تک‌نگاری برای مجاهد خذیراوی؛ جوان با استعدادی که با بارسلونا قرارداد داشت اما یک مهمانی همه چیز را برایش پایان داد


یکشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۶ ۱ ۷۲۱۰
متافوتبال - ‌نوع بازی مجاهد خذیراوی به قدری زیبا بود که ویرا در وصف این بازیکن گفته بود او یک روز "به‌به‌تو" ایران می‌شود و داشتن چندین پیشنهاد اروپایی ازجمله پیشنهادی از بارسلونا، مُهر تاییدی بر این گفته ویرا است.

ابوالفضل کریم‌آبادی - متافوتبال | هیچ حد بالایی برای توصیف او نیست، هیچ قلمی هم به بزرگی آن نیست که اورا توصیف کند، از داستانش بنویسد و برای او اشک بریزد، اما می توان کمی با خود درد و دل کرد و خاطرات را مرور کرد.

گوشش را بریدند تا خط نشانی باشد برای بقیه، او حیف شد تا دیگران درس عبرت بگیرند، او قربانی سیاست فوتبالی شد که می توانست افسانه ای از آبادان در تاریخ باشد.

داستان را غمگین کرد، رویایش به یک کابوس تبدیل شد. زیادی ساده بودن در این دنیا چنان هم خوب نیست یا می توان گفت گاهی باید گرگ هم بود. از رویایی چون مارادونا و بزرگان تاریخ قطعا در این روزها بسیاری هم می‌توانند پل گاسکوئین بشونپ. بسیاری درس عبرت نگرفتند، خطا کردند پشت یک دیگر و محو شدند. از یاد رفتند و نابودی را به جان خریدند.

۱۶ سال گذشت، از یک روز تلخ، یکی از آن روزهایی که مجاهد در اوج درخشش با توپ  می‌رقصید و در رویای خود آینده را زیبا تصویر کرده بود.اما یک اتفاق و خداحافظ رویا و آرزو های دست نیافتنی...

‌نوع بازی مجاهد خذیراوی به قدری زیبا بود که ویرا در وصف این بازیکن گفته بود او یک روز "به‌به‌تو" ایران می‌شود و داشتن چندین پیشنهاد اروپایی ازجمله پیشنهادی از بارسلونا، مُهر تاییدی بر این گفته ویرا است.

به سال ۱۳۷۷ می رویم، یکی از آن روز ها استقلال در ازادی میزبان برزیل ایران بود، مجاهد مانند الماس درخشید و دو گل را وارد قفس توری آبی های تهران کرد، چه روزی، چه اعجوبه ای، چه انسانی جز مجاهد می توانست استقلال را بر هم بریزد!  استقلال و پرسپولیس خواستار او شدند، مانند این روز ها سر یک بازیکن کُری ها را خواندند اما مجاهد مسیرش به استقلال بود و حال با یک کاپشن آبی به تیم محبوبش پیوست، باشگاهی که زمانی مجید نامجو مطلق الگوی بزرگ مجاهد در آن تیم توپ زده بود، رفت و رفت.. با اتوبوس به ابادان بازگشت ، جشن را گرفت شادی کرد، خنده های دوست داشتنی و مجاهد خرید طوفانی استقلالی ها اماده یک فصل رویایی....

Untitled.jpg

۱۶ سالگی را سپری می کرد به تیم ملی دعوت می شد و با وجود بزرگان جایی به او نمی رسید. اما وقتش رسیده بود که خودش را ثابت کند، بلاژویچ او را مهره اصلی دانست، دعوت شد و دیگر خط نخورد، آبی اناری های شهر بارسلونا از بین او و ساویولا، او را انتخاب کردند اما یک مصدومیت لعنتی و ترسناک رباط او را از بین برد و مجاهد ماند و از رویای خودش و پدرش دور ماند. البته تلاش ها و استعداد او بر این گواه بود که او می تواند باری دیگر به تیم های بزرگ اروپا بپیوندد. اما داستان تغییر کرد. گفته‌ها به شکل کاملا عجیب و غریبی به شکل دیگر تبدیل شد، نخواستند او به بزرگی در فوتبال تبدیل بشود .

برای ما که از بی حوصلگی به دنبال تبدیل هر واقعیتی برای خنده هستیم، پیشنهاد او از بارسا، چیزی فراتر از افسانه‌ی دریبل‌های ابراهیم تهامی نخواهد بود.

یک عشق ساده، یک کاپشن آبی، یک جشن تولد با برخی از ستارگان که گریختند و پشت واقعیت ها پنهان شدند، و یک امضا قرار داد که هرگز به مرحله اجرا نرسید.


برچسب ها

کانال خبری متافوتبال در تلگرام

کانال خبری متافوتبال در تلگرام

اشتراک گذاری این صفحه در شبکه های اجتماعی

نظرها