زانتی و اینتر؛ افعی‌ها هم خدا دارند


یکشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۷ ۱ ۳۰۱
متافوتبال - به مناسبت تولد زانتی، به زندگی این هافبک باکیفیت آرژانتینی می‌پردازیم.

پس باد همه چیز را با خود نخواهد بُرد، یاد زانتی و تمام خاطره‌هایش، از آن تعصب تا گریه‌ها و شادی‌ها، خاطرات هرگز نخواهند سوخت، نخواهند مُرد، هیچ انسانی خدای نراتزوری را فراموش نخواهدکرد، آن مرد خوشتیپ و دستانش را، که جام‌ها لمس می‌کرد و بالای سر می‌برد، با غرور با زیبایی‌ها در کنار آن خنده و شادی‌ها، و هیچکس به فراموشی نمی‌سپارد آن اشک‌های خداحافظی را، هرگز؛ هرگز زانتی از یاد نخواهد رفت، چه با گذر یک روز چه گذر سال‌ها، حتی قرن‌ها، خدای افعی‌ها افسانه شد و جاودانه ، همان گریه آمدند و رفتن‌ها.

زانتی و گذر زمان ؛ گذری که خدای بزرگ عاشق او شد

یک جوان آرژانتینی بود؛ با بیست و دو سال سن که راهی شهر میلان شد، در ورزشگاه جوزپه مه آتزا به همگان معرفی شد، اما آن روز فقط حدود سه هزار در مراسم معارفه بودند، تصور بر اینکه او زمانی دلربای آن‌ها باشد بسیار سخت بود، زمانی که پیراهن آبی و راه راه مشکی را بر تن کرد خودش هم فکر بر این نمی‌کرد نوزده سال بر لباس خود وفادار بماند، خدای‌ افعی‌ها باشد، رهبر نراتزوری توصیف شود حتی بسیاری جلو او تعظیم کنند و ایزد خطابش کنند. حتی چیزی بالا تر از رویای‌ او. و آرزوهای دوران کودکی‌اش که بعد از بنایی کردن با پدرش بر آن فکر می‌کرد؛ او قول داده بود بهترین باشد اما قولی برمعشوقه شدنش در جوزپه مه آتزا نداده بود.

Javier-Zanetti-legend.jpg

اولش ترس داشت ، استرس در دلش مانند آتشفشان موج می‌زد، به مادرش زنگ زد، گفت که می‌ترسد، دوست دارد به خانه بازگردد اما مادرش آرزوهایش را برایش مرور کرد و زانتی ثانیه‌به‌ثانیه آرامتر می‌شد، همان‌طور که دقیقه به دقیقه در دل هواداران نراتزوری محبوب می‌شد حتی محبوب تر از دقایق قبلتر. او خودش را اثبات کرد، در عبور از فصل ها و قطعا گل فوق العاده او در فینال جام یوفا در سال 98 مقابل لاتزیو آن هم در دیدگاه پنجاه هزار طرفدار دو تیم در پارک‌دوپرنس که با چشمان خود شلیک زیبای او را دیدند و ستایش کردند آن جوانی که در آن لحظه بیست و پنج سالگی خود را سپری می‌کرد. سال‌ها گذشت ، ستارگان در اینتر می‌آمدند و می‌رفتند، مربیان تغییر می‌کردند یکی پس از دیگری اما زانتی همچنان پایدار بود با انگیزه به کار خود ادامه می‌داد، کم گل می زد اما بیشترین تاثیر را از خود به نمایش می‌گذاشت، انگار او پیر نمی‌شد گاهی از خودش می پرسید؛ تا کِی ؟ تا چه زمانی باید ماند؟ اما به کارش ادامه می‌داد، به دلربا بودنش و فتح جام‌ها که منتظر یک جام بود؛ قهرمانی در اروپا در رویایش خالی بود و تا آن را بدست نمی‌آورد هرگز پایان کارش نبود، اسکودتو در سال 2007 با گلزنی او مقابل گرگ های پایتخت با رهبری توتی فتح شد، شاید اگر آن گل به ثمر نمی رسید سرنوشت افعی‌ها از این رو به آن رو می‌شد، و آن گل زیبایش بود که اینتر را به سومین قهرمانی پی در پی در کالچو رساند . ماسیمو موراتی چنین گفت که اگر یک کار بزرگ در زندگی ورزشی و حتی شخصی خود کرده باشد این است که زانتی را به جوزپه مه آتزا اورده است، نراتزوری نوزده مربی تغییر داده بود اما زانتی همچنان در این تیم مانند الماس می‌درخشد، پیشنهادهای کهکشانی‌ها و منچستر و هزاران غول های اروپا را رد کرده است، طرفداران کم کم لقب خدا به او می دادند. کاپیتان آن‌ها جام‌ها را یکی پس از دیگری با دستانش لمس می‌کرد و زمان اخرین رویا رسیده بود، بالا بردن جام اروپا که در سانتیاگو برنابئو تحقق یافت، فریاد می‌زد ، اشک می ریخت، سر از پا نمی‌شناخت زیرا او قهرمان بود، فریاد "زانتی تو قابل پرستش هستی" بر لب ها بالا و پایین می‌شد، چه با شکوه بود آن شب و آرزوهای قبل و بعد از برنابئو.

