Clark Whitney | بایرن مونیخ رونالدو ندارد و همین نقطه قوت آنهاست


یکشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۳ ۲ ۴۰۱
پروفایل

مترجم

آرش گنجی
متافوتبال – آیا حضور پررنگ رونالدو می تواند برکت هر تیمی باشد؟ در این مقاله سعی شده تا به تبعات کمالگرایی رسانه ها پیرامون یک بازیکن و تیمی که او در آن فعالیت دارد پرداخته شود.

 Clark Whitney|  یک روز مانده به شروع سال 2015، کریستوف متزلدر، مدافع سابق رئال مادرید، شالکه و دورتموند، یک جمله جدال برانگیز بر زبان راند: بایرن مونیخ فاقد بازیکنی مانند رونالدو است.

این مرد 34 ساله ضمن مصاحبه با مجله ی آلمانی کیکر اعلام کرد که بایرن بازیکنی مانند رونالدو ندارد.

اگر توجه شود در متن مصاحبه درمی یابیم که منظور متزلدر از اشاره به فقدان بازیکن فوق العاده و فوق ستاره ای مانند رونالدو، تصویر یک نقطه ضعف برای باواریایی ها بود. اما در واقع، این فقدان یکی از نقاط قوت بایرنی ها می باشد.

در باشگاه بایرن مونیخ فوق ستاره کم نیست: آرین روبن، فرانک ریبری، ماریو گوتزه، روبرت لواندوفسکی، توماس مولر و بسیاری دیگر. اما "ستاره"ای که بیش از سایرین بدرخشد، همان تیم بایرن مونیخ است. وضعیت در مادرید ابداً این گونه نیست.

رونالدو از سوی رسانه ها و عموم مطبوعات به گونه ای تعریف شده است که حتا در گران قمیت ترین تیم تمام دوران، وی یک سر و گردن از سایرین بالاتر ایستاده است. موزه ها به افتخار او برپا می شوند، تندیس ها از او ساخته می شود و قس علیهذه...

این همه تمجید و ستایش منحصراً برای پروراندن تصویر این بازیکن و قیمت او است، در عین حال تردیدی هم نیست که رونالدو معیاری از یک بازیکن کامل است که باز به عنوان یک بازیکن دیگر جایی برای پیشرفت ندارد و چنان بر سایر هم تیمی هایش خود سایه انداخته که اگر به واقع دست به یک شاهکار هم بزنند، باز تحت سیطره رونالدو هستند. آثار چنین خودانگاره ای بسیار خطرناک است و حتا در تیم پرستاره ای مانند رئال می تواند پیامد مهلک بی انگیزگی برای عناوین قهرمانی را دربرداشته باشد.

به علاوه، پذیرش این نظر که رونالدو ناجی رئال است می تواند فشارهای طاقت فرسایی بر شانه های او وارد کند. خودانگاره ی رونالدو عجیب بزرگ است و تاب شکست و ناتوانی ندارد، استانداردهایی که برای وی تراشیده اند بیش از حد متعارف بزرگ است. صرف نظر از علل این رویداد، واقعیت این است که رونالدو در آستانه 30 سالگی قرار دارد و در بزرگترین بازی های دوران حرفه ای خود به ندرت بهترین بازیکن میدان لقب گرفته است. غالب اوقات رونالدو تحت فشار طاقت فرسایی قرار دارد.

در بایرن اما فضا برای بازیکنان سالم تر است. گهگداری روبن خود را پیش می راند و در چند بازی مهر خود را می کوبد و گاهی بازیکنی دیگر.

اگر منصف باشیم این مرد هلندی نیز تلاش زیادی کرد تا بایرن به عناوین قهرمانی گوناگون دست یابد، تلاش هایی که در حد بهترین بازیکن زمین بود. اما وی پس از مدتی با افت مواجه شد و عقب نشست و موجب شد تا بایرن به همین خاطر چند عنوان را از دست بدهد.

در سال 2010، وی فرصت کم نظیر حضور در فینال جام جهانی را از دست داد. در سال 2012 دو پنالتی را خراب کرد، یکی که بوندسلیگا را از دستان بایرن ربود، و دیگری در وقت های اضافه که قهرمانی لیگ قهرمانان را از آلمان دور کرد.

بازخوردها برای عملکرد ضعیف روبن بسیار خشن بودند و در پاییز 2012 وی نیمکت نشین شد تا نوبت به توماس مولر برسد. این عقب گرد برای روبن به سختی قابل هضم بود – عقب گردی که رونالدو هرگز با آن مواجه نشده است – اما همین عقب گرد مآلاً از او بازیکن بهتری ساخت.

