یادداشت روز | ازكلوپ اجتماعيون تا ابومسلم؛ لنگ يك اسم مشدي!


دوشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۵ ۰ ۵۰۶
متافوتبال - داستان از روزي آغاز شد كه ابومسلم تغيير نام داد . نمي‌دانم برادران مهاجراني به عنوان بنيان‌گذاران اين تيم، بعد از اين تغيير اسم، چه شكلي خاطرات فوتبال مشهد قديم را بازخواني مي‌كنند اما مي‌دانم كه موضوع اسم‌گذاري براي دسته‌هاي ازلي فوتبال، قصه‌هاي پيچ در پيچي دارد.

ابراهیم افشار: داستان از روزی آغاز شد که ابومسلم تغییر نام داد . نمی‌دانم برادران مهاجرانی به عنوان بنیان‌گذاران این تیم، بعد از این تغییر اسم، چه شکلی خاطرات فوتبال مشهد قدیم را بازخوانی می‌کنند اما می‌دانم که موضوع اسم‌گذاری برای دسته‌های ازلی فوتبال، قصه‌های پیچ در پیچی دارد؛ انباشته از بوی نسترن و فرهنگ لغات اسلامی ایرانی و یک دایره واژگانی افسوس‌پرور که در دل تاریخ شفاهی فوتبال ما گم شده است :

1-شاید داغ‌ترین فریاد آقای "دال- اسداللهی " نظریه‌پرداز اصیل نسل دوم فوتبال ایران در آن تحریریه آنتیک و قدیمی، که در صفحات پرطرفدارش با عنوان"در جستجوی زوایای ورزش" بلوا به پا کرد همان مقاله آتشین‌اش باشد که در اواسط دهه پنجاه نوشته بود "چرا تراکتور  چرا ماشین؟ پس چرا ستارخان نه و باقرخان نه؟" فریاد مصلحانه آقای دال از این بود که چرا در جام تخت جمشید که نخستین لیگ رسمی فوتبال ایران بود، نام‌های صنعتی کولاک می‌کنند و نامی از سرداران  ملی نیست؟  آن روزها تازه فضای سیاسی و رسانه‌ای کشور اندکی گشاد شده بود و این مرد پیراهن‌دریده‌ی تعقل‌گرای عاشق ادبیات کهن ایران، عجیب ملامت می‌‎کرد تیم ها را که چرا اسم‌هایشان در تماشاگران شوری برنمی‌انگیزد؟ به گمانم این حرفش بسیار در دل‌ها نشست و باعث گشایش مباحث جدیدی نیز شد . گروهی فریاد برآوردند که به دلیل وابستگی تیم‌های تبریزی به کارخانجات ماشین و تراکتور، بدیهی‌ست هر نامی که دل‌شان خواست بر تیم‌شان بگذارند . اما اینجا پای گروهی رادیکال نیز به میدان آمده بود که از اسامی صنعتی به تنگ آمده بودند اما بیم آن داشتند که نام پاک سرداران نیز به صحنه عوام‌پرور و هیجانی فوتبال فارسی کشیده شود و  متلک‌پرانی‌ها و نبردهای تن به تن و توده به توده تیفوسی‌های سکونشین به ستار و باقر نیز رحم نکنند . آن روزها تردید جمعی بر این مباحث سایه انداخته بود و منتقدین آقای دال می‌گفتند چرا اصلا کاری بی‌احتیاط صورت دهیم که فردا در هر دیاری که تماشاگرانِ مجنونش خواستند شعاری علیه این تیم‌ها سر دهند، روح این دو سردار دلیر آذربایجان نیز مکدر شود؟  سخن آقای اسداللهی برحق بود . اسم‌های ذوب آهن اصفهان و رستاخیز خرمشهر و راه آهن و بانک ملی تهران و نورد اهواز و الباقی در دهان آدم‌ها یخ می‌زد و هر کاری می‌کردی شوری برنمی‌انگیخت . آقای دال از صمیم جان قلم‌اندازی‌ها می‌کرد و می‌گفت که چرا هر خطه، اسامی سردارانش را جایگزین این نام‌های یغور صنعتی نمی‌کند ؟یعنی چه ماشین؟ یعنی چه تراکتور؟ یعنی چه ذوب؟ و چرا نباید خاطرات شجاعان دست از جان شسته‌ای چون ستار و باقر که دل در راه آزادی سرزمین مادری و تحقق ایمان و اعتقادشان گذاشتند بر زبان این همه تماشاچی به خون خفته زنده شود ؟ مگر فوتبال آماتور ایرانی نمی‌تواند چنین اهدافی را نیز همراه با مانیفست ورزشی خود پیش برد؟ پرسش‌های آقای دال به این شدت، نوعی تابوشکنی بود که می‌خواست در چرخه ارتزاق فوتبال از راه صنعت، فرهنگ و تاریخ این سرزمین نیز سهمی برای خود ببرد . بالاخره آقای دال ، متعلق به نسلی بود که نام‌گذاری تیم‌هایشان براساس فلسفه‌ای میهنی یا اعتقادی یا دلی صورت گرفته بود و پارامترهای انتخاب اسم تیم برای‌شان در اندازه انتخاب بازیکن، مهم بود. راستی، چه خوب که الان زنده نیست که بپرسد نام‌هایی چون گسترش فولاد ، پیکان ، سایپا ، نفت ، فولاد ، ‌ماشین ، تراکتور، ذوب آهن و الخ را  با یک من عسل هم نمی‌شود قورت داد . عسل‌اش از من ، قورت دادنش از شما !

