید: پول اصلا چیز بدی نیست، ولی اگر قرار باشد بی‌حساب خرج شود و براساس رابطه‌سالاری در جیب بعضی‌ها برود، ویرانگر است.

به گزارش متافوتبال و به نقل از بهار، پیرمرد در عصرهای سرد، وقتی خیابان‌های استکهلم را گز می‌کند و زیر باران خیس می‌شود، سر را برمی‌گرداند و سال‌های حضورش در سرزمین مادری را مرور می‌کند. مردی که مجنون‌وار هنوز به ایران دلبستگی دارد، به جبر هجران، سال‌هاست دور از این خاک نفس می‌کشد و تنها با تماشای عکس‌های خاک‌گرفته در آلبوم قدیمی‌اش لبریز از شوق می‌شود. با عباس رضوی سرمربی استقلال تهران در سال‌های میانی دهه60 و مرد شماره یک نیمکت واشاش مجارستان که این روزها در قامت مشاور فدراسیون فوتبال سوئد، نقشی موثر در پیشرفت مردان سرزمین سردسیر زلاتان ابراهیموویچ ایفا می‌کند، هم‌کلام شدیم. پیرمردی که اعتقاد دارد فوتبال ایران دچار قحطی مربی دلسوز شده و پول جای عشق به فوتبال را گرفته است. عباس رضوی با چشمانی که هنوز به‌خاطر فوتبال می‌درخشند، پاسخ سوالات ما را داد.

