حاشيه روز | دکترین اقتصادی مدیرعامل پرسپولیس؛ به من محبوب کمک کنید!

به گزارش متافوتبال و به نقل از شفقنای ورزشی؛ روزهای خاکستری لیگ چهاردهم بود و پرسپولیسی که مشخص نبود چگونه مدیریت می شود. نتایج ضعیف درون زمین یک طرف،عدم مدیریت صحیح و بی پولی همیشگی از سوی دیگر. در آن برهه محمدعلی طاهری نه تنها پاسخگوی اهالی رسانه نبود که حتی وقتی طلبکاران به دفتر باشگاه می رفتند او از مفر مخصوص خودش بلافاصله خارج می شد تا نگاهش به نگاه طلبکاری گره نخورد. اوضاع تا آنجا بد پیش رفت که دوست نزدیک آقای وزیر که روزگار نه چندان دوری، مافوق او در یک بنگاه اقتصادی به شمار می رفت،جای خود را به محمد حسین نژاد فلاح داد.پس از این توفیق اجباری بود که هواداران پرسپولیس از خود سوال کردند این که بود، چرا آمد، چرا رفت؟ اما پس از اینکه نژاد فلاح، برانکو را به ایران آورد و با او قرارداد یک سال و نیمه امضا کرد و به هر ترتیبی که بود فصل را به پایان رساند، بار دیگر محمدعلی طاهری به دفتر وزیر رفت و شاید هنوز دهان باز نکرده بود که باز به عنوان مدیرعامل به باشگاه پرسپولیس بازگشت!

یک عقبگرد به غایت سوال انگیز و عجیب که هیچکس پاسخ شفافی برای آن نداشت. اگر طاهری خوب بود چرا در همان برهه برکنار شد؟ اگر توان مدیریت پرسپولیس را نداشت پس چرا حالا باید باز می گردد؟ آنهایی که رابطه نزدیک تری با مناسبات وزارت خانه دارند می گویند محمدعلی طاهری تز خاص خودش را در مدیریت دنبال می کند و از آنجایی که احساس می کرد به همراه پرسپولیس در پایان لیگ چهاردهم قربانی خواهد شد، رفت تا از ابتدای لیگ پانزدهم با قدرت بیاید.او آمد و ثمره اش حالا پیش روی پرسپولیس است؛ با جیب خالی لیست خرید برانکو قابل تهیه نبود از این رو سرمربی سه بار سه لیست مختلف داد. بازیکنانی مثل محسن مسلمان به زور به برانکو تحمیل شدند. پرسپولیس تا هفته چهارم کماکان اسپانسری پیدا نکرد و لباس سرخ ها بدون آگهی بود. دست آخر فردی که از هر سه کلامش دو تای آن به واژه ترکیبی”هنر مدیریت جدید” بر می خورید طی کشف تاریخی متوجه شد، پرسپولیس دست کم ۳۰ میلیون هوادار دارد که از این تعداد اگر دست کم یک میلیون نفر هم حاضر شوند نفری ۵ هزار تومان بدهند مشکل مالی به کل حل می شود!

با این اندیشه بود که به مدیریت سایت رسمی باشگاه دستور داد شماره حساب را به هواداران بدهند تا با کمک آنها پرسپولیس بی نیاز شود. مردی که دوست نداشت کار زخمی و دستمالی شده را در دست بگیرد و علاقه داشت از ابتدای فصل با مدیریت خاص خودش، پرسپولیس را آباد کند در همین ۵ هفته اول کاسه را در دست گرفت تا هوادار صدقه بدهد. او حتی در نشست خبری اش سعی کرد با ذکر مثال از بارسا و دیگر تیم ها به همه بقبولاند کمک گرفتن از هوادار یک امر عادیست. اما آش آنقدر شور شد که کریم باقری به عنوان یکی از دستیاران برانکو حرف آخر را همین اول به او زد؛ نمی توانی برو.

محمدعلی طاهری به واسطه دوستی و رابطه دیرینه با وزیر ورزش و به راحتی هر چه تمام تر می تواند مدیرعامل محبوب ترین تیم ایران شود. او که می داند پرسپولیس همیشه مشکل مالی داشته و دارد با علم به این موضوع و کاملا با میل باطنی اش برای بار دوم در کمتر از یکسال به میانه گود می پرد اما علی رغم صحبت های پر طمطراقش که مرتب در آن مدیریت نوین و تخصصی تکرار می شود، سراغ دم دست ترین نوع پول در آوردن می رود.

اگر قرار بود هر سال پرسپولیس با کمک نفری ۵هزار تومانی هر هوادار پولش را به دست بیاورد آن وقت چرا باید مدیری بالای سرش باشد که تنها به واسطه دوستی با وزیر بر سر هرمش نشسته است؟ اگر بارسلونا نزدیک به چهارصد هزار عضو دارد که از آنها پول هم می گیرد در آن سو مدیرعاملش هم با آرای مستقیم همان آدم ها انتخاب می شود و اینگونه نیست که مدیر با رفاقت بر سر کار بیاید و آن وقت در هنگام جور کردن پول، سراغ مردم برود.محمد علی طاهری اگر یک بار قطعا یک بار با خودش خلوت می کرد و به این می اندیشید، متوجه می شد که از کارگری با حقوق ۸۰۰ هزار تومان در ماه نه تنها پنج هزار تومان که پنج ریال هم به فوتبالیستی که برای یک فصل یک میلیارد تومان می گیرد، روا نیست.

طاهری از دست اهالی رسانه فرار می کند، این بهترین روشی است که او پیش گرفته چرا که اگر قرار بود دم به تله بدهد همان بار اول چنان می رفت که وزیر هم قادر به بازگرداندنش با هیچ رانتی نبود. او و دیگر تحصیلکرده های اطراف محمود گودرزی هر چه به فضای دانشگاه و کتاب تسلط دارند در عالم عمل، نشان داده اند تزهای شان تنه به تنه فاجعه می زند.

دیر یا زود او از پرسپولیس می رود و بعدها هواداران این تیم با همین شماره حساب که ترجمان این حرف است؛ به من محبوب کمک کنید، به یادش می آورند.مدیر گمنام و کمتر شناخته شده دیروز حالا به لطف رانت پرسپولیس و رسانه های اطرافش اینک یکی از شناخته شده ترین افراد این فوتبال است اما هر چه این شهرت برای او سریع و آنی بود همانقدر برایش گران تمام شد.مدیری که با “دوستی وزیر” و “جیب مردم” می خواست هنر مدیریت را به رخ بی سوادان بکشد. خدا قوت دلاور، خسته نباشی قهرمان. اینجا ته ته خط است.کاسه خودجوشت را زمین بگذار و برای بار سوم به دفتر دوستت برو شاید آنجا آدرس دیگری را برای آباد کردن در جیبت بگذارد. اینجا به اندازه کافی سبز شد.