1

2- اگر اولین تیم فوتبال ایران را به تیم مدرسه "سن لویی" نسبت دهیم که یک نام فرانسوی بود و البته از نام‌های بانک شاهی و  " تلگرافخانه هند و اروپ " که از ابتدایی‌ترین دسته‌های غیربومی فوتبال ایران بود بگذریم، بی‌شک نخستین تیمی که در ورزش ایران کاپ گرفت" کلوب اجتماعیون" بود . واژه‌ای به معنای سوسیال دموکرات و قدمتی به اندازه مشروطه که در ایران و قفقاز شعبه داشت و می‌خواست حزبش را غیر از مسائل سیاسی، در حوزه‌های اجتماعی جوان‌پسند نیز فعال کند. جام نقره اجتماعیون، کاپی بود که به همت وزیر مختار وقت انگلستان در ایران برگزار شد و تا همین سال‌های اواخر در ویترین تربیت بدنی ایران چشم‌ها را خیره می‌کرد و بدا به حال ما که یک موزه ورزشی نداریم و نمی‌دانیم همین جام را چه کسی یا چه کسانی در خندق بلا انداختند و اکنون در مجموعه نفیس کدام کلکسیونر اروپایی عین پلک چشم از آن مواظبت می‌شود . جامی نقره‌ای که رویش نوشته شده بود "تهران- فوتبال آسوسیاشن کلاب(کلوب اجتماعیون)1907 " .  جامی متعلق به سال 1286 شمسی خودمان که تازه دوازده سال بعد از این تاریخ بود که "کلوب ایران" به عنوان نخستین تیم باشگاهی پرشین که بتواند رسما در تهران با تیم‌های مؤسسات انگلیسی مسابقه دهد به سال 1298 تشکیل حیات داد و چند سالی بعد اولین مدرسه‌ای که رسما به دانش‌آموزان‌اش فوتبال یاد داد، همان البرز معروف خودمان- یا کالج آمریکایی سابق بر آن - بود که نخستین نمونه‌های جنون شیرین" توپ بازی" را در مغز بچه جغله‌های طهرونی فرو کرد . در میان نسل اولی‌های فوتبال ایران ، "اسپرت ارامنه" نخستین تیم غیرمسلمان ایرانی بود که در سال 1301 تشکیل و چنان گردن کلفت شد که قهرمانی کاپ سال 1303 را از آن خود کرد. یکسال بعد تیم‌های آرین و نیکنام (متعلق به آقای نیکنام)در تهران به وجود آمدند . دسته ورزشی آرین، به نشانی"طهران- جنب حسینیه عضدالملک- نمره سی" واقع شده بود و هیات مؤسس ثلاثه‌اش را ممدحسین و کلانتر و دادگر تشکیل می‌دادند. در همین سال 1303 باشگاه اسپورتیف رشت نیز تشکیل شد؛ با رویکرد "فوت بال- تنیس و در آینده‌ای نزدیک البته اسب‌دوانی".