روبن ناگزیر از صبوری بود و باید به هم تیمی های خود اطمینان می کرد. و وقتی زمان مناسب فرارسید، یعنی زمانی که تونی کروس در یک چهارم نهایی لیگ قهرمانان اروپا دچار مصدومیت شد و تا پایان فصل نتوانست در میادین حضور یابد، این مرد هلندی با تمام قوا به میدان بازگشت. تا قبل از آن که بایرن به فینال مسابقات لیگ قهرمانان برسد، روبن گربه سیاه یوونتوس و بارسلونا بود و در فینال هم پیش از آن که گل پیروزی بخش را به ثمر برساند، یک پاس گل به هم تیمی های خود تقدیم کرد. این بدون تردید بزرگترین و پراهمیت ترین عملکرد دوران حرفه ای روبن بود، و این موفقیت رهاورد دوران دشواری بود که ذکر آن رفت.

تا امروز کمبود های رونالدو چندان پررنگ نبوده اند که به نیمکت نشینی وی بیانجامند. وقتی که وی در فینال لیگ قهرمانان 2008 پنالتی خود را از دست داد، جان تری به داد او رسید تا با خراب کردن یک ضربه ایستگاهی کار را به نفع چلسی تمام نکند. زمانی که پرتغال ناکام می ماند، هواداران و مطبوعات هم تیمی های رونالدو را مقصر می شمارند. زمانی که رونالدو در فینال لیگ قهرمانان 2014 بدتر از همیشه بازی کرد، سرخیو راموس و گرت بیل به خوبی توانستند او را خجالت زده کنند: ماندگارترین عملکرد رونالدو همان گل پنالتی وی در زمان مرده نیمه دوم وقتهای اضافه شده بود که توانست پیروزی 3-1 را به 4-1 تبدیل کند. رونالدو هنوز می تواند پیش خود فکر کند که آن قدر خوب است که می تواند در هر بازی تفاوت ایجاد کند.

این بازیکن اگر تفاوت ایجاد کن بود برای تیم ملی کشور خود تفاوت ایجاد می کرد.

البته رئال در ماه می توانست لیگ قهرمانان را به دست آورد و قبل از آن بایرن را از سد راه بردارد. اما هنوز که هنوزه قهرمانی رئال در آن لیگ به پای راموس بسته بود که حیاتی ترین گل زندگی خود را به ثمر رساند. زمانی که گرت بیل با ضربه سر گل دوم رئال را در آن فینال به ثمر رساند، رونالدو خوشحالی نکرد و این در نوع خود نکته جالبی بود. اما دیگر اسطوره ی رئال در آن بازی آنخل دی ماریا بود، و نه فقط در آن بازی که وی نیز همراه با راموس از ارکان پیشرفت رئال در لیگ قهرمانان به شمار می آمد. همین دو بازیکن در رئال فصل قبل کفایت می کردند تا بدانیم در کهکشانی های مادرید چه کس حرف اول را می زند و چه اندازه فضا برای رونالدو مسموم شده است.

در بایرن گستره وسیعی از فوق ستاره ها موجود است که در بازی های گوناگون حرف اول را می زنند. روبن در لیگ قهرمانان سال 2013 نمونه فوق العاده ای بود، اما ریبری هم در آن بازی حضور کم رنگی نداشت. آخرین شاهکار بایرن، ماریو گوتزه است که همراه با تیم ملی کشور خود توانست جام جهانی را فتح کند. با تک گل پیروزی بخش خود در فینال آن جام برابر آرژانتین، بار دیگر آلمان را پس از 18 سال به آقای جهان تبدیل کرد.

هر هفته در بایرن انتظار از هیچ بازیکنی نیست که گلزنی کند، بلکه انتظار از تمام بازیکنان است که دیر یا زود دروازه حریف را نشانه بگیرند. قابلیت های بایرن به قدر کافی است و بازیکنان به قدر کافی محک خورده اند، و هیچ کس چندان خودمحور نیست که با گل نزدن در یک بازی ناامید شود و افت کند. یک هفته مولر هت تریک می کند، هفته دیگر ریبری با پاس های خود لواندوفسکی، روبن و گوتزه را به گل می رساند و همه از حضور در تیم لذت می برند، مادامی که تیم به پیروزی می رسد.

پس متزلدر حق دارد که می گوید بایرن رونالدو ندارد. اما از این بابت تیم بهتری هستند.

 

منبع: bleacherreport.com


برچسب ها

کانال خبری متافوتبال در تلگرام

کانال خبری متافوتبال در تلگرام

اشتراک گذاری این صفحه در شبکه های اجتماعی

نظرها

مقالات مرتبط