شما که سال‌هاست در سوئد زندگی می‌کنید و این روزها فوتبال مردان یخی آن سوی اروپا را آنالیز می‌کنید،تفاوت آن‌ها با فوتبالیست‌های ایران را در چه می‌بینید؟
فوتبال سوئد با الهام از فوتبال روز اروپا راه خودش را می‌رود. در فوتبال سوئد تولید بازیکن حرف اول را می‌زند و این‌طور نیست که باشگاه‌ها صبح تا شب دست نیاز به بازیکنان نقاط دیگر اروپا دراز کنند. باور می‌کنید بهترین مربی لیگ سوئد 20درصد مربیان ایرانی حقوق نمی‌گیرد. تازه بخش عمده‌ای از حقوق بازیکنان و مربیان برای مالیات می‌رود، چیزی حدود 45‌درصد. اینجا ایران نیست که با قرارداد یک‌میلیاردی کاری کنند بعضی از جوان‌ها، غوره نشده مویز شوند. هیچ می‌دانستید بازیکن بزرگی مثل زلاتان ابراهیموویچ در دسته پنج فوتبال سوئد ساخته شده و پله‌های پیشرفت را یکی یکی طی
کرده است.
*از حرف‌های شما این‌طور برداشت کردیم که چون باشگاه‌ها حاضری‌خور شده‌اند پروسه بازیکن‌سازی در فوتبال ایران تعطیل شده و این خود بزرگ‌ترین آفت است. قبول دارید؟
صد‌درصد. پول اصلا چیز بدی نیست، ولی اگر قرار باشد بی‌حساب خرج شود و براساس رابطه‌سالاری در جیب بعضی‌ها برود، ویرانگر است. نباید به‌سمتی برویم که بعضی‌ها خیال کنند با لابی و پشت پرده می‌توانند در فوتبال ایران همه موانع را دریبل کنند. یک بازیکن معمولی که از دادن پاس ساده عاجز است، با رابطه دلال‌ها قرارداد چندصدمیلیونی می‌بندد و دوچرخه‌سواری را با پورشه‌سواری تاخت می‌زند. مشخص است که این بازیکن از نظر ذهنی، خانوادگی و کاراکتر به‌هم می‌ریزد.
از خاطرات عباس رضوی هم حرف بزنیم. سال 65 در آن دربی جهنمی شما روی نیمکت استقلال بودید. همان بازی معروف که فرارهای ناصر و گل‌های شاهرخ سه‌بار قفس توری آبی‌ها را شعله‌ور کرد و روزی تلخ را برای ناصر حجازی فقید رقم زد. یادتان هست؟
استقلال در آن مقطع شرایط مطلوبی نداشت. شاهرخ به پرسپولیس رفته بود و این موضوع ضربه محکمی به تیم زده بود. از طرف دیگر پیش از بازی در رختکن اتفاقاتی افتاد که شرایط به هم ریخت. ما در آن بازی کم نیاوردیم، منتها اسیر اعجوبه‌ای شدیم که با فرارهایش شیرازه استقلال را از هم پاشاند. اعتراف می‌کنم آن روز مغلوب ناصر محمدخانی شدیم، نه پرسپولیس. بعد از آن بازی به من گفتند سازمان تربیت‌بدنی اعلام کرده رضوی دیگر نباید سرمربی استقلال باشد. من هم چمدانم را بستم و بی‌آنکه اعتراض کنم، رفتم.
و بعد روی نیمکت واشاش مجارستان نشستید.
واشاش تیم قدرتمندی بود و در فوتبال شرق اروپا برای خودش بروبیایی داشت. من در آنجا روزهای خوبی را سپری کردم. اتفاقا چند هفته پیش مجارستان بودم و با چشم‌های خودم دیدم که واشاش شرایط بسیار بهتری پیدا کرده و در 17 رشته ورزشی مقام اول را در مجارستان دارد. راستش رفع تحریم از بلوک شرق، در باغ سبزی ازسوی غرب بود که من فکر می‌کنم هرگز به سبزی نرسید.
در روزهای ابری استکهلم، قلب مربی اسبق استقلال و تیم‌ملی برای وطن تنگ می‌شود یا نه؟
از دیار دور فوتبال کشورم را ازطریق اینترنتی که نه گریزپاست و نه آهسته تعقیب می‌کنم، تا شاید با شادی و سروری تعلق خاطر خودم را به فوتبال با پسوند ایرانی‌اش لبریز کنم. اما افسوس که از فوتبال وطن جز خستگی و ناامیدی بویی به مشام نمی‌رسد. فوتبال ما از زمانی نابود شد که زمین‌های خاکی از بین رفت و پول جای عشق را گرفت.
شما فکر می‌کنید چرا آزادی مثل سال‌های دور کمتر پرتماشاگر می‌شود و هواداران دیگر مثل سابق از بازی‌های لیگ استقبال نمی‌کنند؟
روزگاری تهران با دومیلیون نفر جمعیت ورزشگاه‌هایش پر از تماشاگر می‌شد اما امروز با 18میلیون نفر سکوها خالی و غم‌زده به ماتم فوتبال نشسته‌اند. من فکر می‌کنم وقتی جذابیت از فوتبال برود و بازی دلچسب و دلپذیر ارائه نشود، تماشاگر ترجیح می‌دهد کنج خانه بنشیند و بوندسلیگا و لالیگا را از تلویزیون تماشا کند. فوتبال ایران دراین سال‌ها از حرفه‌ای بودن فقط اسمش را گرفته؛ وگرنه در میدان عمل اتفاق ویژه‌ای نیفتاده است. بعد هم...
بعد هم چی؟
شاید شما یادتان نباشد، روزگاری در زمین‌های خاکی چهارصد دستگاه حسن آقا حبیبی به‌تنهایی یک قشون بازیکن به تیم‌ملی هدیه می‌داد. همان توپ پلاستیکی دولایه بزرگ‌ترین وسیله آموزشی تکنیک فوتبال بود و از کوچه‌های تنگ شهر تا زمین‌های بزرگ مورد استفاده قرار می‌گرفت و شادی را با خود می‌آورد. همین توپ‌های پلاستیکی را دست‌کم نگیرید؛ توپ‌هایی که منقرض شدند و ستاره‌هایمان هم آب رفتند. گسترش شهرنشینی و جایگزین‌کردن برج‌ها و آپارتمان‌ها به‌جای زمین‌های خاکی فوتبال ایران را از نفس انداخته است.
البته این وسط نمی‌توان نقش معلم‌هایی را که بدون هیچ چشمداشتی بازیکن تربیت می‌کردند و دراین سال‌ها ناپدید شده‌اند، هم نادیده گرفت. دیگر کسی به‌خاطر عشق در زمین‌های خاکی عرق نمی‌ریزد؟
در مملکت ما متاسفانه همیشه مرغ همسایه غاز بوده. واقعا حیرت‌آور است. اماراتی‌ها حشمت مهاجرانی را روی چشمشان می‌گذارند و آوازه مهاجرانی در قطر و کویت هم پیچیده و آن‌ها سال‌هاست دارند برای پرورش استعدادهایشان از حشمت بهره می‌برند، اما ما سال بیاید و برود سراغ این پیرمرد را نمی‌گیریم تا از یک عمر تجربه‌اش بهره‌مند شویم. وقتی مربیان سازنده نامهربانی ببینند و کنار بکشند، مشخص است که باشگاه‌های بزرگ جایشان را به باشگاه‌های کوچک و بی‌هویت می‌دهند. حقیقت این است که این ویرانه را باید به اهلش بسپارند تا در زمانی طولانی به‌آبادی برسد.
شما بازی‌های تیم‌ملی را هم تعقیب می‌کنید؟
بله، می‌بینم. قبول کنید تساوی برابر فوتبال عمان چیزی جز تحقیر نیست. متاسفانه کار به‌جایی رسیده که امروز تیم‌های درجه سه و چهار آسیا برای ما خط و نشان می‌کشند. من فکر می‌کنم اگر کی‌روش روح شجاعت را بر کالبد تیمش ندمد، تیم‌ملی در صورت صعود به‌دور بعد با مشکلات جدی مواجه خواهد شد.


برچسب ها

کانال خبری متافوتبال در تلگرام

کانال خبری متافوتبال در تلگرام

اشتراک گذاری این صفحه در شبکه های اجتماعی

نظرها