2

در سال 1304  تیم تدین راه افتاد . این نام، برگرفته از سجل شخصی رئیس وقت مجلس شورای ملی ایران بود که مسئول انجمن ترویج و ترقی فوتبال کشور نیز شد . دو سال بعد طبق آمار رسمی تربیت بدنی و پیشاهنگی، جمعا 25 کلوب در ایران اعلام موجودیت کرده بودند (1306)  این همان سال‌هایی بود که آدم از ادبیات ورزشی نسل اول دست‌اندرکاران ورزش ایران کیفور می‌شد . آنها با وجود آنکه اندک مدتی بود که با خرده فرهنگ‌های ورزش‌های وارداتی غرب به ویژه فوتبال مواجه شده و جوانان سراسر مملکت را درگیر افیون و نشئگی‌اش می‌دیدند، بسیار زود به صرافت افتادند که برای دایره واژگان فوتبال لغات فارسی پیدا کنند تا فوتبال سبک انگلیسی با دیکشنری لاتین‌اش تهران را الکی الکی فتح نکند . امروز که به دایره لغات نسل نخست نگاه می‌کنم نوعی خوش‌سلیقگی و غیرت‌مندی در زحمات‌شان می‌بینم که در انتخاب جایگزین برای لغات و پست‌های فوتبال کم نگذاشته‌اند. آنها رفری را داور اما کمک داوران را "پاسبانان خطوط" نام گذاشتند و برای پست‌های بازیکنان خوش سلیقه‌گی‌ها نشان دادند. به عنوان مثال، فوروارد را "پیشرو" ، هافبک را "میانه‌رو" و دفاع را "پشتیبان" نام گذاشتند.  موضوع بومی‌گرایی صدالبته در انتخاب نام تیم‌ها و دسته‌های آن سال‌ها نیز تاثیر داشت. اکنون که اسامی تیم‌های ورزشی سی سال نخست فوتبال ایران(از 1290 تا 1320) را مرور می‌کنم، در می‌یابم که انتخاب واژگان ملی، میهنی که به دهن بیاید و دارای بار روانی و معنوی بوده و یا منتسب به فرهنگ لغات ورزشی باشد در این انتخابات بسیار لحاظ شده است. این موضوع حتی در میان اقلیت‌های مذهبی کشور نیز نمود داشت . ارامنه، نام" آرارات" را به عنوان مظهر همبستگی و پیشینه تاریخی و شمایل سرافرازی خود اطلاق کرده و یا از ترکیب"اسپرت ارامنه" استفاده می‌کردند که در سال‌های ابتدایی توسعه فوتبال در ایران، بهترین تیم غیرمسلمین کشور بود. زرتشتیان تیم خود را با همین عنوان "زرتشتیان"به میدان می‌آوردند و گاه مسلمینی پیدا می‌شدند که نام دسته خود را" اسلام" و "صفار" می‌گذاشتند . البته از ادیان اقلیت دیگر نام"الیانس اسرائیلیت" نیز بود که بر مجموعه خود گذاشته بودند. در میان تیم‌های بانکی اسامی بانک شاهی(متعلق به موسسه اقتصادی انگلیس و ایران)، بانک صنعتی، بانک ملی و پس‌انداز ملی دیده می‌شدند و صدالبته خارجکی‌هایی نیز بودند که از اسامی اسپورت، المپیا، ژاندارک، سن‌لویی، فرانکوپرسان، اسپورت مموریال کالج و اسپارتا استفاده می‌کردند . نخستین نسل ورزش‌گران ایرانی البته در انتخاب اسامی برای دسته‌های خود، از جانوران محبوب نیز نمی‌گذشتند. معروف است که دکتر اکرامی محبوب، در دهه بیست هنگام اسم‌گذاری تیم‌اش نام شاهین را از دیوان حافظ وام گرفت و بعدها که شاهین، اسمی مورددار شد، شهباز را برای آن بدیل تراشیدند . یا غلامرضا مجیدی همان شوفری که در جریان کودتای 28 مرداد مصدق را با ماشین خود به فرمانداری نظامی برد نام کلوپش را" ببر" گذاشت که مظهر جنگندگی و سرعت بود. عقاب نیز از دیگر تیم‌های محبوب بود که تا دهه پنجاه اوج گرفت . اکنون که در میان نام‌های نسل نخست دسته‌جات ورزشی ایران پرسه می‌زنیم صدالبته بعضی از مدیران نیز نام خانوادگی خود را بر کلوپ‌شان می‌گذاشتند. تدین، نیکنام  و شعاع، چنین باشگاه‌هایی بودند. مخصوصا آقا شعاع که معمّم‌ای علاقمند به فوتبال بود و هر وقت بازی می‌کرد، نعلین‌اش را وسط زمین لنج و دولت درمی‌آورد و ناگهان پا با توپ عین قرقی می‌دوید و وقتی بازی آرام می‌شد باز نعلین‌اش را به پا می‌کرد و در بیرون زمین عبایش را بر دوش می‌انداخت. او از نخستین عکاسان و ورزشی‌نویسان ایرانی بود که نام مجله‌اش را آیین ورزش گذاشت و در سال 1948  که ایران برای اولین‌بار در المپیک شرکت کرد، حضور داشت. دوربین او هرگز فیلم نداشت و عکس‌های"آقا شعاعی" که معمولا سیاه درمی‌آمد، به حدی شهرت پیدا کرد که حتی به زبان شاه جوان نیز در بازدید از ورزشکاران ملی آمد که همه زدند زیر خنده .