javier-zanetti-champions-league_11i1f8aehg2fk1p5gx0n8h0pym.jpg

مالدینی‌ در میلان، دلپیرو در یوونتوس، توتی در رم همه آن ها ایتالیایی بودند، اما یک آرژانتینی بیاید و باشد تمام جان و دل هواداران اینتر آن هم با ستارگانی که در نراتزوری درخشیده بودند چیز دیگری بود، ستاره‌ای که بین دو کارت قرمزش دوازده سال فاصله بود. یک شماره چهار اَبدی، اسطوره‌ای که زمانی صدای مادرش‌ را فقط به مدت دوازده ثانیه برای اخرین بار شنیده بود، مشغول جشن و شادی بود ، قهرمانی در کوپا ایتالیا و گذر وقت با طرفداران را به صحبت با مادر ترجیح داده بود، این همان چیزی است که خدا خطابش کردند. چهل سالش شده، وقت خداحافظی رسیده بود، برای اخرین بار بود که لباس مقدس اینتر را بر تن می‌کرد، برای هشتصد شصت و پنجمین بار واقعا بی‌نظیر بود، زمانی که وارد جوزپه مه‌آتزا شد نوزده سال حضورش در ذهن خود مرور کرد، نگاه بر طرفداران انداخت ناگهان گریه کرد، به یاد آن استرس دوران جوانی و صحبت با مادرش، اما این بار مادر نبود که او را ارام کند، پس اشک می ریخت، گریه کرد، اشک ها بر گونه‌هایش جاری شدند، طرفداران به آغوشش می‌آمدند و تعظیم می‌کردند طعم رفتن او با پیروزی چهار بر یک مقابل لاتزیو هم شیرین نبود، اما او وداع کرد اما قول داد هرگز نراتزوری را ترک نکند و تا آن هنگام بر پای قول خود ایستاده است، شاید مانند آسگود چلسی  او هم در جوزپه مه آتزا خاکسترش دفن شود، گفته‌ای که طرفداران نراتزوری همیشه زمزمه می‌کنند و حتی خودشان‌را با او چال کنند و هرگز تنهایش نگذارند؛ زیرا او خدای آن‌ها می باشد!

نویسنده: ابولفضل کریم‌آبادی(صدر)

*تیم نویسندگان متافوتبال*

Javier+Zanetti+AC+Siena+v+FC+Internazionale+dXJdnSr1XLdl.jpg


برچسب ها

کانال خبری متافوتبال در تلگرام

کانال خبری متافوتبال در تلگرام

اشتراک گذاری این صفحه در شبکه های اجتماعی

نظرها