3

در میان نام‌گذاران نسل اول ما البته واژه‌های ورزشی هم بودند که بسیار به دل‌ها می نشستند. معروف‌ترین باشگاه دهه بیست تا سی "نیرو و راستی" نام داشت که معتقد بود مانیفست ورزش‌گران پارسی باید تلفیقی از این دو واژه باشد .آن سال‌ها نام‌های ترکیبی که از واژه‌هایی چون "جوان"  در اسم خود استفاده می‌کردند نیز در دورانی خاص مد شد که کلوپ‌های تهرانجوان، کانون جوان ، تابش جوان و نادر جوان از آن جمله بودند . صدالبته واژه‌های اصیل و پرمفهومی چون اتحاد، تربیت، تمدن، توانا ،ثروت، حقوق، خورشید، دانش، درخشان ،رعد ، روشن، سرعت ،شرف، شرافت ،شرق، شفق ،شهپر، توفان، فاتح ، فولادین ،روئین تن، معرفت، موج ، مهر، نیرو ، نیروی شرق، نیرومند ، نوین ، ورزشگران و یگانگی نیز در آن دهه‌ها بسیار محبوب بودند و تیم‌های بسیاری با این عناوین به میدان می‌آمدند . در این دایره واژگانی، از میان نام‌های نظامی،"سرباز و افسر" بسیار سوکسه داشتند و نیروی هوایی، کلوب نظام ، متفق و مظفر از دیگر اسامی پرطرفدار بودند .  در دسته‌جات ورزشی آن سال‌ها، نام‌های ملی و افسانه‌ای چون امیرکبیر، فرخی ، فردوسی، کاوه، جم، کورش ، البرز ، بوستان ، فروهر و نادر نیز از تیمدارها دل می‌بردند . این در حالی است که از همان سال‌ها سازمان‌ها و وزارتخانه‌هایی که اسم خود را روی دسته‌جات ورزشی وابسته به خود می‌گذاشتند کم نبودند. نوعی اسپانسرینگ بدوی که تیم‌ها را از توجه مادی و معنوی خود بهره‌مند می‌ساختند که از جمله آنها تیم‌های تجارت، دارایی، راه آهن، شرکت نفت، فلاحت، مهمات‌سازی ،‌رنگرزی و تختشایی بود . غیر از سن‌لویی و البرز، همچنین اسامی مدارسی چون  دارالفنون، دارالمعلمین، دارالایتام بلدی، علمیه، نظام ، مروی در مسابقات آموزشگاهی و دسته‌جات آزاد می‌درخشیدند. نام‌ات را به من بگو تا بگویم پدرت کیست.

3- گیرم "دوچرخه سواران" ات، اس اس شده باشد، یا شاهین‌هایت را قرمزها  مصادره کرده باشند ، یا اجتماعیون عامیونت در دل تاریخ دفن شده باشد. اینجا هر تیمی که برایش باید شعار بسازی و گلو جر بدهی، داستانی دارد . اکنون از پایان قصه، به گذشته‌ای دور بنگر که هر چیزی قاعدتا دارای روانشناسی و مفاهیم عمیق اجتماعی نیست و ممکن است مثل بقیه چیزهامان، شانسی شانسی انتخاب شده باشند . نام‌ها را به خاطر بسپار ، تیم‌ها مردنی‌ست. تیم ها را به خاطر بسپار، نام ها مردنی‌ست!

 


برچسب ها

کانال خبری متافوتبال در تلگرام

کانال خبری متافوتبال در تلگرام

اشتراک گذاری این صفحه در شبکه های اجتماعی

نظرها